حسام ســرا
| ||
وزیر آموزش وپرورش گفت: آموزش و پرورش با وجود همه مخالفت ها، پایه ششم ابتدایی را در سال تحصیلی جدید، راه می اندازد. به همین منظور 60 هزار معلم برای 60 هزار کلاس پایه ششم ابتدایی آموزش های دوره جدید را فرا می گیرند. هفته گذشته وزیر آموزش وپرورش به مجلس رفت تا به سئوالات نمایندگان درباره سند تحول در آموزش وپرورش پاسخ دهد اما درعمل، بیشترسئوالات درباره تغییرات ایجادشده درطول مدت دوره های تحصیلی وتبدیل به نظام 6-3-3 بود. نمایندگان می گفتند این تغییرات باید به تصویب مجلس برسد اما وزیر معتقد بود شورای عالی آموزش وپرورش می تواند دراین زمینه قانون وضع کند ونیازی به مصوبه مجلس نیست! پرسش دیگر نمایندگان درباره کمبود نیروی انسانی برای پایه ششم بود که وزیر آموزش وپرورش استفاده از نیروهای علاقه مند ومازاد سایر دوره های تحصیلی را چاره کار دانست وگفت از ابتدای تیرماه دوره های آموزشی این گروه از معلمان آغاز شده است .. به ابتدای این نوشتار دوباره دقت کنید : «آموزش و پرورش با وجود همه مخالفت ها، پایه ششم ابتدایی را در سال تحصیلی جدید، راه می اندازد». این جمله بیانگر بسیاری از مسائل اجرایی درکشور است طرحی که درابتدای راه قراردارد وباید نگرش خانواده ها،معلمان،مسئولان،نمایندگان مجلس شورای اسلامی و... را تغیییر دهد هیچ راهی برای بازنگری برای خود پیش بینی نکرده است و در یک کلام « محکوم به اجرا است»!! به نظر می رسد برای اجرای اصولی یک طرح که درسطح کلان ملی اجرا می گرددلازم است ابتدا مناطقی رابه عنوان نمونه انتخاب کرده وپس از اجرای آزمایشی وگذراندن کامل دوره تحصیلی درپوشش ملی آن اقدام کنند اما به نظر می رسد مسئولان ما درشروع اقدامات ملی عجله دارند واجرای آزمایش طرح را نوعی اتلاف وقت دانسته برتسریع در شروع برنامه های پیشنهادی خود اصرارمی ورزند. فراموش نمی کنیم که طرح نظام جدید آموزش متوسطه نیز با شتاب بسیار وبا تبلیغات فراوان درابتدای دهه 70 اجرایی شد وبه دلیل پیش بینی نکردن راههای برگشت و پذیرش ناکارآمدی ها بعد از گذشت 5 سال آنقدر بند وتبصره به این نظام شتابزده اضافه شد که درعمل با نظام سابق تفاوتی نداشت و فقط اسمی از نظام جدید را یدک می کشید . ما برای داشتن آموزش وپرورش فعال وپویا به معلمان اثربخش نیاز داریم ومعلمان اثربخش با گذراندن دوره آموزشی کوتاه مدت وشتابزده قابل شناسایی وپرورش نیستند آموزش وپرورش از عناصربسیاری تشکیل شده است اما فقط معلم ،عنصر ذی روح آن است بدون داشتن معلمان کارآمد واثربخش ودل خوش بودن به تغییر نظام وخرید تجهیزات آموزشی تنها اتلاف وقت وسرمایه صورت گرفته ونوعی فخرفروشی به داشته هایی است که دردی را مداوا نمی کنند آزمون وخطا شیوه مدیریت های کوتاه مدت است وانگار قرارنیست این آزمون وخطا ها پایانی داشته باشند .
[ شنبه 91/4/17 ] [ 8:39 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
وعاظ وروحانیون،اقتصاددانان،علمای اجتماعی،کارشناسان خانواده،روان شناسان وآسیب شناسان و.. همواره بیکاری را به عنوان عامل تهدید کننده سلامت فرد وخانواده وبرهم زننده تعادل اجتماعی قلمداد کرده اند؛رشد بیکاری به زیرساخت های اقتصادی بستگی دارد وزمانی افزایش خواهد یافت که تعادل میان بخش های مختلف اقتصاد(تولید ،توزیع وخدمات ونیز بخش پولی وبانکی کشور) کم رنگ شود ... از اینها که بگذریم ببکاری امروز درجامعه ما دلایل دیگری هم دارد علاقه افراد جویای کار به یافتن شغل راحت وکم دردسر امری عمومی است اگر شما بخواهید کارگرساده ای بیابید که مثلا درکار تخریب دیواری فرسوده یا حمل مصالح ساختمانی فعالیت کند به گروه زیادی از افراد بیکار مراجعه خواهیدکرد وتقریبا" هیچ یک از آنان حاضر به پذیریش درخواست شما نخواهند بود .بعضی از این افراد حاضرند روزها وهفته ها بیکار بمانند اما تن به کارهای بدنی ندهند!! درسالهای نخستین پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ،درکتابهای درسی آمده بود: «آموزش وپرورش رژیم گذشته دستگاه تولید کارمند پشت میز نشین بود وافرادی را پرورش می داد که به جای تولید به فکر پشت میز نشینی ویافتن کار بی دردسر بودند از این رو محتوای کتابهای درسی باید براساس تربیت افرادخلاق وکارآفرین تغییر کند ..» چه شده است که بعد از گذشت سه دهه از انقلاب ،وتغییرات مکرر کتابهای درسی ونظام آموزشی هنوز این روحیه ی پشت میز نشینی از ذهنیت جامعه ما رخت برنبسته است ؟چرا فرهنگ کارکردن دراین سرزمین جایگاهی ندارد؟چرا فرزندان این مرز وبوم به دستان پینه بسته پدران خویش افتخارنمی کنند ؟ چرا نان حلال دیگر آوازه گذشته را ندارد؟ شاید جوابهای بسیاری بتوان برای این پرسش ها یافت اما به نظرم برای تغییر این روحیه کارمنسجم وهماهنگی از سوی نهادهای مختلف فرهنگی،اقتصادی واجتماعی لازم است فعالیتی که سالها وقت لازم دارد تا کمی دراین نگرش تغیر ایجاد نماید وچون این هماهنگی کمتر وجود داشته است واقتصاد بیمار درجامعه حکمفرمابوده است شغلهای واسطه ای رشد قارچ گونه پیداکرده اند ،افراد به چشم خویش دیده اند که چه کسانی با وجود نداشتن سواد وتخصص لازم یک شبه از خاک به افلاک رسیده اند واین روحیه درآنان تقویت شده است تا به دنبال شغل نان وآب داری بگردند شغلی همانند کسانی که ره صدساله را یک شبه بپیمایند.... این موضوع یقینا" دلایل دیگری هم دارد ؛نظرشما چیست؟
[ سه شنبه 91/4/13 ] [ 7:20 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
«در ستایش بیسوادی» عنوان یکی از مقالات چهارگانه کتابی با همین عنوان است که نویسنده در آن به بررسی نقش رسانههای دیداری همچون تلویزیون در ایجاد نوعی بیسوادی نوین میپردازد. چاپ دوم کتاب «در ستایش بیسوادی» نوشته هانس ماگنوس انسنسبرگر با ترجمه محمود حدادی در 152 صفحه از سوی نشر ماهی منتشر شد. هانس ماگنوس انسنس برگر، نویسنده، شاعر و روزنامهنگار آلمانی در این کتاب چهار مقاله دارد که در هرکدام موضوعاتی مطرح را به نقد میکشد. مسائلی همچون پدیده مهاجرت، جنگهای خانگی، اقتصاد و تجمل و افول کتاب در پی رونق رسانههای جمعی. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «آیا میشود از کلام مکتوب چشم پوشید؟ پرسش این است و هرکه به طرح آن بپردازد، ناچار باید از بیسوادی و بیسوادان سخن بگوید. منتهی اشکال قضیه این است که هروقت سخن از انسان بیسواد به میان میآید، خود او حضور ندارد... از اینرو اجازه میخواهم دفاع از او را بهعهده بگیرم». انسنسبرگر، نویسنده و شاعری است که کتابهایش گاهی به عنوان آثار مرجع شناخته میشود. این نویسنده که مقالات معتبری در زمینه اقتصاد و جامعهشناسی نیز دارد در دوران پیری به این نتیجه رسید که از طریق نقد اجتماعی بهتر میتوان به جامعه کمک کرد این بود که به صورت جدی وارد این عرصه شد. در بخشی از کتاب می خوانیم: «...همین بیسوادان {پیش از عصر روشنگری} بودند که ادبیات را آفریدند. قالبهای اولیهی ادبی، از اسطوره گرفته تا وزن آهنگین ترانههای کودکانه، از قصه گرفته تا تصنیف، و از دعا گرفته تا چیستان، همگی تاریخی کهنتر از خط و نوشتار دارند. بدون میراث شفاهی هرگز شعری پدید نمیآمد و بدون بیسوادان هرگز کتابی. هدفی که سوادآموزی دنبال میکرد، هیچ ربطی با روشنگری نداشت. انساندوستان و حافظان فرهنگی، که سنگ سواد را به سینه میزدند، تنها مباشران صنعت و سرمایهداری بودند؛ صنعتی که از دولت میخواست کارگران درسخوانده در اختیارش قرار دهد. مقصود {از سوادآموزی} آن نبود که راه را بر «فرهنگ نوشتار» باز کنند، چه رسد به اینکه انسانها را از زنجیر خامی و خُردی آزاد کنند. مقصود پیشرفتی کاملاً از نوع دیگر بود. این پیشرفت عبارت از آن بود که بیسوادان، این «نازلترین طبقه انسانی»، را رام کنند. تخیل و اندیشه شخصیشان را از آنان بگیرند و از صفحه ذهنشان بشویند، تا از این پس نه تنها نیروی عضلات آنها و مهارت فنیشان را به کار گیرند، بلکه از مغزهایشان هم بهرهکشی کنند. آن بیسوادیای که ما پاکسازی و طردش کردهایم، هم اکنون و همچنانکه همه میدانیم، از نو برگشته است؛ این بار در شکل و قالبی خالی از هر جنبه احترامانگیز. این بیسوادی نوینی که اکنون دیری است براجتماع سیطره یافته بیسوادی نوع دوم است. و خوشا به سعادتش! زیرا از بیماری فراموشی، یعنی دردی که به آن مبتلاست، هیچ رنج نمیبرد؛ سرمست از آنکه از هیچ دید و درک شخصی برخوردار نیست و قدردان اینکه کمترین توان تمرکزی ندارد. بیسواد نوع دوم این واقعیت را که نه میداند و نه میفهمد که چه بلایی بر سرش آمده - این فلاکت را - نوعی امتیاز میشمارد. پرچنب و جوش است و سازگار و قاطع. هیچ لازم نیست نگران احوالش باشیم. از دلایل سلامت و خوش احوالی ِ این بیسواد نوع دوم یکی هم اینکه هرگز خودش خبر ندارد که بیسواد نوع دوم است. خودش را صاحب دانش و معلومات میداند، زیرا بلد است کاتالوگ انواع ماشینها و همه رقم چک را بخواند. در محیطی میچرخد و میگردد که برای حفظ او از گزند هرگونه وسوسهی ذهن، حصاری کامل به دورش کشیده است. هرگز متصور نیست که در این محیط شکست بخورد، زیرا همین محیط او را ساخته و پرورده است تا به این وسیله دوام خالی از خللش را تضمین کند. اگر زمانی تلویزیون فرصتی برایتان فراهم کرد نگاهی به این کتاب بیندازید.
[ شنبه 91/4/10 ] [ 11:35 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
یکی دو روز به آزمون سراسری مانده است دانش آموزان وداوطلبان شرکت دراین آزمون ساعتهای آخر را درانتظار این ماراتن بزرگ علمی کشور سپری می کنند وآرزو می کنند دراین آزمون قبول شوند؛ اضطراب،رفیق شفیق داوطلبان آزمونهای سراسری است.....درایجاد این اضطراب چه کسانی نقش دارند ؟ دانش آموزان باهزاران امید وآرزو درآزمون سراسری شرکت می کنند امروزه داشتن تحصیلات دانشگاهی، بیشتر از آن که نیاز فرد باشد نوعی پرستیژ اجتماعی است ،رفتن به دانشگاه آنقدر اهمیت یافته است که خانواده هایی که برای کمک های ناچیز به مدارس انگیزه ای نداشتند وبا اکراه به این کار اقدام می کردند حاضرمی شوند هزاران وگاه میلیونها تومان برای برگزاری کلاسهای کنکور بپردازند وخم به ابرو نیاورند. پدران ومادران بسیاری هستند که باور دارند« راه موفقیت فقط از دانشگاه می گذرد» واز این رو برای موفقیت در این آزمون حاضر به انجام دادن کارهای گوناگونی هستند . رسانه های گروهی نیز دراین موضوع بی تقصیر نیستند سریالها وفیلم های تلویزیونی دختران دانشگاهی را به گونه ای معرفی می کنند که رفتن به دانشگاه برای نوجوانان امری آرمانی به حساب می آید . مدیران مدارس ومعلمان نیز دراین امر بی تقصیر نیستند از ابتدای سال تحصیلی آنقدر درمورد کنکور ودانشگاه وکلاسهای تقویتی برای کنکور، حرف می زنند که ناخودآگاه دانش آموزان را وهم می گیرد که نکند دراین بازی بازنده شوند واین ،خود منشاء اضطراب واسترس است . درسالهای پس از انقلاب اسلامی اقدامات زیادی برای افزایش تعداد صندلی های دانشگاهها صورت پذیرفته وبا راه اندازی دانشگاههای متعدد روزانه ی دولتی،شبانه،پیام نور،غیرانتفاعی، آزاد اسلامی،علمی کاربردی و.. ظرفیت دانشگاهها را تا آنجا افزایش داده اند که عملا" هیچ شرکت کننده ای نباید نگران رفتن به دانشگاه باشد چراکه سرانجام به یکی از این دانشگاههای رنگارنگ راه خواهد یافت واین نکته ای است که بسیاری از شرکت کنندگان درآزمون سراسری به خوبی می دانند اما پرسش این است که چرا نگران نتیجه وقبولی هستند؟ پاسخ ساده است اولا" آنانی نگران ترند که به دنبال کسب رتبه وقبولی دررشته های خاص وپرطرفدارهستند رشته هایی که ظرفیت محدودی دارند وراه یافتن به این رشته ها هم پرستیژ بیشتری دارد وهم بیشتر از سایر رشته ها آینده شغلی اش واضح است. اما بیشتر استرس دانش آموزان شرکت کننده درآزمون سراسری فشارهای روانی،نوع نگاه وآمال وآرزوهای بزرگترهایی است که بر سر داوطلبان آوار می شود نکته ای که پدران ومادران کمتربدانها توجه دارند. بعضی از پدران ومادران آرزوهای دست نیافته خود را دروجود فرزند خویش می یابند وبه اصرار می خواهند فرزندانشان دررشته ای تحصیل کنند که آنان می پسندند ویا آنان از دست یافتن بدانها به هردلیل منطقی وغیر منطقی بازمانده اند اصولا" دانش آموزان درسنین پایین تر ازمفهوم استرس بی اطلاعند آنان فقط به نگرانی هایی که از محیط دریافت می کنند پاسخ می دهند. نوعی واکُنش به کُنش های اطرافیان ! می گویند دانش آموزی دبستانی به معلمش گفت درس راخوانده ام اما چون استرس دارم نمی توانم بیان کنم!معلم از او پرسید استرس چیه؟ دانش آموز گفت نمی دونم چیه فقط می دونم چیزیه که دارم! این موضوع نشان از انتقال نگرانی های والدین به فرزندان دارد ،این نگرانی وقتی سال به سال همراه دانش آموزان رشد می کند به آزمون سراسری می رسد و استرس کنکور راشکل می دهد البته بخشی از این استرس طبیعی وحتی لازم است بالاخره سرنوشت اجتماعی وشغلی دانش آموزان امروزی تاحد زیادی به رشته ای بستگی دارد که درآن پذیرفته می شوند اما این جامعه وخانواده ها هستند که موفقیت را در راهیابی به دانشگاه خلاصه می کنند وبر نگرانی های جوانان می افزایند. برای همه کسانی که در روزهای آینده در رقابت علمی دانشگاهها حضور خواهند یافت موفقیت آرزو دارم .
[ چهارشنبه 91/4/7 ] [ 8:25 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی روز بیست و ششم خرداد ماه سال 1358 امام خمینی(ره) در پیامی مردم ایران را به جهادی همگانی برای سازندگی ایران دعوت کردند. متن کامل این پیام در روزنامه های 27 خرداد منتشر شد. در بخشی از این پیام که در روزنامه اطلاعات بیست و هفتم خرداد ماه سال 58 منتشر شده آمده است: همه موفق باشند که در این جهاد شرکت کنند و این خرابه را بسازند و برادران خود را کمک نمایند، که شاید هیچ عبادتی بالاتر از این عبادت نباشد. بلکه من از اشخاصی که برای زیارت ها مثل زیارت مکه معظمه و مدینه منوره می خواهند به طور استحباب بروند، از آن ها می خواهم و تقاضا می کنم که شما برای ثواب می خواهید مکه مشرف بشوید و یا می خواهید مدینه منوره و یا به عتبات مشرف شوید، امروز ثوابی بالاتر از این نیست که به برادران خودتان کمک کنید. و این سازندگی را همه با هم شروع کنید که ایران خودتان درست ساخته بشود و برادران شما نجات یابند. خداوند به همه شما اجر عنایت می کند و همان ثوابی را که شما از زیارت ها می خواهید، خداوند به شما در این جهاد خواهد داد. نگاهی به سفر به عتبات از نظراقتصادی: روزی 2 میلیون دلار سود، از ایران به عراق دراین نوشته هزینه های سفر ایرانیان به سوریه،مکه مکرمه ومدینه منوره ودرآمد آن کشورها از این سفرهامحاسبه نشده است ......
[ دوشنبه 91/4/5 ] [ 12:56 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
با آرایشی غلیظ پشت ویترین ایستاده است جوان است وزیبا، فروشنده است ومی خواهد با این ظاهر زیبا مشتری بیشتری برای مغازه بیابد این را مرد صاحب مغازه گفته است همان وقت که درآگهی نوشته بود: "به یک خانم فروشنده جوان با روابط عمومی بالا نیازمندیم " می گویند برده داری پوست می اندازد ودر هر دوره ای از شکلی به شکل دیگر در می آید روزگاری برده داری آن بود که در یونان وروم باستان شاهدش بودیم وامروز سیمایی دیگر یافته است .هستند کسانی که فوتبالیست ها را هم برده های مدرن امروزی لقب داده اندومعتقدندآنان گلادیاتورهایی هستند که درمیدان به جان همدیگر می افتند وبرده دارها درجایگاه ویژه به نظاره آنان نشسته اند...صنعتی دردست برده داران .... این که چرا زن جوان جامعه ما حاضر می شود برای رضایت دیگران ظاهرسازی کند ، آرایش کند، بخندد و .. و ورزشکار ما با مصرف مواد نیروزا سلامتی خود را به خطر اندازد تا "دیگران" شاد وراضی شوند موضوعی است که ریشه درمسائل بسیاری داشته ونیاز به بررسی همه جانبه ای دارد . اگر تصور کنیم همه این فروشنده ها ومنشی های جنس مونث آدم های فاسدی هستند فکر نادرستی کرده ایم اما این که به دلایل گوناگون از این افراد استفاده ابزاری می شود موضوعی است که نمی توان ساده از کنارش گذشت .دنیای اقتصاد الفبای خاص خودش را دارد دراین دنیای بی رحم، رسیدن به سود بیشتر وبه دست آوردن شغل مهم ترین موضوع است اما ما ادعای اخلاق هم داریم می گوییم انسان هستیم وبرای انسانیت نداشتن دیگران، ساعتها حرف می زنیم با این توضیح ،دردنیای امروزی استفاده ابزاری از انسانها وبه ویژه زنان از کجا ریشه می گیرد؟
[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 6:7 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |