حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

تحول درعلوم انسانی

درمجلسی استادان دانشگاههای کشور مشکلات دانشگاهها را با رهبر معظم انقلاب درمیان گذاشتند درمیان این گروه زیاد، نگاههای همه ی کسانی که فرصت یافتند دیدگاههایشان را بیان کنند معطوف به آموزش عالی بود بسیاری از این استادان عالی مقام که برای توسعه ایران اسلامی دردها رابیان و راهکار ارائه می دادند زمانی نه چندان دور در نظام آموزشی دیگری به نام آموزش وپرورش به تدریس ویا مدیریت اشتغال داشته واکنون به فضای جدید اسباب کشی کرده اند اما انگار یادشان رفته که زیربنای شخصیتی دانش آموزان وآنچه به عنوان مبانی علمی در ذهن دانش آموزان تثبیت می شود در فضای دیگری غیر از آموزش عالی پی ریزی می شود؛دریغ از یک نفر که ضمن توجه به اهمیت آموزش عالی ورسیدگی به استادان وبرنامه های آن به اهمیت وضرورت نگاه ویژه به آموزش وپرورش (برنامه ها ، کتابهای درسی ، امکانات ، زیرساخت ها و...) بپردازد انگار که در این سرزمین نهادی به نام آموزش وپرورش وجود خارجی ندارد .

از سوی دیگر بسیاری از رشته های دانشگاهی در زمینه علوم انسانی در حوزه های علمیه نیز تدریس می شوند واز اتفاق سالهاست که به همان شیوه تاریخی ره می پیماید پرسش این است که چرا از میان روحانیون محترمی که اکنون کسوت استادی دانشگاه را نیز به کارنامه وسوابق خود افزوده اند کسی از لزوم توجه به تغییر در برنامه های آموزشی حوزه ها داد سخن نمی دهد ؟مگر تدریس علوم انسانی فقط به دانشگاها ختم می شود ؟

علوم انسانی رشته های متنوعی راشامل می شود وآنچه اکنون در اختیاربشر قرارگرفته حاصل کوشش چند هزارساله او در درازنای تاریخ است برخی از رشته های این حوزه جدیدند مانند روان شناسی ، اقتصاد، روابط بین الملل، حسابداری ، جامعه شناسی مشاوره و..  درست است که محتوای بعضی از این رشته ها کاملا" وارداتی است وباید باتوجه به شرایط فرهنگی این سرزمین ومردمانش بومی سازی شوند اما به نظر می رسد نگرانی برخی از افراد از علوم انسانی بیشتر به شیوه ها ی رفتاری دانشجویان در دانشگاهها برگردد نه به محتوا ی مطالب . علت چیست ؟ به گمان من آنچه تغییر رفتاری شدید وگاه شکننده دانش آموزان را پس از ورود به دانشگاه درمیان برخی افراد ایجاد کرده بدان دلیل است که دانش آموزان درفضای آموزشی وتربیتی مدارس بیشتر تقلید کننده هستند تا پژوهش کننده ، باید آنچه مسئولان تصمیم گرفته اند بشوند نه آنچه توانایی دارند ، فضای مدارس بسته ویک سویه است ونگاه دوسویه ودرنتیجه چند سویه در این نهاد وجود ندارد ، فضا به گونه ای نیست که دانش آموزان به مطالعه کتابهای غیر درسی ترغیب شوند ، حرمت واعتباروجایگاه معلمان به دهها دلیل پیدا وپنهان درهم شکسته شده است ،آیین نامه ها هر روز دستخوش تغییر می شوند ، ثبات مدیریتی وجود ندارد ومدیران جدید که می دانند عمر دولتشان کوتاه است به کارهای روبنایی می پردازند و...

درنتیجه دانش آموزی که از این نهاد فارغ التجصیل می شود به محض ورود به فضای بازتری که همزیستی آموزشی با دانشجویان غیر هم جنس خود رانیزتجربه می کند، از خانه وخانواده دور است ونظارت آنان را بر رفتارش نمی بیند ، فضای خشک و یک سویه مدارس را پشت سر گذاشته ودنیای دیگری را تجربه می کند ، چالش های اساسی ذهنش را پاسخی درخور نداده اند وفضایی هم برای رفع مشکلات ذهنی اش برنداشته اند به ناگاه تغییر رفتار می دهد ، جسور می شود ، تغییر قیافه می دهد ، گاه لهجه عوض می کند ، با پدر ، مادر وافراد بزرگتر که تا دیروز همراه فکری بوده به مخالفت می پردازد و.. وهمین موارد موجب می شود که گروهی علت العلل مسئله را به دانشگاه مربوط کنند درحالی که به نظر می رسد ذات دانشگاه درهمه جای دنیا اینگونه هست وگریزی از این موضوع نیست مگر آن که بپذیریم که فضای دانشگاهها را نیز مانند دبیرستانها تغییردهیم که در آن صورت فارغ التحصیلان ما قدرت وتوان تولید فکر وبالمآل تولید علم را نخواهند داشت.

آموزش وپرورش کشور ما چالشهای اساسی دارد واگر این توجه همه جانبه که به آموزش عالی می شود هماهنگ با میزان توجه به آموزش وپرورش نباشد _که نیست _دشواری ها بیش از گذشته رخ خواهد نمایاند . فکری باید کرد که فردا دیر است .  


[ سه شنبه 89/6/16 ] [ 12:34 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

خسته وکوفته از امتحان برمی گردد می پُرسم چه خبر ؟ می گوید سخت بود! اصلا" انگار انتقام گرفته بودند تا امتحان ! می دانم تلاشش را کرده است و مطمئنم که در طول سال کم کاری نداشته است به فکر فرو می روم ، به کارهای خودم در طول سال تحصیلی وطرح سئوالات امتحانی بیشتر می اندیشم ... فکر می کنم بهترین زمان یاد دادن وآموزش، طول سال تحصیلی است اگر دانش آموزی در این زمان ارزشمند چیزی آموخت آموخته است وگرنه با هزاران بار امتحان و‌آزمون نمی توان تغییری در رفتار واندیشه دانش آموزان ایجاد کرد. افسوس که در نظام آموزشی ما همیشه مرحله آخر حساس می شود وکسی به این نمی اندیشد که در هشت ماه گذشته چه اتفاقی افتاده ، چه کلاسهایی و به چه بهانه هایی تعطیل شده و.. واکنون چه چیزی قرار است امتحان گرفته شود؟

به عنوان کسی که کارش معلمی است همیشه سعی داشته ام تامتعادل ترین سئوالات را برای خردادماه درنظر بگیرم واگر توانی داشته ام آن را درتدریس به کاربسته ام وکوشیده ام تا امتحان را به انتقام تبدیل نکنم این قضاوتی است که فقط دانش آموزانم می توانند داشته باشند امید دارم اینگونه بوده باشد .


[ یکشنبه 89/3/9 ] [ 9:23 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 

روز معلم گرامی باد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خدا تو راکلمه خواند و در دهانم ریخت

سپس به هیأت یک شعر بر زبانم ریخت

جهان تسلسل تاریکی عمیقی بود

ستاره خواند تو را و درآسمانم ریخت

می گویند هیچ جامعه ای از آموزش وپرورش آن جامعه جلوتر نیست وآموزش وپرورش بدون وجود معلمان اثربخش بی روح است .

روز معلم بر تمامی معلمانی که آموختن را به من و هم نوعان من تعلیم دادند مبارکباد  

 


[ شنبه 89/2/11 ] [ 11:58 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

چندسالی بود از رونق افتاده بود ، جشن دانش آموزان ممتاز فرهنگی را می گویم که در آن به دانش آموزانی که درپایه ها ورشته های مختلف از دبستان تا دبیرستان رتبه ممتاز کسب کرده اند دعوتنامه ای می دهند تا درجشنی شرکت کنند، به سخنرانی مسئولان گوش دهند ، به نمایشنامه ای تکراری چشم بدوزند و زورکی بخندند ... همه این ها به کنار ، گاهی دانش آموزان برای کسب نمره ورسیدن به رتبه ای که جایزه گیر باشد به هر اقدامی دست می زنند وگاهی والدینشان که عموما" بی سواد هم نیستند به مدیر ومعلمان مختلف التماس می کنند تامگر نمره ای به نمرات دانش آموز اضافه شود تا از این جشن!! وجایزه!!! جا نمانند و در روحیه شکننده آنان اختلالی ایجا نگردد.

وقتی دانش آموز خانواده ای فرهنگی جایزه خودرا با جوایز فرزندان کارکنان دیگر نهادها مقایسه می کند بیش ازآن که دریافت این جایزه در او تقویت مثبت ایجاد کند نوعی سرخوردگی و رخوت ایجاد می کند .اشتباه نکنید من بر آن نیستم که یا جوایزی درخور و مشابه دیگر نهادها به فرزندان فرهنگیان بدهند ویا .... بلکه نظرم این است که وضعیت تشویق در نظام آموزشی ما بیش از اندازه جنبه بیرونی وسطحی به خود گرفته است واین موضوع معلوم نیست از کدام مکتب ونظام فکری نشات گرفته است ( هرچند رفتارگرایان واعتقاداتشان در این زمینه مورد اتهام قرارمی گیرند وما مدعی هستیم که نباید از نظرات غربیان در تعلیم وتربیت دانش آموزان بهره گیریم! ) به نظر می رسد آموزش وپرورش به جای یافتن انگیزه های درونی در استفاده از مشوّق های بیرونی  و زیاده روی در این زمینه هیچگونه کوتاهی نکرده است : کارت های امتیازی برای نماز ، شرکت درصبحگاه، ایستادن سر صف ، رعایت انضباط ، جمع کردن موکت نماز و دهها مورد ریز ودرشت دیگر تنها بخشی از این ماجرای قابل تامل است ؛ گو این که دانش آموزان ،رشوه بگیر شده اند وتنها با این مشوّق شرطی ومحرّک بیرونی قابل کنترلند !!! جالب این که هر مسئول تازه منصوب شده ای بر اساس نظر شخصی بر این روش مُهر تایید می زند ، برای  آباد بودن وآباد کردن سبد جوایز یا آنچه به آن طرح تشویق گفته می شود سخنرانی می کند و.. آنان نمی دانند این قطار پرسرعت به کدام مسیر ریل گذاری نشده ای هدایت می شود . ای کاش همانند دو سه سال گذشته از جوایز دانش آموزان فرهنگی خبری نبود . در این دو سه سال،مدیران ،معلمان،دانش آموزان و والدین آنها نفس راحت تری کشیدند والبته آنان که می بایست رتبه هایی کسب کنند بی هیچ چشمداشت بیرونی به نتیجه دلخواه رسیدند .... وقت آن است که درباره نظام تشویق وتنبیه درآموزش وپرورش خانه تکانی جانانه ای صورت گیرد.


[ سه شنبه 88/12/18 ] [ 12:3 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

یادم باشد حرفی نزنم..

خاطراتم را ورق می زنم،به دوران کودکی می رسم. پر رنگ ترین خاطراتم در این قسمت در مدرسه وبامعلمان سپری شده است گاهی  نگاه ، سخن ، جمله ای کوتاه واشاره ای از معلمی تا اکنون در ذهن و روانم مانده است اگر چه در آن ایام شاید از شنیدن نصیحت پدرانه ویا بازخواستی رنجیده باشم اما اکنون نیک می دانم که آن همه سخت گیری واندرزهای مشفقانه مرا روزی به کار می آمده چنانکه امروز به کار آمده است ... دفتر خاطرات بی آنکه بخواهم ورق می خورد تا زمانی که خود معلم شدم ...

نمی دانم کدام جمله یا رفتارم تاثیری اینگونه بر روان دانش آموزانم داشته است وکدام حرف و رفتارم روان کسی را آزرده است

یاد این جملات می افتم:

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست
یادم باشد جواب کین رابا کمتر از مهر و جواب
دورنگی را با کمتر از صداقت ندهم
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم
و برای سیاهی‌ها نور بپاشم
یادم باشد از چشمه درس خروش بگیرم
و از آسمان درس پاک زیستن
یادم باشدسنگ خیلی تنهاست
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن بدنیا آمدم... نه برای تکرار
اشتباهات گذشتگان
یادم باشد زندگی رادوست دارم
یادم باشد هرگاه ارزش زندگی یادم رفت

در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی

قربانگاه می‌رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم
یادم باشد می‌توان باگوش سپردن به آواز

شبانه دوره‌گردی که از سازش عشق می‌بارد

به اسرار عشق پی برد و زنده شد ....

 اما باز می اندیشم که شاید در آن لحظات به کسی بر بخورد ولی در آینده دریابد که آن سختگیری های گذشته بی حساب نبوده اند . چقدر کار معلمی  و«معلم بودن »سخت است ...این را زمانی بیشتر درمی یابیم که فرزندمان باهزاران امید وآرزو به مدرسه برود. همه نگرانی ها را دروجودش می توانیم بیابیم البته این را به نگرانی های خودمان از آینده اضافه کنیم تا جواب را بیابیم ...


[ یکشنبه 88/10/20 ] [ 11:57 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

برف آمد

بالاخره برف آمد وزمین را سفید پوش کرد خدا را شکر که خدا این نزولات جوّ ی را به اشرف مخلوقاتش واگذار نکرده است وگرنه باید دعواهای سیاسی و.. را به دعواهای تقسیم بارش به مناطق مختلف اضافه می کردیم و اوضاع نابسامان تر از الان می شد . می شد تشخیص داد که با آسمان بدون ابر ، صبح فردا زمین آنچنان یخ بسته است که برای حضور دانش آموزان در کلاس درس مشکلاتی ایجاد کند...صبح شد وزمین یخ بسته بود آنچنان که فکر می کردم می دانستم که باید خبرش را از مراجع تصمیم گیر بشنوم تا هم باور کنم و هم قانونی باشد ؛ رادیو را با زحمت روی موج اصفهان تنظیم کردم ،گوینده بعد از همه تعارفات معمول وبا لحنی که انگار اتفاقی نیفتاده با حوصله تمام ارتباطش را با روابط عمومی سازمان آموزش وپرورش اعلام کرد ، از آن سوی ارتباط ، صدای خفیفی شنیده می شد ،گوینده رادیو از کارشناس روابط عمومی آموزش وپرورش خواست تصمیم تعطیلی مدارس را از طریق فکس به رادیو اعلام نماید وبرنامه طبق معمول ادامه یافت . ساعت 7:20دقیقه صبح بود . گوینده باز روال عادی برنامه را درپیش گرفت . زمان به سرعت می گذشت ودانش آموزان ومعلمان ، سرویس های دانش آموزی و.. نمی دانستند در این شرایط جوّی تکلیفشان چیست . مثل همیشه مسیر خانه را به سمت دبیرستان با هر زحمتی بود پیمودم نزدیک مدرسه که رسیدم رادیو اطلاعیه سازمان آموزش وپرورش استان اصفهان را اعلام کرد : دبستانهای منطقه زرین شهر ، مبارکه ، ومنطقه باغبادران درنوبت صبح تعطیل شدند .....

فکرش رابکنید در این شرایط جوّی نامناسب دانش آموزی درکلاس اول با هزاران زحمت پیاده یا باسرویس خودش را به مدرسه رسانده است وبا در بسته روبرو شده است چه باید بکند ؟ درسرما بایستد ؟ دوباره مسیر رفت وبرگشت به خانه را بپیماید ؟از خوشحالی مدرسه شادمان باشد ؟

تازه چرا فقط دبستانها ؟ مگر جاده ی بچه های دبستانی جدای از راه بچه های راهنمایی ودبیرستانی است ؟مگر اتومبیل دبستانی ها از راهی به جز راههای معمول حرکت می کند ؟آیا نمی شد مسئولان تصمیم گیر (لااقل به دلیل مسئولیتشان)کمی زودتر از خواب برخیزند وخبر تعطیلی را زمانی به اطلاع برسانند که دیر نشده باشد ویا به جای تعطیلی ، مدارس را با یک یا دوساعت تاخیر آغاز کنند تاخللی در برنامه آموزشی مدارس ایجاد نگردد همچنان که برای فردای شب های قدر اینگونه عمل می کنند وظاهرا" مشکلی ایجا نمی کند .

نزدیک دبیرستان رسیده بودم که رادیو اطلاعیه جدیدی را خواند :«دانشگاه آزاد دهاقان امروز تعطیل است »فکر می کنم در این لحظه دانشجویان شهرهای دیگر که دانشجوی دانشگاه دهاقان بودند کیلومترها با خانه فاصله داشتند . نمی دانم از شنیدن خبر تعطیلی دانشگاه خوشحال شده اند یا ناراحت اما مطمئنم که بسیاری از آنان فحش های آبداری را نثار تاخیر کنندگان در اعلام این تصمیم ـ به هر دلیل ـ کرده اند . فحش چیز خوبی نیست ومن با گفتن وشنیدنش موافق که نیستم مخالف هم هستم ولی اینجا با اصفهانی ها موافقم که «فحش بادبزن جیگره» یعنی اگر فحش مشکلی را حل نمی کند در عوض جگر آدم را خنک می کند. امید که جگر مسئولان هم خنک شود مثل همان برفی که به جاده چسبیده بود ومانع از رفت وآمد وسایل نقلیه می شد .


[ دوشنبه 88/9/30 ] [ 12:25 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

چه قدر از آن سالها دور شده ام ؟ نمی دانم اما می دانم که نوجوانان دیروز قامت برکشیده اند،ریش وسبیل درآورده اند وبرای خود مردی شده اند ....

 وقتی عکس ارسالی اش را دیدم باور نمی کردم این همان دانش آموز دیروز است ! قامتی افراشته ،صورتی مردانه وموهای بلندی که نشان می داداز دانش آموز مطیع قانون مدرسه فاصله گرفته و..

با چندواسطه نشانی اش را به دست آورده بودم ومی دانستم لیاقت آن را دارد که در راه دانش آموزی ورسیدن به قله های دانش، راه بپیماید این را از همان دوسالی که با هم همکلاس بودیم (اصطلاحی که برای دانش آموزان دیروزم برازنده ترمی دانم)دریافته بودم . صمیمی ومهربان وسختکوش .

اکنون بیش از هشت سال است باهم دیداری نداشته ایم . فقط گاهی ای میلی می فرستد وبیشتر از حجم کارها ودرسهایش برایم می نویسد . آخرین خبری که از او دارم این است که باید برای آزمون جامع به کانادا برود نمی دانم رفته است یانه؟ اما برایش درهرجایی که هست وبه خصوص در این آزمونِ سرنوشت ساز آرزوی توفیق دارم .اگر بداند آینده چه اندازه به اونیازمند است قدر خود را بیشتر می داند آنگونه که من او را شناخته ام.

..................................................

اکنون می دانم شهاب درکجاست وچه می کند برایش درهمه حال سلامتی وشادابی آرزومندم .


[ چهارشنبه 88/9/11 ] [ 11:25 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 368
بازدید دیروز: 781
کل بازدیدها: 1472017