سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

آیا جرائم در ماه رمضان واقعاً کاهش می یابد؟

در این سال‌ها بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم که یکی از فواید ماه مبارک رمضان کاهش جرایم است. این یافته برابر معدل آمار جرایم صحت دارد ولی برای اینکه افراد بدبین و یا مغرض در آینده تفاسیر غلط از آن به دست نوجوانان و جوانان پاک سرشت ناآگاه ندهند نیاز به حلاجی و توضیحاتی دارد.
 
در حقوق جزا و جرم شناسی بحثی وجود دارد تحت عنوان « عوامل پیش جنایی»؛ در عوامل پیش جنائی به جای کشف و نشان دادن مجرم به مجموعه شرایطی پرداخته می‌شود که ماحصل آن وقوع جرم است.
 
ماه مبارک رمضان با تغییر فضای معنوی جامعه، تقویت باورهای درونی به نظارت غیبی و تمرین تقوی و خویشتن‌داری باعث کنترل عوامل و شرایط پیش جنایی در عموم مردم می‌شود.
 
برای مثال اگر شما با شنیدن غرولندهای همسایه یا همسرتان بر سر اختلافات معمول به سرعت عصبانی شده و واکنش نشان می‌دادید حالا به یاد می‌آورید که روزه هستید و باید گذشت و خویشتن داری کنید و کلمات رکیک از زبانتان جاری نشود.
 
لذا می‌بینیم که درصد قتل‌های اتفاقی و تصادفی و نزاع در ماه مبارک کاهش می‌یابد. ولی آیا این قاعده برای قاتل حرفه‌ای هم که در تمام عمر خود نه نماز خوانده نه روزه گرفته است صادق است؟ پاسخ مشخص است.
 
آیا کسی که بارها سابقه سرقت داشته در ماه مبارک رمضان دست از سرقت برمی‌دارد؟
 
پر واضح است که خیر. هرچند ما منکر بازگشت و توبه نیستیم ولی آمارها کاهش محسوس در دستگیری سارقان حرفه‌ای نشان نمی‌دهد، اما بسیاری از افراد مستعد و کسانی که قصد ارتکاب جرمی را در سر می‌پرورانده‌اند یا پشیمان شده یا ته مانده اعتقادات به آنها دیکته کرده است که موضوع را به بعد از ماه مبارک رمضان موکول کنند و به قول مشهور «از این ستون به آن ستون فرج است» عمل کرده‌اند.
آیا جرائم در ماه رمضان واقعاً کاهش می یابد؟ 
واقعیت آن است که تاثیر ماه مبارک رمضان بر کاهش تخلفات ترافیکی مانند تجاوز به حریم همدیگر و عبور از چراغ قرمز و فحاشی در حین رانندگی و یا اختلافات زناشوئی بسیار بیشتر از ارتکاب جرایم توسط مجرمین حرفه‌ای بوده است.

برای نمونه کلاهبرداری که در طول سال با سوء استفاده از اعتقادات مردم عامی و طمع یا جهل آنان ارتزاق می‌کند اصلا رمضان برایش معنا و مفهومی ندارد و ارتزاق از مال حرام بر اولین جایی که حجاب و پرده می‌کشد وادی ایمان و اعتقاد خورنده آن است.
 
نتیجه این که بیان غیر تحلیلی پدیده‌ها اگر چه در کوتاه مدت می‌تواند مایه فخر و مباهات امت اسلامی باشد که چنین نیز هست ولی با آشکار شدن مصادیقی بر خلاف آن شاید باعث تزلزل افراد ناآگاه از سایر ابعاد و مولفه‌های دینی شود.
 
مؤید کلام بنده این که تعدادی بیماردل در سال گذشته پیامکی به شرح ذیل را تهیه و به دیگران ارسال می‌کردند: «چون گفته‌اند در ماه مبارک رمضان جرایم کاهش می‌یابد پس پی می‌بریم که اکثر مجرمین همان مومنین هستند» البته مردم باهوش و ریزبین ایران اسلامی در سی سال گذشته استاد مقابله با جنگ نرم طراحان دین ستیز شده‌اند ولی ما هم باید یاد بگیریم که یافته‌های طلائی را با پرهیز از کلیشه‌سازی به صورت مستند و تحلیلی ارائه دهیم تا خللی بر اعتماد مخاطبین وارد نگردد.

دکتر رضا غنی لو  عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی و کارشناس رسمی دادگستری


[ دوشنبه 91/5/9 ] [ 12:43 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت

روزنامه مردم سالاری نوشت:
«ساره گل» دختری افغان است که نامه‌ای سرگشاده نوشته و به دفتر روزنامه  مردم سالاری فرستاده است. عنوانش، بازگو کننده محتوایش بود: «اگر بارگران بودیم، رفتیم»؛ اما تلخ...

او نوشته بود: «ایرانی عزیز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباری، از دست جنگ، از دست بنیادگراهای مذهبی(طالبان زن خفه کن)،پا به خاکت گذاشتم. مرا ببخش اگر از نانت استفاده کردم، نانی که حق بچه‌هایت بود. مرا ببخش برای تمام آب و برق و گازی که- هرچند با پرداخت پول- استفاده کردم. مرا ببخش اگر از صفحات وبت برای درددل شخصی استفاده کردم. مرا ببخش اگر در کوچه‌ها و خیابان‌هایت راه رفتم و قدم زدم. مرا ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روی ساختمان‌هایت و زمین کشاورزی‌ات کار کردند و یک فرصت شغلی را شاید از پدر و برادرت گرفتند. مرا برای همه چیز ببخش. می‌دانم با همه پوزش خواهی، باز بدهکارم، بقیه بدهکاریهایم را ببخش.


ایرانی عزیز، ازت ممنونم که به من جا و پناه دادی تا به این سن برسم. سپاسگزارم که گذاشتی از هوای اکسیژن پاک خاکت، نفس بکشم. تشکر که گذاشتی چند سالی بر نیمکت‌های کلاس درست بنشینم و از گچ و تخته‌ات استفاده کنم. البته من در مدرسه خودگردان افغانی درس می‌خواندم، ممنونم که اجازه دادی چند سالی در مدرسه خاک تو و پیش معلم‌های ایرانی نیز درس بخوانم.


معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی. شاید برای همین از این که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کرده‌ای، بخشیدمت...»ساره گل در ادامه نامه‌اش از ایرانی‌هایی نوشته که به افغانی‌ها توهین می‌کنند که من نه تنها از نوشتن دوباره آن احساس شرم می‌کنم، بلکه از خواندن آن هم شرمنده شدم.

بعد هم نوشته:«بد و خوب در هر قومی هست. همه افغانی‌ها تجاوزگر و جنایتکار نیستند. خائن، و]... [ نیستند. مثلا برادر و پدر من برای بزرگ کردن من در خاک خوب شما، یک عمر و روزی 10تا12 ساعت کار توانفرسا و کارگری کردند و دست از پا خطا نکردند. به هرحال اگر بارگران بودیم، رفتیم. قبلا نمی‌توانستم، چون بچه بودم ولی اینک که بزرگ شده‌ام می‌توانم به کشورم برگردم تا دیگر بهم نگویند: افغانی]...[ و ]... [ و در جواب من به جای دو کلمه حرف دوستی که هزینه‌ای ندارد... ناسزا بنویسند.»
وقتی نامه ساره‌گل را خواندم، از این که برخی از ما ایرانیان اینگونه به مردم افغانستان نگاه می‌کنیم شرمسار شدم. تاسف‌آور است که وضع - حال به هر دلیلی - به جایی رسیده که با مردمانی که همکیش و هم دین و هم زبان ما هستند، آداب و رسوم مشترکی با ما دارند و در حوزه تمدن ایرانی قرار دارند طوری رفتار می‌کنیم که هنگام بازگشت از ایران، خاطره‌ای که برایشان مانده، خاطره شیرینی نیست.
بهترین آنها همین دختر افغان است که تمام گلایه‌هایی را که در دلش داشته با مصرع مودبانه‌ای از یک شعر بازگو می‌کند: «اگر بار گران بودیم رفتیم». در طول‌ سال‌های زندگی خود، با افغانی‌های مختلفی سر و کار داشته‌ام؛ از اهالی بامیان تا اهالی هرات؛ که البته طبیعتا در کشور ما در مشاغل رده پایین مشغول بوده‌اند و به طبیعت کارم با وضعیت زندگی و کاری آنها درگیری ذهنی داشته‌ام. به همین دلیل هیچ وقت کسانی را که نسبت به مردم افغانستان دید منفی داشته‌اند درک نکرده‌ام. همین دسته از ایرانیان وقتی به خارج از کشور خودمان بروند، اگر ببینند همان رفتاری که خودشان با افغانی‌ها در ایران دارند بر سر خودشان می‌آید، چه احساسی پیدا می‌کنند؟ در این نکته تردیدی نیست که حضور افغان‌ها در ایران، بخشی از فرصت‌های شغلی را که می‌توانست در اختیار ایرانیان باشد به آنها اختصاص داده است.

به اتحاد با افغانها نیازی هست؟چرا؟

اما به اعتقاد من انتقادهایی که با تمسک به این موضوع در مورد حضور افغان‌ها در ایران صورت می گیرد اغلب قابل توجیه نیست. چرا که اولا افغانی‌ها در ایران اغلب در مشاغلی حضور دارند که خیلی از ایرانی‌ها آن را نمی‌پذیرند و ثانیا مگر یادمان رفته که آقای احمدی‌نژاد گفته بود در ایران برای 120 میلیون جمعیت هم ظرفیت داریم؟ پس وجود یک میلیون- یا کمی بیشتر- افغانی در ایران، چقدر می‌تواند جا را برای ایرانیان تنگ کند؟

البته باید سرانجام حضور افغانها در ایران مشخص شود و قرار نیست آنها تا ابد در ایران بمانند؛ هرچند که فکر می‌کنم با بهبود وضعیت در افغانستان و از جمله پیش‌بینی رشد اقتصادی6.5 درصدی در این کشور که در حال حاضر برای برخی کشورها همچون رویاست، حتی اگر ما هم بخواهیم افغانها در ایران بمانند، آنها اندک اندک از کشور ما می‌روند. اما تا زمانی که افغانها در ایران هستند، همانطور که آنها باید قوانین و مقررات ما را رعایت کنند ما هم به عنوان میزبان باید احترام آنها را حفظ کنیم.
حوادثی هم که اخیرا توسط اتباع دو طرف در برخی نقاط کشور رخ داده- از یزد گرفته تا مازندران و...- تنها باعث شدت گرفتن اختلافات می‌شود و آنهایی هم که دوست ندارند مردمان حوزه تمدنی ایران، یعنی افغان‌ها و تاجیک‌ها و ایرانی‌ها که هم کیش و هم زبان هستند با هم مهربان باشند، از این وضعیت سوء استفاده می‌کنند.

چه چیزی بهتر از دوستی، آن هم بین مردمانی هم زبان، حتی در شرایطی که مرزهای دولت ساخته جغرافیایی، باعث جدایی هم زبانان شده است؟ من باور دارم که بین همه قومیت‌ها، از جمله افغان‌ها و ایرانی‌ها خوب و بد وجود دارد و نمی‌توان همه چیز راجمع بست. پس می‌خواهم پیام دوستی خود(یا همان چیزی که ساره‌گل گفته بود: دو کلمه حرف دوستی که هزینه‌ای ندارد) را به همه افغان‌های هم زبان تقدیم کنم چرا که آنها را بیگانه نمی‌دانم و بیش از هرقومی با آنها احساس یکی بودن دارم.

همجنین دراین باره شعری را ازشاعری افغانی - محمدکاظم موسوی- خطاب به مردم ایران اینجــــــــــــــــا بخوانید

 


[ جمعه 91/4/30 ] [ 2:8 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پروفسور سایمون بل،پژوهشگر حوزه شهری

پروفسور سایمون بل،پژوهشگر حوزه شهری و استاد دانشگاه ادینبورگ انگلستان ، تور یکروزه ای در تهران داشت. "او تهران را دید".
متن زیر گزارش مشاهدات یکروزه اوست که در اختیار سایت خبری معماری نیوز قرار گرفت.
فضاهایی را دیدم که معلوم نبود برای فرودگاه است، یا تهران
!!!
در اتحادیه اروپا قانونی تصویب شده است به نام "کمربند سبز". این کمربند برای شهر دو فایده بزرگ دارد، یکی اینکه محدوده و مرز شهر را مشخص میکند و اجازه بزرگ شدن بیش از حد را نمیدهد و دوم اینکه با ایجاد نوار سبز، کمک بزرگی به محیط زیست شهری میکند و الزاما باید شهر به سمت درون رشد کند، این یک قانون کلی برای قاره اروپا است. اما وقتی من از فرودگاه امام به سمت شهر تهران حرکت کردم فضاهایی را دیدم که معلوم نبود برای فرودگاه است، یا تهران!!! و اصلا مربوط به کدام شهر است؟! و کاملا مشخص بود که محیط اصلا تحت کنترل نیست و مدیر ندارد و بزرگترین عیب این بود که اصلا معلوم نبود که شهر کجا تمام میشود و اصلا مرزی وجود ندارد.
17
مدل کفپوش متفاوت در یک خیابان !!!
وحدت، یک اصل مهم در طراحی شهری است ولی اصلا در شهر تهران چنین چیزی مشاهده نمیشود. من در یکی از خیابان های اصلی شهر (انقلاب - آزادی) ، تعداد کفپوش ها را شمردم و به عدد 17 رسیدم، همینجا دیگه از ادامه شمارش خسته شدم و دیگه ادامه ندادم. شما با اینکار هزینه نگهداری را بالا میبرید و در هنگام تعویض، گاهی اوقات خسته می شوید و سریع پیاده رو را آسفالت میکنید. در مرکز شهر ادینبورگ فقط یک مدل کفپوش برای تمامی پیاده رو ها استفاده شده است. نکته دیگر اینکه، سنگفرش های پیاده رو ها باید در مقابل بارش برف و باران طوری عمل کند که آب، یا جذب شود و یا به سمت پوشش گیاهی هدایت شود. اما متاسفانه من این تکنولوژی را در شهر تهران ندیدم و سیستم موجود در مواقع بارانی موجب آب گرفتگی معابر و خیابان ها میشود.
شما فقط در خیابان راه می روید؟؟
!
متاسفم که این رو میگم ولی دلم برای سالمندانتان سوخت.
نکته دیگر اینکه شما مبلمان شهری دارید ولی مبلمان شهری که اصولی باشد و به افراد سرویس بدهد اصلا در شهر تهران وجود ندارد. من حدود 3 ساعت در شهر تهران پیاده روی کردم اما اصلا مبلمان شهری برای نشستن پیدا نکردم، افراد سالمند در این قضیه اصولا حذف می شوند، چون فضایی برای استفاده آن ها با توجه به ویژگی هایی که این قشر از جامعه دارد اصلا وجود ندارد.
تهران، شهر ماشین سوارها

اولین چیزی که در تهران برای من جلب توجه کرد این بود که بیشترین چیزی که در خیابان دیده میشود، ماشین است، ناخودآگاه وقتی ماشین هست، آلودگی صوتی هم هست و در کنارش آلودگی هوا نیز وجود دارد. این ها علاوه بر زشت کردن تصویر شهر، تاثیرات بسیار بدی در روحیات شهروندان دارد.
درست است که همه شهرها باید خیابان های اصلی داشته باشد و ماشین ها در آن تردد کنند، اما این دلیل نمیشود که تمام خیابان های ما بشود ماشین رو، باید یکسری از خیابان ها به عابر پیاده سرویس بدهد و این می تواند به صورت یک پیاده رو تمام عیار باشد و یا یک خیابانی که فقط حمل و نقل عمومی در آن انجام شود. و این موضوع اصلا در شهر تهران وجود ندارد. در کل شهر تهران، تنها مکانی که در آن تا حدودی به افراد پیاده توجه شده است خیابان پانزده خرداد است.
معلولین در تهران باید در پرش از روی موانع تخصص پیدا کنند

من ساکن شهر ادینبورگ هستم، در این شهر دسترسی به فضای باز برای تمامی افراد از جمله سالمندان و معلولین کاملا امکان پذیر است و جزئیات به دقت بررسی شده است . موتورسوارها و رانندگان اتومبیل ها به هیچوجه وارد پیاده رو نمیشوند و تمامی پیاده روها دارای یک رمپ مخصوص جهت عبور معلولان است، ولی من در کمال تعجب دیدم که در شهر تهران در ابتدای بسیاری از پیاده روها موانعی کار گذاشته شده تا موتورسوارها و ماشین ها امکان ورود نداشته باشند. هر چقدر فکر کردم که معلولان چطور از این موانع عبور می کنند به نتیجه نرسیدم. همچنین در پیاده رو ها سنگفرش هایی تعبیه شده است برای هدایت نابینایان، ولی به هیچوجه اصول اجرایی بین المللی در آن بکار نرفته است.
روشنایی، فقط برای تصادف نکردن ماشین ها

یکی از موارد زیبایی شناسی در حوزه شهری، روشنایی است. اما در شهر تهران، روشنایی فقط برای این است که ماشین ها با هم تصادف نکنند. همه روشنایی برای خیابان هاست و هیچ روشنایی برای پیاده روها و درختان موجود در پیاده روها و عناصر طبیعی وجود ندارد. این موضوع بسیار خطرناک است.
اماکن تاریخی تهران، فریز شده و متروک است
.
ادینبورگ شهری با قدمت تاریخی در انگلستان است، مرکز این شهر یک مکان تاریخی است ولی زندگی در آن جریان دارد و انسان ها زندگی روزمره شان را در آن سپری میکنند و این اماکن به هیچوجه تبدیل به موزه نشده است ولی متاسفانه در تهران، شهری با قدمتی طولانی، چنین چیزی مشاهده نمی شود و تقریبا تمامی اماکن تاریخی تبدیل به موزه و یا مکانی متروکه شده است که اصلا زندگی در آن جریان ندارد.
در معماری، هر ساختمان یک "سازی" میزند

در شهر ادینبورگ، تمامی ساخت و سازها تحت مدیریت است و هیچ فردی نمیتواند در طراحی معماری و منظر ساختمان خارج از الگوها و خلاف طبیعت محیط اقدام کند و اصلا امکان برهم زدن سیمای شهر برای کسی مقدور نیست. اما متاسفانه در تهران هر ساختمان ساز خودش را میزند.
دست نوشته آقای سایمون بل در انتهای مشاهدات

فضاهای شهری در تهران به واسطه عدم حضور شهروندان و تنوع زندگی نتوانسته اند به مکانهای شهری تبدیل شوند. به طور مثال در اصفهان جداره زاینده رود، میدانهای تاریخی و یا میدانهای کوچکی که در محلات ساخته شده اند از قبیل محله جلفا، مکانهای شهری ای می باشند که امکان حضور شهروندان را افزایش می دهند.
به طور کلی بی توجهی به جزئیات ساده که هرروزه شهروندان با آن سروکار دارند، و دست کم گرفتن اهمیت آنها در زیباسازی محیط شهری در تهران به صورت قابل توجهی ملموس است.
من پیشنهادم این است که شما از پیشینه معماری و شهرسازی خود استفاده کرده و سعی کنید تا معنا و مفهوم آنرا دریابید. معماری ای که در کاشان، اصفهان و ابیانه دیده می شود هیچ ارتباطی به آنچه در حال حاضر در ایران می گذرد نداشته در حالیکه با زندگی مدرن نیز قابلیتهای تطابق بسیاری دارد. یک معماری هم پیوند با طبیعت، بومی، زیبا، کاربردی و عملکردی، بدون زوائد که متاسفانه در معماری امروز تهران دیده نمی شود.

دانشجویان معماری منظر نیز باید علم معماری منظر را به جای اینکه از غرب، که معمولا درباره فضای سبز می باشد، گرته برداری کنند، باید از پیشینه معماری خود مانند چهارباغ و بازار در تعریف فضای باز فراغتی استفاده کنند.

 


[ سه شنبه 91/4/20 ] [ 6:20 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

به جای سفر به مکه و مدینه و عتبات، ایران را بسازید

به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی

روز بیست و ششم خرداد ماه سال 1358 امام خمینی(ره) در پیامی مردم ایران را به جهادی همگانی برای سازندگی ایران دعوت کردند. متن کامل این پیام در روزنامه های 27 خرداد منتشر شد. در بخشی از این پیام که در روزنامه اطلاعات بیست و هفتم خرداد ماه سال 58 منتشر شده آمده است:

همه موفق باشند که در این جهاد شرکت کنند و این خرابه را بسازند و برادران خود را کمک نمایند، که شاید هیچ عبادتی بالاتر از این عبادت نباشد. بلکه من از اشخاصی که برای زیارت ها مثل زیارت مکه معظمه و مدینه منوره می خواهند به طور استحباب بروند، از آن ها می خواهم و تقاضا می کنم که شما برای ثواب می خواهید مکه مشرف بشوید و یا می خواهید مدینه منوره و یا به عتبات مشرف شوید، امروز ثوابی بالاتر از این نیست که به برادران خودتان کمک کنید. و این سازندگی را همه با هم شروع کنید که ایران خودتان درست ساخته بشود و برادران شما نجات یابند. خداوند به همه شما اجر عنایت می کند و همان ثوابی را که شما از زیارت ها می خواهید، خداوند به شما در این جهاد خواهد داد.

نگاهی به سفر به عتبات از نظراقتصادی:

روزی 2 میلیون دلار سود، از ایران به عراق
پژوهش‌های میدانی و پرسش از زائران نشان می‌دهد هر زائر ایرانی در هر سفر به طور متوسط یک میلیون تومان جنس بنجل را از بازارهای عراق خریداری می‌کند، اما مصطفی خاکسار قهرودی رئیس سازمان حج و زیارت در گفتگو با «جام‌جم»، میزان سودآوری ایرانیان را برای کشور عراق به طور متوسط کمتر از این مقدار تخمین می‌زند و می‌گوید: هر زائر ایرانی حدود 500 دلار برای عراق سودآوری دارد.
به گفته خاکسار قهرودی، ایران روزانه بیش از 3000 زائر به عراق می‌فرستد که این رقم بدون احتساب زائران غیرمجاز و انفرادی است. قهرودی معتقد است: تعداد زائران سازمان نیافته نیز در ایام خاص با شمار زائران مجاز برابر می‌شود.
از این اظهارات می‌توان نتیجه گرفت که اگر شمار متوسط زائران ایرانی را در روزهای عادی حدود 4000 نفر (با احتساب زائران مجاز و غیرمجاز) در نظر بگیریم که هر یک برای عراق 500 دلار سودآوری داشته باشند، ایران روزانه حدود 2 میلیون دلار برای این کشور سودآوری دارد که این رقم در ایام خاص، با در نظر گرفتن نزدیک به 6000 زائر ایرانی در این کشور به 3 میلیون دلار در روز می‌رسد! این محاسبه با نفت بشکه ای 70دلار صورت گرفته است بدیهی است در شرایط کنونی که قیمت نفت بالاتر است این درآمد نیز افزایش چشمگیر خواهد داشت.
هر زائر ایرانی یعنی 7 بشکه نفت
 سودآوری هر زائر ایرانی برای عراق بیش از 7 برابر هر بشکه نفت (500 دلار) است، اما به رغم سودآوری بالای زائران ایرانی، امکاناتی که در اختیار آنها قرار می‌گیرد در حدی بسیار پایین است.

دراین نوشته هزینه های سفر ایرانیان به سوریه،مکه مکرمه ومدینه منوره ودرآمد آن کشورها از این سفرهامحاسبه نشده است ......

 


[ دوشنبه 91/4/5 ] [ 12:56 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

سبک جدید برده داری

با آرایشی غلیظ پشت ویترین ایستاده است  جوان  است وزیبا، فروشنده است ومی خواهد با این ظاهر زیبا مشتری بیشتری برای مغازه بیابد این را مرد صاحب مغازه گفته است همان وقت که درآگهی نوشته بود: "به یک خانم فروشنده جوان با روابط عمومی بالا  نیازمندیم "

می گویند برده داری پوست می اندازد ودر هر دوره ای از شکلی به شکل دیگر در می آید روزگاری برده داری آن بود که در یونان وروم باستان شاهدش بودیم وامروز سیمایی دیگر یافته است .هستند کسانی که فوتبالیست ها را هم برده های مدرن امروزی لقب داده اندومعتقدندآنان گلادیاتورهایی هستند که درمیدان به جان همدیگر می افتند وبرده دارها درجایگاه ویژه به نظاره آنان نشسته اند...صنعتی دردست برده داران ....

این که چرا زن جوان جامعه ما حاضر می شود برای رضایت دیگران ظاهرسازی کند ، آرایش کند، بخندد و .. و ورزشکار ما با مصرف مواد نیروزا سلامتی خود را به خطر  اندازد تا "دیگران" شاد  وراضی شوند موضوعی است که ریشه درمسائل بسیاری داشته ونیاز به بررسی همه جانبه ای دارد .

اگر تصور کنیم همه این فروشنده ها ومنشی های جنس مونث آدم های فاسدی هستند فکر نادرستی کرده ایم اما این که به دلایل گوناگون از این افراد استفاده ابزاری می شود موضوعی است که نمی توان ساده از کنارش گذشت .دنیای اقتصاد الفبای خاص خودش را دارد دراین دنیای بی رحم، رسیدن به سود بیشتر وبه دست آوردن شغل مهم ترین موضوع است اما ما ادعای اخلاق هم داریم می گوییم انسان هستیم وبرای انسانیت نداشتن دیگران، ساعتها حرف می زنیم با این توضیح ،دردنیای امروزی استفاده ابزاری از انسانها وبه ویژه زنان از کجا ریشه می گیرد؟

 


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 6:7 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

همایش اهل قلم

 

باسمه تعالی

سرورارحمند.....

باسلام واحترام

درآغازین طراوت ونشاط طبیعت وترنم فصل بهار،هم نوا بانسیم خوش بادصبا به نظاره می نشینیم،نغمه بلبل وعطرافشانی گُل را و جلّ جلاله رادرکلام نثر ونظم به ستایش آفریدگارمی پردازیم.غنیمت فرصتی است این زمان که بتوانیم گرامی بداریم اصحاب اهل قلم راکه رسالتی بس سنگین بردوش دارند.

صمیمانه مقدم جنابعالی را درهمایش اهل قلم لنجان ارج می نهیم.


                                                                                                                     رسول افیونی

                                                                                                   سرپرست اداره فرهنگ وارشاداسلامی لنجان

         ??                            ??                  ??

دعوتنامه که به دستم رسید فکر کردم ارشاد ناپرهیزی کرده وهمه نویسندگان واهل قلم شهرستان را پس از مدتها زیر سقفی جمع کرده  تا از آنان قدردانی کند واز پیشکسوتهایشان بخواهد درباره کم کاری اهالی قلم بگویند تا مگر این بازار رکود نوشتن دوباره رونق گیرد . بگذریم که متن دعوتنامه حاوی غلط های نگارشی ومفهومی بود.. دعوتنامه ای که کمتر با ماهیت فرهنگ وارشاد جور درمی آید.

فکر کردم ارشاد دلش به حال کتابخوانی سوخته است ومی خواهد به هر لطایف الحیلی سرانه مطالعه را بالا ببرد..

فکر کردم ...

بعد فکر کردم شاید متن دعوت نامه را اشتباهی فهمیده ام از دوستان ویکی دونفر از همکاران خواستم متن را بخوانند وبرداشتشان را از محتوای ذهنی که  از برنامه های جلسه دارند بیان کنند ؛بدون استثناء دیدگاهشان با گفته هایم برابر بود ..

برنامه های اجراشده در این همایش:

1-     سخنرانی یکی از دیبران بازنشسته آموزش وپرورش درباره شخصیت فاطمه زهرا(سلام الله  علیها)به مدت 50 دقیقه

2-     شعرخوانی سه نفر از شاعران وتقدیم هدایایی به آنان

3-     شعرخوانی یکی از شاعران روشندل

4-     سخنرانی وشعرخوانی رئیس انجمن شاعران استان اصفهان

5-     موسیقی  سنتی

 

اکنون متن اصلی  دعوتنامه را بارونوشتی از آن وفهرست برنامه های اجراشده اینجا می آورم.نظرشما چیست ؟برداشت شما از این  متن چیست؟

 


[ سه شنبه 91/3/2 ] [ 12:47 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

جانبازان وسهمیه ها ...دوجلسه از موضوع بحث قبلی گذشته است قبل از کلاس خودش رابه من می رساند ومی گوید من هنوز از سئوال وجواب آن روز قانع نشده ام می خواهم دوباره دراین مورد بحث شود،می گویم درس کمی عقب است اگر آخرساعت وقت بود حتما" بحث می کنیم .. زنگ تفریح تمام شده است. به کلاس می روم یک راست می روم سراغ درس .... درس دادن تمام می شود می خواهم از دانش آموزی بخواهم از روی درس بخواند .. دانش آموز موردنظربلند می شود مؤدبانه می گوید :آقا خودمون بعدا" می خونیم اجازه بدین سئوالمونو بپرسیم.. تعدادی از بچه ها اوراتأیید می کنند ... درباره هفته آینده وکارهایی که باید انجام شود توضیح مختصری می دهم واز او می خواهم صحبت کند. می ایستد ومی گوید...

جلسه گذشته درباره سهمیه رزمندگان وجانبازان وخانواده شهدا توضیحاتی دادید وایران را باروسیه وامریکا وآلمان مقایسه کردید اما من از آن صحبت ها قانع نشدم درفاصله جلسه قبلی تا الآن مطالعات پراکنده ای هم داشته ام از اینترنت وگفتگو با دانشجوها هم استفاده کرده ام  آنچه در دیگر کشورها انجام می شود حفظ کرامت انسانی بازماندگان جنگی وخانواده های آنان است و بیشتر حمایت دولت از این گروه،امتیازات مادی وحمایت های اجتماعی است واین موضوع - تأکیدمی کند تاجایی که من فهمیده ام – به هیچ عنوان به سهمیه بندی برای ورود به دانشگاهها منجرنشده است ...کمی مکث می کند بعد ادامه می دهد ... من اصلا" با این که این موضوع حق آنهاست یانه مشکلی ندارم سئوالم این است که من چقدرباید درس بخوانم وتاکجا باید خودرا به زحمت بیندازم تابتوانم با سهمیه ها رقابت کنم؟خواهرمن دانشجوی کارشناسی ارشد است ودارد برای دکترا آماده می شود گاهی وقتها ناامید است با وجود آن که بیشتر نمراتش خوب است وحداکثرتلاشش رامی کند اما می گوید با توجه به تعداد محدود دانشجو و وجود سهمیه ها شانس ادامه تحصیل برایم کم است و غُر می زند گناه خواهر من چیست؟ اگر کشور به مهندسین باکیفیت،پزشکان بامعلومات،معلمان ماهر و باسواد،قضات دانا وافرادمتخصص دیگر نیاز دارد واضح است که این عده راباید از بین بهترین ها گزینش کند وبهترین ها از دل رقابت سالم وعادلانه ای که برای همه یکسان است بیرون خواهند آمد ،سهمیه نوعی بی عدالتی آموزشی است که در بلند مدت به نابرابری های علمی واجتماعی وحتی تضادطبقاتی که درکتاب درباره آن بحث کردیم خواهد افزود .....

می نشیند،کلاس ساکت است احساس می کنداز این که حرفش رازده است راحت شده است!ولی هنوز منتظر است، منتظر تأیید یا تکذیب دیگران ؛ کسی چیزی نمی گوید یکی از دانش آموزان همانطور که نشسته است می گوید خب این حق آنهاست وتصمیمی است که دولت گرفته است ما چه کنیم؟

وارد بحث می شوم از نفر و نظرآخرشروع می کنم می گویم اولا" همه ی قوانین مصوب مجلس یا دولت،تصمیمات انسانی اند وممکن است درست یا نادرست باشند ؛ثانیا" باید بررسی کنیم که این به قول شما«حق»راچگونه به آنها بدهیم؟ آیا راهش همین است که برگزیده ایم ؟آیا راه دیگری وجود ندارد؟آیا مثلا نمی توان شرایط تحصیل بهتری رابرای آنها دردبستان ودبیرستان فراهم کنیم وبدون درنظرگرفتن سهمیه،آنها را درآزمون ورودی دانشگاهها (باهمه ایرادهایی که دارد) به صورت یکسان واردکنیم وبهترین آنها را درمشاغل مهم مدیریتی،درمانی،اداری و.. به کارگیریم؟ اصلا" با درنظرگرفتن سهمیه ها وانمودکرده ومی کنیم که «راه خوشبختی از دانشگاه می گذردو آنها نیز می خواهند به هرروشی از این حق استفاده کنند...» بعد ادامه دادم این موضوع به سالهای جنگ برمی گردد درشرایط جنگی،کشور درحالت فوق العاده قراردارد ومسئولان اداره کننده جنگ برای مدیریت بهتر،تصمیماتی می گیرند که درآن شرایط شاید قابل دفاع هم باشد اما باگذشت زمان وتغییر شرایط،بازنگری درآن تصمیمات ضروری به نظر می رسد.

 تاجایی که به یاد دارم یکی دوبار مجلس شورای اسلامی برای تغییر این موارد دست به کارشد وحتی شنیده ام که لایحه یا احتمالا"طرح جامع جانبازان وایثارگران درحال تنظیم وتصویب است وقرار است دراین سهمیه ها تغییراتی داده شود اما این که نتیجه این مصوبه به کدام سو متمایل است راهنوز نمی دانم ولی اگر نتیجه این مصوبه دوباره بر راه یافتن گروهی با استفاده از سهمیه(هرنوع سهمیه ای برای هرگروهی) برای کسب رتبه های علمی باشد باز جای نقد وپرسش باقی می ماند.

رزمندگان دوران جنگ زحمات زیادی برای کشور متحمل شده اند برای آنان باید امکانات مالی فراهم کرد،مشکل اقتصادی ودرمانی شان رابرطرف کرد، نگرانی ها فکریشان را کم نمود و... ولی فرزندانشان باید بدانند برای رسیدن به جایگاه علمی وبه دست گرفتن مسئولیت های علمی و اداری باید همانند دیگران که شاید یتیم وبی سرپرست وبدسرپرست هم دربینشان کم نباشندوکسی از آنها حمایتی نمی کند درآزمون شرکت کنند درآن صورت به عدالت نزدبکتر شده ایم.

جانبازان وسهمیه ها

دوباره بلند می شود،می گویدمن از ابتدا می خواستم همین رابگویم حق همه رزمندگان برخورداری از یک زندگی آبرومند مادی است این که فرزندانشان کجا وچگونه ودرکدام رشته درس بخوانند به استعداد،تلاش وپشتکار وهمت خودآنان بستگی دارد ....

زنگ را زده اند ولی بچه ها هنوز عزم رفتن ندارند علتش این است که امروز ساعت بعدی هم به کلاسشان اضافه شده است امروز 8ساعت کلاس دارند وباید برای شرکت در امتحانات آخرسال وبعد کنکور آماده شوند نگرانند ،نگران از آینده ای که مبهم است واز آزمونی که نتیجه اش فقط با تلاش وپشتکارفردی دانش آموز به دست نمی آید ابروباد ومه وخورشیدوفلک باید دست به کارشوند تاشاید فرجی شود اینجا دیگر به پشتکارنمره نمی دهند...... 

 


[ یکشنبه 91/2/17 ] [ 4:1 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 92
بازدید دیروز: 229
کل بازدیدها: 1454788