• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : سبك جديد برده داري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    هوا چقدر خوب و دو نفره ست ...

    من هستم و خدا ...

    و در جاده ي زندگي ، صورتم مهمان نسيمي که معطر شده از اميد ...

    به خودم ميگم : هيچ چيز ارزش اين رو نداره که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بيرون و بگذارم تو دست غير خدا ...

    راستي اونکه دستان مهربان خدا رو به غير او فروخت غير از افسوس چه چيزي رو بدست آورد ؟.... اعياد شعبانيه رو بهتون تبريک ميگم ..موفق باشيد

    + البندي 

    درود

    باره ها به چنين آگهي هاي استخدامي بر مي خوريم و از کنار آنها رد مي شويم. آفرين بر شما که انگشت روي سوژه ها مي گذاري و اين دمل هاي چرکين جامعه را نشانه مي روي، شايد کساني بفکر ترکاندن آنها برآيند!!

    روز خوش

    سلام ودرود بر شما

    از مطالب ارزشمند شما بهره برديم موفق باشيد

    + صادق 

    اميدوارم خانمهاي متشخص و کاربران از بنده خرده به دل نگيرند ولي خانمهاي مانکني را مي شناسم که باور بفرماييد حاضرند مجاني در بعضي از مکانها به اصطلاح کار کنند و فقط روزشان را به شب برسانند.اگر ناراحت نشويد به جرات مي گويم کساني را مي شناسم حاضرند حتي به جاي دريافت حقوق ، شهريه ماهانه هم بدهند تا فقط در بعضي از اين مکانها کار کنند.اندکي به اطرافتان بنگريد شماهم سراغ داريد....
    يه بار اومدم نظر دادم ولي دلم خالي نشد؛ يادم نمي ره زماني که دنبال کار مي گشتم و به اين جور آگهي ها و برخورد مي کردم چه حالي مي شدم بدتر از اون زمانيه که حتيي از روي آگهي هم نميي توني تشخيص بدي و راهي محيط مي شي و اونجا با برخوردهاي زننده مواجه ميي شي؛ وقتي چادرت مورد تمسخر قرار ميي گيره و تخصصت ناديده گرفته مي شه به اين فکر مي کني که درد معنايي جز اين هم داره؟!
    راستي با مطلبي جديد تحت عنوان معماري به روزم و منتظر نظرات ارزندتون!
    آقاي حسامي- سلام. مطلب خوبي بود . داريم يک نشريه خصوصي منتشر مي کنيم . اگر خواستيد همکاري کنيد به مطالبي در حوزه تغيير در ابعاد گوناگون جامعه نياز داريم. مدير مسئول دکتر توراني و سردبير من هستم.
    همجنين با معرفي يک کتاب جديد از خودم و دوستانم به روز هستم. ممنون مي شوم که ملاحظه فرماييد.
    + درباغ 

    يه روزي سنجش اتفاقي افتاد
    از روي عمد نه، اتفاقي افتاد
    جمع شدن و حساب کتابي کردن
    به به!! چه فکر بکرِ نابي کردن
    گفتن چه معني داره سه ظرفيت
    با هم برن دانشگاه، بي تربيت!!
    بهتره که ختم کلامو بگيم
    قبولي مشتي غلامو بگيم
    مشتي غلام دو تا سهميه داره
    اگرچه اونقده سواد نداره!!
    مشتي غلام بره توي ظرفيت
    معترض اسمش ميشه بي ظرفيت!
    القصه اين تصميما رو گرفتن
    تصميماي اشتبا رو گرفتن
    از اون طرف يه عده پير و پاتال
    داوطلبان دکتراي محال
    پيش خودشون عشق و حالي داشتن
    Isi و قال و مقالي داشتن
    چند تا همايشو، کتاب، پژوهش
    پارتي که نه، زنگ و هزار تا خواهش
    براي اينکه آشنا پيدا کنن
    تو دل استادا رهي وا کنن
    اما يه روز کارنامه هارو ديدن
    شاخ بلند رو سرا رو ديدن
    بجاي اينکه سه جا دعوت بشن
    سه جا قبول پنجاه تا جا رد بشن
    ديدن فقط يکي دو جا آوردن
    بيشتراشون شبانه را آوردن
    يه عده هم جايي نديدن! اي واي
    چه لحظه اي.. آرزوها و باي باي
    چه لحظه اي!! نميشه بر لب آ ورد
    شنيده اين يکي سکته کردو مرد؟
    القصه اين ماجرا رو نوشتن
    تموم اعتراضها رو نوشتن
    چيزي قريب صد نفر تو تهران
    تجمع کردن رو پل کريم خان
    حسيني باي اومدو فيلم گرفت
    توکلي هم ژست تفهيم گرفت
    تو 20:30 ماجرا رو توجيه کرد
    حسيني گفت حق با توئه.. شوخي کرد
    هر کي گفت اينطوري شد .. اونطوري
    توکلي ميگه اينه …. اينجوري…
    اما
    اما ميون اينهمه بچه ها
    بچه هاي خسته و بي ادعا
    اونايي که سي ساله درس ميخونن
    بيچاره ها هزينشو ميدونن
    حتي يجا اونا رو کار نميده
    ميگن برو کي به شما کار ميده
    شما برين سر درس و مشقتون
    شرکت و کار پيشکش و کشکتون
    اين نسل سوخته، نسل بي حمايت
    آخه کجا برن کنن شکايت؟
    کيه بدونه چه چيزا کشيدن؟
    کيه بدونه چه چيزايي ديدن؟
    کيه غم باباشونو بدونه!
    دعاي مادراشونو بخونه؟
    کيه ببينه دارن از دست ميرن
    خسته شدن خسته که از بس ميرن
    هي ميرنو مقصدشون رو بردن
    اونايي که حق اونا رو خوردن!!
    خدا خودش درد اونا رو ديده
    آرزوي اين جوونها رو ديده
    خدا خودش يجاي حق نشسته
    خدا ره عدالتو نبسته
    يه عده از خدا خبر ندارن
    سنگ روي راه بنده ها ميذارن
    اما خدا جوابشونو ميده
    جواب اين حساب کتابو ميده
    جوونهاي نخبه و خسته ي ما
    اميدشون فقط بسته به خدا
    دارن يواش يواش به حق ميرسن
    اين اوله حقه ولي… ميرسن
    مي رسنو ميگن که آزاده ايم
    هردو جهان ما بخدا بنده ايم
    ميرسن و ميگن گرفتنيه
    حق، که توي جامعه خوردنيه
    يه روزي سنجش اتفاقي افتاد
    تمام اينا شايد عمدي افتاد!!

    بيستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد- نبي الله باستان فارساني
    درود بر تو... همکار ارجمند...
    در اين دنياي وانفسا همه چيز حتي حکومت و سياست هم در پس پرده ي اقتصاد هستند. اين مافياي اقتصادي است که همه چيز را مي چرخاند.
    افسوس که مي خواستيم اقتصادمان را انساني کنيم اما انسانيتمان اقتصادي شد. مي خواستيم خيابان هايمان را شريف کنيم اما شرافتمان خياباني شد و ...
    در مورد تصويري که گذاشته ايد منظور آگهي دهنده برنامه ي حسابداري هلو بوده است. البته برداشت ها متفاوت است. و در اين موضوع شکي نيست که از جنس زن براي جلب مشتري بيشتر سوء استفاده مي شود.
    دلشاد باشي و پاينده.........................................بدرود
    + توانگر 
    درود
    اينها همان کودکان ديروزند که به تشويق پدران ومادرانشان درس خوانده وديپلم، ليسانس وفوق ليسانس گرفته اند تا امروز شغلي متناسب با مدارج علميشان کسب کنند وداراي زندگي مستقل ،مسکن ورفاه اجتماعي باشند متاسفانه تمام آمال وآرزوهابر باد رفته وبالاجبار تن به منشيگري وفروشندگي با نازلترين دستمزد مي دهند به نظر من با يد آن پدر مادران را مورد مواخذه قرار داد که: شما که نمي توانستيد براي ما آينده اي درخور بسازيد چرا مارا تشويق به درس خواندن آن هم با هزينه هاي گزاف نموديد؟
    البته قبلا يه آگهي با اين عنوان ديده بودم؛ منشي خانم با ظاهري آراسته نيازمنديم:دي
    اوج فضاحت!

    سلام

    مطلب شما در پايگاه خبري تحليلي صراط نيوز منتشر شد

    لينک مطلب شما در صراط:

    http://www.seratnews.ir/fa/news/68803/روش-هاي-جديد-برده-داري

    با تشکر

    .....................................

    با لينک کردن صراط در وبلاگ خود ما را ياري نماييد.


    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ پنج شنبه 1 تير 91 نوشته (سبك جديد برده داري) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    + رضا 

    سلام استاد حسامي.

    ممنونم از شما.جواب اينکه از کجا ريشه مي گيرد از نظر بنده و خيلي هاي ديگر از دو جا ريشه مي گيرد:

    1-غرب:در غرب اسلام نيست و از چندين دهه ي گذشته زن را به عنوان يک ابزار استفاده مي کردند نمونه هاي اوليه آن عکس زن بر روي جوراب هاي زنانه و بعد... اگر اکنون روي صابون هاي ايراني هم نگاه کنيد عکس دختر يا زني را مي بينيد که مو هايش عريان است.

    حتي به شورت هاي مردانه نيز رحم نکردند.اکنون هم از مانکن زن و هم از خود زن در همه جا که سود و منفع شخصي هست استفاده ميشود و حتي در ارگان هاي دولتي منشي زيبا روي و با ارايش مي خواهند.

    2-ما خودمان خودمان را کنترل نکرديم.

    ممنون.

       1   2      >