حسام ســرا
| ||
تکنولوژی دیجیتال، زندگی ما را تسخیر کرده است. موبایل و تبلت و لپتاپ. پس از اینکه وسایل تکنولوژیک وارد خانه و زندگی ما شدند، به تدریج مهمانهای دیگری هم از درون آنها بیرون آمدند و جای خود را در زندگی ما پیدا کردند. رابطههای دیجیتال، کلاسهای دیجیتال، گفتگوی دیجیتال، کتابهای دیجیتال و ... آنچه این روزها فضای مجازی ودیجیتال را بیش از هر زمان دیگری دچار چالش کرده است مجازی بودن خوانندگان وکاربران این فضاست . به اسامی کسانی که برای وبلاگ یا سایتتان یا سایتی که بیشتر به آن مراجعه می کنیدنظر می گذارند دقت کنید گاهی اسامی نامأنوس ، جعلی ، گمنام، بی معنا و بی مفهوم مانند dhdhdu، غغغقفففق ویا استفاده از اعداد، نام هنرپیشگان، ورزشکاران و.... بیش از خود نظر خودنمایی می کنند. استفاده از این اسامی جند نکته را برای ما پر رنگ تر می کند:
إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً [ یکشنبه 93/5/19 ] [ 9:37 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
چندین قرن از تدوین شاهنامه فردوسی وگلستان سعدی می گذرد اگر خوب دقت کنیم زبان امروزی ما با زبان گلستان سعدی وتاحدودی شاهنامه هماهنگی دارد این هماهنگی نشان از قدرت فرهنگی ایران زمین دارد یا از ضعف فرهنگی ما ریشه می گیرد ؟این که ما با زبان سعدی حرف میزنیم و می نویسم قابل دفاع است یا نقد بر آن وارد است ؟ [ جمعه 93/2/26 ] [ 12:57 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
برما سالی گذشت، برشما را نمی دانم...... اول فروردین سال 92 را به یاد می آورم و روزگار رفته را از خاطرمی گذرانم روزها وماه هایی که آمدند ورفتند وتنها خاطره اش مانده است .. به روزهای بهار سال گذشته ،به تابستان گرم وسرگرم کننده اش ،به حسادت ها وتنگ نظری ها، به دشنام ها ودشمنی ها وبه دوستی ها ومهربانی ها.به روزهایی که آنچنان سرگرم بودیم که چونان برق آمدند ورفتند وگذشتند. عمر ما نیز به همین روزها چسبیده بود افسوس که گاهی هیجان گذشت روزها،لذت استفاده از آنها را برما تلخ می کند....... بعضی از دوستان ورفتارهایشان را که از خاطر می گذرانم یقین پیدا می کنم که اینان از من بهتر هستند و رسم مروت را بیش از من می دانند وعمل می کنند. به دوستانی که در همه ی روزهای سال ماضی یادشان بود که ما هم هستیم وگاهی سراغی گرفتند وچیزی نوشتند ودنیای دوستی را به حد نهایت اثبات کردند با نهایت احترام تعظیم می کنم ودستشان رابه گرمی می فشارم. سال 92 رو به پایان است وکم کم آفتاب اعتدال بهاری بربام برج حَمَل خواهد دمید وباز روز از نو و روزی از نو . یادمان باشد که گاهی یک پیامک خالی نیز می تواند همه ی پیام دوستی را منتقل کند همچنان که یک سلام. «سلام» سال گذشته به جهت شلوغی کار ومسئولیت آنچنان که شایسته بود نتوانستم دردنیای مجازی فعال باشم هرچند کسانی این موضوع را به محافظه کاری ربط داده بودند اما همان موقع نوشتم که واقعا فرصت نوشتن درباره دغدغه های فکری ام به نهایت کم شده است همین جا از همه دوستانی که برای خواندن مطلبی به حسام سرا آمدند ومطلب جدید نیافتند پوزش می طلبم شاید سال نو فرصت بیشتری دست داد واین شرمندگی روبه زوال نهاد. می دانم که به شایستگی نتوانستم دوستان را دریابم وپیامهایشان را پاسخگو باشم به ویژه آنچنان که شایسته بود پاسخگوی ایمیل ها نبودم از این بابت عذرم را بپذیرید . امید دارم سال نو برای همه ی شما که از جمله ی خوبان بوده و هستیدسالی سرشار از سلامتی وخوشبختی باشد ودایره دوستی هایتان همواره گسترش یابد. عیدتان مبارک وسلامتی وشادابی ارزانیتان باد [ چهارشنبه 92/12/28 ] [ 11:51 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
این روزها کمی اشتغالات ذهنی وکاری ام بیشتر شده است . تغییر نکرده ام اما نوشتن مثل گذشته برایم اسان نیست آن هم دلایلی دارد که بیشتر به مشغول بودن ذهن وکمی وقت بر می گردد با این حال هرگاه مجالی دست دهد خواهم نوشت حرف بسیار است ومجال اندک ، به عهدی که با دوستان وهمشهریان بسته ام سخت پایبندم فقط باید کمی مهلت داد تا کارها روی گردونه خودش بیفتد لطفا مرابا ننوشتن یا تاخیر درنوشتن ونوع مطالب قضاوت نکنید به موقع باز هم خواهم نوشت فقط کمی صبور باشید می دانم صبر تلخ است اما آرزو می کنم اگر تلخی صبر را چشیدید کامتان همیشه شیرین بماند وشادی همیشه رفیق راهتان باشد..... . [ یکشنبه 92/7/21 ] [ 12:58 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
دوستی برایم نوشته است : برای پست بعدی وبلاگتان مطلب شاد بگذارید... از لحظه دریافت این پیام تاکنون بارها به این موضوع فکر کرده ام این که چرا نوشته هایم غمگین است و یا اینطور تصور می شوند؟ راستش را بخواهید خیلی دلم می خواهد مطلبی بنویسم که شاد باشد ویا دست کم خواننده از خواندنش انرژی منفی نگیرد این ،هدف آرمانی من است اما دنیای واقعیت چیز دیگری است : دلم می خواهد مطلب شاد بنویسم اما واقعیت این است که هنوز چهره دختران معصوم بی گناهی که فرزندان این مرز وبوم بودند و درآتش سوختند از نظرم محو نمی شوند .... دلم می خواهد مطلب شاد بنویسم اما واقعیت این است که مثبت اندیشی زیاد، نمی تواند وضع موجود را بهبود بخشد ومدیران را به اشکالات برنامه هایشان راهنمایی نماید.... دلم می خواهد مطلب شاد بنویسم اما واقعیت این است که باید بپذیریم درموضوع مدیریت اشکالاتی داریم که با گذشتن از کنار آنها بسامان نمی شوند دلم می خواهد مطلب شاد بنویسم اما واقعیت این است..... گاهی نمی شود یا دست کم من ،نمی توانم [ جمعه 91/9/24 ] [ 10:32 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
...درعجبم که شهرداری باچه احساسی خانه های مردم را که آکنده از خاطرات کودکی،نوجوانی،جوانی و میانسالی آنهاست با اشاره انگشتِ غولهای آهی درهم می شکند.... امروز از کنار خانه قدیمی مان گذشتم ،خانه ای که در آنجا پای بدین دنیای خاکی گذاشته بودم . سالهاست از آن خانه رفته ام وخانه پدری نیز مدتی بعد به جای دیگری منتقل شده است اما زادگاه آدمی حس غریبی دارد ..... خاطراتم با خشت ،خشتِ این بنا که به کلی تخریب شده ،درهم آمیخته است ... می گویند ایرانی ها حس عجیب وغریبی دارند؛ خیلی زود از آثار وبناهای گذشته ی خود دلزده می شوند،تخریبشان می کنند وبعد دلتنگشان می شوند! همان دلتنگی شاعرانه ای که از آن به حس «نوستالژیک» یاد می کنند . با این حال زندگی ما آدمیان تنها به خاطرات محدود نمی شود؛ جنبه های مادی،شهرنشینی،ترافیک ،ایجاد معماری نوین ومبتنی بر جغرافیای منطقه وموارد زیست محیطی و... نیز بخشی از زندگی بشر امروزی را تشکیل می دهند وباید برای آنها تدبیری اندیشید بنابر این تخریب این بناها به دست صاحبانشان یا با رعایت حق وحقوق افراد ،به دست شهرداری امری توجیه پذیر قلمداد خواهد شد ...
[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 5:9 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
باسمه تعالی سرورارحمند..... باسلام واحترام درآغازین طراوت ونشاط طبیعت وترنم فصل بهار،هم نوا بانسیم خوش بادصبا به نظاره می نشینیم،نغمه بلبل وعطرافشانی گُل را و جلّ جلاله رادرکلام نثر ونظم به ستایش آفریدگارمی پردازیم.غنیمت فرصتی است این زمان که بتوانیم گرامی بداریم اصحاب اهل قلم راکه رسالتی بس سنگین بردوش دارند. صمیمانه مقدم جنابعالی را درهمایش اهل قلم لنجان ارج می نهیم. رسول افیونی سرپرست اداره فرهنگ وارشاداسلامی لنجان ?? ?? ?? دعوتنامه که به دستم رسید فکر کردم ارشاد ناپرهیزی کرده وهمه نویسندگان واهل قلم شهرستان را پس از مدتها زیر سقفی جمع کرده تا از آنان قدردانی کند واز پیشکسوتهایشان بخواهد درباره کم کاری اهالی قلم بگویند تا مگر این بازار رکود نوشتن دوباره رونق گیرد . بگذریم که متن دعوتنامه حاوی غلط های نگارشی ومفهومی بود.. دعوتنامه ای که کمتر با ماهیت فرهنگ وارشاد جور درمی آید. فکر کردم ارشاد دلش به حال کتابخوانی سوخته است ومی خواهد به هر لطایف الحیلی سرانه مطالعه را بالا ببرد.. فکر کردم ... بعد فکر کردم شاید متن دعوت نامه را اشتباهی فهمیده ام از دوستان ویکی دونفر از همکاران خواستم متن را بخوانند وبرداشتشان را از محتوای ذهنی که از برنامه های جلسه دارند بیان کنند ؛بدون استثناء دیدگاهشان با گفته هایم برابر بود .. برنامه های اجراشده در این همایش: 1- سخنرانی یکی از دیبران بازنشسته آموزش وپرورش درباره شخصیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)به مدت 50 دقیقه 2- شعرخوانی سه نفر از شاعران وتقدیم هدایایی به آنان 3- شعرخوانی یکی از شاعران روشندل 4- سخنرانی وشعرخوانی رئیس انجمن شاعران استان اصفهان 5- موسیقی سنتی
اکنون متن اصلی دعوتنامه را بارونوشتی از آن وفهرست برنامه های اجراشده اینجا می آورم.نظرشما چیست ؟برداشت شما از این متن چیست؟
[ سه شنبه 91/3/2 ] [ 12:47 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |