حسام ســرا
| ||
[ چهارشنبه 93/7/16 ] [ 6:0 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
با یک چشم بر هم زدن، روزها و ماهها و سالهای عمر میگذرد. همین مسابقات جام جهانی که هر چهار سال یک بار برگزار میشود یا مسابقات فوتبالی که یک عالمه از آن خاطرات جورواجور داریم، با بیرحمی نشان میدهند که برخی از ما چقدر در حال فاصله گرفتن از جوانیمان هستیم. کافی است وارد این سایـــــــــــــــــــت شوید و تاریخ تولد خود را به میلادی درآن وارد کنید. آنوقت این سایت، کلی اطلاعات جالب به شما میدهد. مثلا میگوید که تا حالا تقریبا چند بار قلبتان تپیده است، چند بار نفس کشیدهاید، ماه در دوران زندگیتان چند بار دور زمین چرخیده است و جمعیت زمین موقع تولد شما چقدر بوده و حالا چقدر است. همچنین میتواند به شما بگوید که در دوره شیرخوارگی و نوجوانی و جوانیتان در دنیا چه اتفاقات مهمی رخ داده است. [ یکشنبه 93/7/13 ] [ 10:57 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
مطب شلوغ است ،جای نشستن نیست به محض برخاستن از صندلی کسی جایت نشسته است . اینجا محل اجتماع کسانی است که از درد کمر ، ستون فقرات، دست وپا، گردن و درد انگشتان احساس ناراحتی می کنند . نشسته ام وبه در ورودی نگاه می کنم تقریبا" هرچند دقیقه یک نفر به جمع منتظران سالن انتظار اضافه می شود. از رقم های بالای درمان چیزی نمی گویم که نگفتنش بهتر است . بیشتر مراجعان میانسالند . جوان هم بین آنها کم نیست سبک نادرست نشستن ، ایستادن، راه رفتن، کارکردن، وحتی شیوه های نادرست دستشویی رفتن،خوابیدن غیراصولی و... همه وهمه درایجاد این بیماری های قابل پیشگیری موثرند .مثل بیشتر بیماری ها ،زنان رکورد دار این بیماری اند،فشارمسئولیت پذیری زندگی که معمولا" برگرده زنان بارمی شود این آمار را بالا برده است . ملت های دیگر هم همانند ما ایرانیان راه می روند، می ایستند، غذا می خورند،دستشویی می روند، می خوابند، رانندگی می کنند ، کارمند اداری اند، می نشینند ، از پله بالا می روند و.. اما چگونه است که پس از رسیدن به سن بازنشستگی وپیری راه می افتند تا دنیا راببینند؟ راز این راه رفتن بدون عصا ونداشتن دردهای مزمن کمر وستون فقرات چیست؟ اگر نظام آموزشی ما از مهدکودک تا دانشگاه درکنار آموزش های تئوریک که بعضی از این آموزش ها فاقد ارزش یادگیری اند گام کوچکی بر می داشت شاید می توانست قدری از آلام نهفته مردم رنجور جامعه را درمان کند .شاید هم باید دست از نظام آموزشی بشوییم وخودمان دست به کارشویم. از ما گذشته است، نسل آینده را دریابیم ... [ چهارشنبه 93/6/26 ] [ 10:46 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
بعد از مدتها روز جمعه فرصتی پیش آمد تا مناظره کارشناسان مربوط به مسکن را ببینم وبشنوم . از حرف وحدیث های بین مناظره بگذریم که هرکس می کوشید نظرخودش را مطرح کند . اما نمی توانم از بی حوصلگی ودخالت درصحبت ها توسط یکی دونفر از کارشناسان صحبتی نکنم چیزی که از لوازم اصلی گفتگو به حساب می آید وبدون رعایت ادب ونوبت گفتگو، کلامی منعقد نخواهد شد ... قسمت پایانی گفتگو به مناظره دوکارشناس اختصاص داشت یکی از منظر علم اقتصاد صحبت می کرد ومی کوشید برای وعده دادن های اقتصادی منابع آن را هم درنظر داشته باشد ، دیگری احساسات را چاشنی صحبت هایش می کرد ومی کوشید به بیننده تفهیم کند که اطلاعات بیشتری دراختیاردارد ، حرف طرف مقابل را بارها قطع می کرد و.. تاجایی که حریف ناچارشد اعتراف کند که من هم بلدم وسط صحبت های شما بیایم ظاهرا شما می خواهید تمام وقت را دراختیار بگیرید... سیما از مردم خواسته بود برای موافقت با نظرات این دو مناظره کننده پیامک بدهند آنچه من می نویسم تعریضی بر این پیامک هاست وبه اصل مناظره کار زیادی ندارم : - اقثصاد همانند پزشکی یک علم است هریک از دردهای اقتصادی درمانی دارد که تشخیص و تجویز درست می تواند به درمان آن بیماری منجر گرددباید با این پدیده ،علمی برخورد کرد وگرنه مشکلات اقتصادی درمان نخواهند شد همچنان که دردهای جسمی و روانی . - گروه زیادی از مردم جامعه تصور می کنند دولت (منظورم دولت به معنای کلی است وکاری به دولتهای 10 و11 و... ندارم)به هراندازه که بخواهد می تواند پول چاپ کند واگر پول چاپ نمی کند دلش نمی خواهد ویا نمی خواهد وضع مردم بهتر شود . باید دانست که چاپ پول درهرکشور تابع فرمول مشخصی است که به توان مالی کشور ، قدرت تولید، پشتوانه اسکناس و.. بستگی دارد واگر پول بی پشتوانه ای بی حساب چاپ شود مانند حواله ای که به اندازه موردنیاز برای آن کالا وجود ندارد بی اعتبار خواهد شد . - قبل از پرداخت یارانه ها بیشتر مردم حتی بسیاری از تحصیلکردگان معتقد بودند اوضاع اقتصادی جامعه بهتر خواهد شد اما بعد از گذشت چند ماه وقتی پول واریز شده به بازارها رسید قیمت ها سیر صعودی یافت وبسیاری از موافقان اذعان کردند که حاضرند یارانه را به دولت برگردانند اما قیمت ها به زمان پیش از پرداخت یارانه ها برگردد... - شرکت کنندگان درنظرسنجی پیامکی که بیشترشان مشکل مسکن دارند به اصل موضوع کمتر توجه کرده وسخنان احساسی یکی از طرفین مناظره را درمان دردهای خود پنداشتند ودر اتفاقی کم سابقه(شاید هم باسابقه) بیش از 80درصد نظر دهندگان باپاسخ های احساسی وغیر اقتصادی موافق بودند!! - جامعه ما دانشجویان وافراد باسواد زیادی دارد،مردم ایران به مردمی با فرهنگ مشهورند ، مسئولان از شعور ودرک بالای مردم صحبت می کنند ، کارهای احساسی بسیاری درجامعه صورت گرفته که پس از مدتی ناموفق از آب درآمده ودردی بر دردهای پیشین جامعه ما افزوده است اینکه تاکجا وکی قرار است این احساسی عمل کردن ما ادامه داشته باشد قابل پیش بینی نیست . - مناظره فرصت مناسبی برای بیان واقعیت های جامعه وشنیدن نظر کارشناسان است اما مخاطب این برنامه مخاطب عام است به نظر می رسد باید مبانی علم اقتصاد که مسکن بخشی از آن است برای بیننده بیان شود تا همه به یک سطح اساس مشترک برسند ودر دیدگاها باهم به تفاهم دست یابند وگرنه این تفاوت دیدگاه واطلاعات بینندگان درک مشترکی ایجاد نخواهد کرد و ای بسا به افتراق جامعه منجر گردد.... [ یکشنبه 93/6/16 ] [ 11:15 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
یادش به خیر روزها وسالهایی که «کار فی سبیل الله» درجامعه بیش از الآن ارزش بود ورونق داشت،کاری که نه از روی ریا وخودنمایی که برای رضایت خالق وخلق انجام می شد فرقی هم نمی کرد؛ کشاورزی به یاری کشاورز دیگر می شتافت واجر ومزدی درخواست نمی کرد ، معلمی ساعتی از وقتش را به آموزش دانش آموزان نیازمند مشغول بود وحق الزحمه ای درخواست نمی کرد ، راننده ای مسافر بی پناه ودر راه مانده ای را به جایی می رساند ، پزشکی از نیازمندان ویزیت وحق العملی دریافت نمی کرد و... می دانم این موارد کاملا" از یادها نرفته اند اینها را می دانم کسانی برایم خواهند نوشت که من کشاورزی، معلمی، راننده ای ، پزشکی رامی شناسم که عصاره انسانیت است کمی چشماهایت راباز کن تا آنها راببینی ، اینها را می دانم اما نمی توانم از کم رنگ شدن این موارد سخن نگویم . جامعه با شدت وسرعت برق وباد مادی شده است درست است که صاحبان همه مشاغل انسانند اما درچنبره مادیات گرفتارآمده اند. اما چه باید کرد که ما انسانیم ولابد فرقمان با دیگر چارپایان وبهایم آن است که قدرت تفکر وشعور داریم ومی دانیم عاطفه یعنی چه،می دانیم داشتن ونداشتن یعنی چه؟ می دانیم بیماری وتنگدستی یعنی چه؟ یعنی فرض بر این است که بدانیم . این راهم می دانم که نقش بازی کردن های ما انسانها در بی رنگ شدن عواطف واحساسات انسانی بی تاثیر نیست فرض کنید بیمار تهی دستی درمطب از شدت نداری چنان اشک بریزد که دل پزشک غیر احساسی بر حال این بیمار بسوزد ورایگان درمانش کند... چند روز وماهی بگذرد وپزشک درگذر از خیابان ، بیمار بخت برگشته دیروز را با اوضاع مالی متفاوتی مشاهده کند ... نتیجه چه می شود؟ عدم اعتماد به همه بیماران ، تر وخشک باهم سوختن . ترویج روحیه بی اعتمادی درجامعه و ... می دانم امروز هم کسانی برای کمک به ایتام ونیازمندان آستین ها را بالا زده اند، می دانم پزشکان شریف و اخلاق مداری درجامعه ما به تلاش مشغولند ، می دانم معلمانی بی ادعا با سیلی صورتشان راسرخ نگه می دارند اما از کمک به نیازمندان دریغ نمی کنند ، می دانم رانندگانی هستند که با وجود نداری هوای نیازمندان را دارند ، می دانم کشاورزانی هستند که هوای زمین کشاورزی همسایه شان را مثل زمین خودشان دارند اما.. باور کنید ای موارد دارند رنگ می بازند شاید روزگاری کمک به همنوع ، دستگیری از انسانها، عاطفه انسانی و.. در داستانها وفیلم های قدیمی خوانده ودیده شوند ومن از آن روز وحشتناک بیم دارم . باید از تبدیل شدن خود انسانیم به این غول بی شاخ ودم بپرهیزم... [ سه شنبه 93/6/11 ] [ 1:55 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
کنارم نشتسه است وصحبت می کند به چشمانش خیره شده ام وبه حرف هایش گوش می کنم هرچه او بیشتر حرف می زند بیشتر بین ما فاصله می افتد این فاصله از نوع جنس فکر کردن است از نوع تفاوتهاست نمی خواهم قضاوت ارزشی کنم نمی خواهم بگویم او بد است ومن خوبم اصلا چنین قصدی ندارم فقط می توانم بگویم بین ما فرسنگها فاصله است ... سالهاست او را می شناسم نسبت فامیلی هم به این شناخت کمک می کند اما هرچه تلاش می کنم نمی توانم ارتباطم را با نوع دیدگاهش برقرارکنم . می دانم که هرکس برای خودش طرز فکری دارد وشیوه ای برای زیستن ؛ این را سالهاست دریافته ام ...دربین حرفهایی که می زد بارها به این نکته اندیشیدم که نکند دربرخورد با دیگران وبیان افکار واندیشه هایم من هم به همین اندازه وشاید هم بیشتر طرف مقابل را آزرده ام اگر اینگونه باشد باید درافکار ورفتارم تجدید نظرکنم ؟ کسی که کنارم نشسته است فکرش با زمانه ما جوردرنمی آید اصلا انگار آدم این زمانه نیست ومن به این می اندیشم که نکند در زمانه گذشته مانده باشم ... سخت است با کسی حرف بزنی وطرف مقابل به این فکر کند که این آدم عجب پرت است این آدم انگار تازه از غار اصحاب کهف بیرون آمده است. باورکنید سخت است ....
[ چهارشنبه 93/5/29 ] [ 8:26 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
تکنولوژی دیجیتال، زندگی ما را تسخیر کرده است. موبایل و تبلت و لپتاپ. پس از اینکه وسایل تکنولوژیک وارد خانه و زندگی ما شدند، به تدریج مهمانهای دیگری هم از درون آنها بیرون آمدند و جای خود را در زندگی ما پیدا کردند. رابطههای دیجیتال، کلاسهای دیجیتال، گفتگوی دیجیتال، کتابهای دیجیتال و ... آنچه این روزها فضای مجازی ودیجیتال را بیش از هر زمان دیگری دچار چالش کرده است مجازی بودن خوانندگان وکاربران این فضاست . به اسامی کسانی که برای وبلاگ یا سایتتان یا سایتی که بیشتر به آن مراجعه می کنیدنظر می گذارند دقت کنید گاهی اسامی نامأنوس ، جعلی ، گمنام، بی معنا و بی مفهوم مانند dhdhdu، غغغقفففق ویا استفاده از اعداد، نام هنرپیشگان، ورزشکاران و.... بیش از خود نظر خودنمایی می کنند. استفاده از این اسامی جند نکته را برای ما پر رنگ تر می کند:
إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً [ یکشنبه 93/5/19 ] [ 9:37 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |