حسام ســرا
| ||
سالهاست محیط مدرسه راتجربه کرده ام از دنیای دانش آموزی تا دانشجویی وبعد مرحله آموزش ومعلمی. یادم به دوران دبستان وانگیزه دانش آموزان ومعلمانم که می افتد خودم می توانم برق شگفتی وشوق رادرچشمانم ببینم .اگر چه دوران راهنمایی ودبیرستانم بادوران جنگ هم زمان بود ، هیچگاه از انگیزه معلمان ودانش آموزان برای یاد دادن ویاد گرفتن کم نشد اما رفته رفته انگیزه ها کم شد هم برای معلمان وهم برای دانش آموزان .مهرماه رو به اتمام است ؛ به سیمای همکارانم که نگاه می کنم خستگی وبی انگیزگی را درچهره آنان به وضوح می بینم ؛چه کسی بی انگیزگی آنان راباید پاسخگوباشد؟به دانش آموزان که نگاه می کنم انگار با افرادی دل مُرده وبی انگیزه روبه رو هستم انگار برای دانش آموزان نه فردایی متصور است ونه آینده ای .فکر نکنید دارم بذرناامیدی می پراکنم نه ؛ اگر هم اینگونه باشد قصد این کاررا نداشته ام اما اگر برای فردا روز این سرزمین به دنبال طلوع نوری امیدوارکننده می گردیم با این نا امیدی شاید به جایی نرسیم . ضعیف ترین وزیرکابینه اگر وزیرآموزش وپرورش نباشد بی شک یکی از بی انگیزه ترین وزیران کابینه هم اوست وهرسال دریغ از پارسال . یاد ترانه ای افتادم که نمی دانم چه کسی وکجا خوانده است ومن کجاشنیده ام ولی وصف الحال این نوشتاراست وآن این که:
سال سال این چندسال /امسال پارسال پیرارسال /هرسال می گیم دریغ از پارسال [ سه شنبه 88/7/21 ] [ 12:6 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
دن این نوشته پس از دوسال (30/5/86)از آرشیو خارج می شود فقط به خاطر معصومیت کودکانی که با هزاران امید به محیط آموزشی پا می گذارند دنیای عزیز! پسرم امروز به مدرسه می رود . این رویداد برای مدّتی برایش عجیب و تازه خواهد بود امیدوارم با او با ملایمت مدارا کنی تا بتواند خود را با شرایط جدید وفق دهد . تو می دانی که او تا به حال پادشاه لانه اش بوده است . فرمانروای حیات خلوت خانه . در آن به پرنده ها دانه می داده و توپ بازی می کرده است . من هم همیشه دم دستش بوده ام و زخم هایش را پانسمان و دلشکستگی های کودکانه اش را التیام بخشیده ام . ولی ... حالا وضع فرق کرده است . امروز صبح او از پله های جلوی خانه پائین رفت و برایم دست تکان داد و وارد عرصه ی بزرگی شد که احتمالاً برایش جنگ ها ، تراژدی ها و رنج های فراوانی را به همراه خواهد آورد: عرصه ی زندگی ! برای زندگی کردن در چنین اوضاع پر تلاطم ، پرهیاهو و اغلب بی رحم ، به ایمان و عشقی پایدار نیاز دارد . بنابر این ، ای دنیا ! آرزو می کنم دست کوچکش را بگیری و به او یادبدهی که با این همه رنج و مشکل، چگونه شادمانه روبه رو شود . ای دنیا ! به او یاد بده ،اما اگر می شود لطفا" کمی ملایم تر ! به او بیاموز که برای هر نبردی ، قهرمانانی وجود دارند و او یکی از آن هاست ! به او بگو در مقابل هر دشمنی که زندگی فراراه انسان قرار می دهد ، صدها دوست خوب هم وجود دارند . فقط کافی است آن ها را پیدا کنی . به او عظمت و شکوه «یاد گرفتن» را بیاموز . به او فرصت بده که معنای عمیق برکه ها و جنگل ها و کوه ها و ابر ها و راز نهفته در صدای پرندگان ، زندگی زنبوران عسل و راز نهفته در آسمان آبی ، آفتاب ، گل ها و چمنزارهای سرسبز و با طراوت را ببیند و بفهمد و درک کند . به او بیاموز که شکست خوردن ، بسیار افتخار آمیز تر از پیروزی های همراه با دسیسه و خُدعه است . به او بیاموز که به خود و آرای خود ، حتی هنگامی که همه ی دنیا معتقدند غلط هستند ، ایمان داشته باشد و پایداری کند . به او بیاموز که دانش و استدلال و تفکر خود را به بالاترین قیمت بفروشد ، اما هرگز بر سر روح و دل خود معامله نکند . به او بیاموز گوش هایش را بر شکایت ها ، ناله ها و نا امیدی ها ببندد و اگر ایمان دارد که حق با اوست ، مردانه بایستد و بجنگد . ای دنیا ! همه ی این ها را با ملایمت و مدارا به او بیاموز ،ولی هرگز او را نترسان . ای دنیا ! من یک مادرم و می دانم که خواهشم ، خواهش بزرگی است : ببین برایش چه می توانی بکنی . آخر او طفل معصومی بیش نیست! نوشته ی : پتی هنسن ترجمه ی : پروین قائمی
[ سه شنبه 88/6/31 ] [ 1:0 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
درهفته گذشته(دهم اُردی بهشت ماه سال 88) پاسداشت از تاسیس نهادی برگزارشد که بی گمان در رشد شهرنشینی ومدنیّت ونیز حقوق شهروندی نقشی بی بدیل داشته ودارد ، نهادی که بدون آن نمی توان رشد بهداشت ، حقوق متقابل فردی واجتماعی ، دین وحتا مردم سالاری را انتظار داشت وقتی گروهی عاشق ،فارغ از غم نان وآب ، آستین همت بالا زدند ومجلسی آراستند تا از همه آنایی که بر گردنشان حقی دارند تجلیل کنند وآن هنگام که همه کسانی که برای نکوداشت شصت وپنجمین سال تاسیس دبستان الفت سده باچشمانی که از شوق نمناک شده بودند یک صدا وبی وقفه دست زدند به آن می اندیشدیم که در این دایره هستی هیچ عملی از نگاه ریزبین مردم مخفی نمی ماند یادم آمد که می گویند انرژی به وجود نمی آید ونابود هم نمی شود بلکه از شکلی به شکل دیگر واز حالی به حالت دیگر در می آید واین ما انسانها هستیم که با قبول مسئولیتی که برعهده گرفته ایم می توانیم منتشرکننده انرژی مثبت باشیم .کاش در میان همه برنامه های جذابی که در راستی ودرستی شان ذره ای تردید ندارم جایی برای یاد آورری نام معلمان قدیمی دبستان الفت ومدیرانی که هریک بنابر شرایط روزگار خویش گامی برای اعتلای دانش وآگاهی درسده برداشته بودنددرنظرگرفته شده بود، کاش درهفته گرامیداشت مقام معلم دست کم نام معلمان سده ای که در این دبستان تدریس کرده بودند برده می شد ، کسانی که بدون هیچ چشمداشتی برای تقدیر، خالصانه کوشیدند تا کام تشنگان دانایی راسیراب کنند واکنون درمحاق فراموشی قرار گرفته اند . نکوداشت دبستان الفت کمترین تاثیرش این می تواند باشد که به نوجوان امروزی وشهروند سده ای بیاموزد که اگر به جایی رسیدند وبرای این مردم گامی وکمتر از گامی برداشتند مردم قدرشناس شهرش روزی به یاد خواهند آورد ونامشان رابرتارک بلندترین نمادشهر خواهند آویخت چه نیکوست که از افراد تا آن زمان که زنده اند ومی توانند اشک را درچشمان دوستانشان ببینند وصدای دست زدن آنان را بشنوند تجلیل کنیم . چوخواهی تُربتم رابوسه دادن رُخَم رابوسه ده کاکنون همانیم به سهم خوداز همه دست اندرکاران برپایی این مراسم ارزشمند قدردانی می کنم وبرایشان شادابی جسم وروان آرزومندم . امید که دیگر شهرها وروستاهای منطقه نیز دراین مسیر توان خودرا به کار گیرند وتادیرنشده از کوشندگان درراه دانایی که چراغی افروختند ویا خاموشی چراغی رامانع شدند قدردانی کنند . روز معلم برهمه آنانی که سهمی درتربیت وپرورش فرزندان این مرز وبوم داشته ودارند مبارکباد . [ شنبه 88/2/12 ] [ 12:25 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
امروز برای اهدای جوایز به دانش آموزان دبستانی که دخترم درآن درس می خواند دعوت شده بودم ، می دانستم چه جوایزی تهیه کرده اند ومی دانستم که گروه زیادی از دانش آموزان از دریافت جایزه محروم می شوند. می دانم که مدرسه توان آن راندارد که برای همه دانش آموزان هدیه تهیه کند واگر بتواند نام این هدیه ،جایزه دانش آموزان برتر نیست !درآغاز، مدیر دبستان چند کلامی برای دانش آموزان سخن گفت ، از نوع جایزه ای که تهیه کرده بود ، از این که قیمت وگرانبها بودن هدایای دانش آموزی مهم نیست ، مهم خودِ جایزه است و.. آنگاه از من خواست چندکلامی سخن بگویم نمی دانستم این کودکان معصوم از من چه انتظاری دارند که درواپسین روزهای اسفندماه از زبانم بشنوند ولی می دانستم که هرچه باشد مجال سخن گفتن نیست پس گفتم : کسانی که می دانند امروز جایزه می گیرند برای آنان که جایزه نمی گیرند دست بزنند وزدند ؛بعد گفتم کسانی که جایزه نمی گیرند برای آنها که جایزه می گیرند دست بزنند وبعد همه برای همدیگر .آنگاه اهدای جوایز آغازشد ومن درطول مراسم به این می اندیشیدم که نکند اهدای جایزه در این مراسم یا هرجای دیگر کسی راشادمان وکسانی را اندوهگین سازد و روان افرادی راخدشه دار کند ، نکند به جای پاک کردن بینی چشمان کسی را کور کنیم والبته این راهم می دانستم که درمدارس ما رسم بر این است که جایزه بدهند وخودداری از دادن جایزه وبرگزاری مراسم به هر دلیل خوشایند مدیران نیست اما همیشه برایم نوع جوایز سئوال بوده وهست.این که آیا باید به تشویق های بیرونی مانند جوایزمادی بسنده کنیم ویا این که تشویق باید درونی وموجب خودانگیختگی دانش آموزان شود ؟ مراسم تمام شد وقتی همه دانش آموزان از سالن بیرون رفتند دخترکی ریزاندام که چشمان خیسش رامی مالید توجهم راجلب کرد کنارش نشستم وپرسیدم چه اتفاقی افتاده است ؟پاسخی نداد . باز پرسیدم جایزه گرفته ای ؟ بااشاره سر جواب داد نه ! وادامه داد کمی دلم درد می کند! به معلمشان اشاره کردم تاکنارش بیاید شکلاتی از جیبم بیرون آوردم وتقدیمش کردم نمی دانم انگار او یکی از کسانی بود که از مراسم امروز وجایزه گرفتن دیگران آزرده شده بود ... [ شنبه 87/12/24 ] [ 2:38 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
می پرسد چرا خرافات رایج شده است ؟ چرا به نیروی عقل ومنطق رجوع نمی شود ؟ به فکر فرو می روم می خواهم استدلال کنم تاحرفم را بپذیرد؛ می گویم : روزی درکلاس درس دانشجویی از استاد پرسید: اگر شما وارد کلاس شدید ودانش آموزی سرجایش ننشست چه می کنید ؟ استاد: می گویم لطفا" بنشینید . دانشجو: اگر ننشست ؟ استاد: کنارش می روم بامهربانی می گویم بنشینید. دانشجو: واگر ننشست ؟ استاد : کنارش روی صندلی می نشینم واز او درخواست می کنم بنشیند . دانشجو : واگر باز هم ننشست ؟ استاد:..... کمی فکر می کند ...راه می رود .. وبالاخره می گوید با یک کشیده آبدار اورا به نشستن وادار می کنم ! دانشجو: نیم ساعت وقت کلاس را گرفته اید کاش این کار آخر را همان اول انجام می دادید !! واقعیت این است که مابرای وقایع ورویدادهای اطرافمان فکر را تعطیل کرده ایم آری ممکن است برای رسیدن به پاسخ، کمی وقت صرف کنیم ، خسته شویم ویا دیر به جواب برسیم اما این موضوع آنقدر ارزش دارد که وقتی برایش بگذاریم وراههای مختلف عقلی را بیازماییم. نکته دیگر در این باره ضعف مبانی عقلی وعلمی درجامعه است اگر دانش پزشکی گسترش یابد ؛ اگر فقر ریشه کن شود ، اگر برای زنده بودن انسان وحقوق اساسی اش احترام قائل شویم ، اگر علت وقایع را نیروهای اسطوره ای ندانیم ، اگر عقل را به عنوان رسول درونی محترم شماریم وخردورزی را رشدد دهیم واگر .. مجالی برای رشد خرافات به شکل گسترده باقی نمی ماند . می ماند ؟ [ جمعه 87/12/23 ] [ 10:51 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
می دانم که نه بایک گل بهار می شود ونه با یک خار زمستان اما بعضی وقت ها انتظار دیدن وشنیدن بعضی چیزها روان آدمی را سوهان می زند نمی زند ؟ [ دوشنبه 87/12/19 ] [ 1:54 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
معاون آموزش و نوآوری وزیر آموزش و پرورش با بیان اینکه انتخاب رشته را در دوره متوسطه حذف میکنیم، گفت: طی طرحی میخواهیم دانشآموزانی که در گرایش نظری، داوطلب ورود به دانشگاهها هستند در مقطع پیشدانشگاهی انتخاب رشته کنند و با توجه به گرایششان وارد دانشگاه شوند. رهی در خصوص اصلاحات ساختارآموزشی آموزش و پرورش اظهار داشت: برای اصلاح این ساختار تلاش میکنیم تا رشتهها را در مقطع متوسطه حذف کنیم نه اینکه آموزش نظری را حذف کنیم. معاون آموزش و نوآوری وزیر آموزش و پرورش ادامه داد: تلاش میکنیم رشتههای نظری را به کمک قانون حذف کنیم! که اگر لازم باشد توسط قانون مجلس یا مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش صورت میگیرد. نظرتان چیست ؟ اصل خبر را دراینجـــــــــــــا بخوانید . [ چهارشنبه 87/10/25 ] [ 6:14 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |