حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

  

  

مجموعه تلویزیونی «جواهری در قصر » جمعه شب ها از شبکه دوم سیما پخش می شود وداستانی است از سر زمین کره ومردم آن .

 چند قسمت آن را دیده ام .

 انتخاب بازیگران ، نوشته متن وکارگردانی این مجموعه در دیدگاه نویسنده این سطور که ازدنیای سینما بهره چندانی ندارد به خوبی صورت گرفته است وداستان ،  توالی منطقی دارد . این بهانه ای بود تا دراین زمینه به چند نکته اشاره ای داشته باشم :

الف ــ دراین مجموعه به درستی به بخشی ازتاریخ اجتماعی مردم کره در دوره ای خاص توجه شده وتاریخ ، فقط زندگی حاکمان وفرمانروایان نیست.

ب ــ نقش عوامل تاثیر گذار درجامعه شامل نظامیان ، فروشندگان ، کارکنان قصر ،آشپز وشاگردانش و... به خوبی نشان داده شده است .

ج ــ به تاریخ خودمان نگاه می کنم وبه فیلم هایی که تاکنون درباره فرهنگ ماساخته شده است ؛ نیز به کتاب های تاریخی ، نمی دانم تاریخ مابه جزحاکمان وپادشاهان شامل چه کسانی می شود که دراین عرصه گم شده اند؟

د ــ وقتی اسم فیلم 300سرباز بر سر زبان ها افتاد و آه ازنهاد دلسوزان فرهنگی وغیر دلسوزانی که فقط به میز ومنصبشان می اندیشیدند  برخاست کسی نگفت که دردوران 57ساله حکومت پهلوی ها ونزدیک به 30سال حیات جمهوری اسلامی ایران (یعنی در87سال & نزدیک به یک قرن گذشته ) چه حرکت هایی برای حفظ هویت ایرانی صورت گرفته است ؟ فقط سازندگان آن فیلم موهن رامورد اعتراض وگاهی نفرین قرار دادیم !! که البته بایدمعترض می شدیم.

ه ــ امروزه نوع پوشش ،غذا وآداب ورسوم ما ترکیبی ازفرهنگ بومی و فرهنگ دیگر کشورهاست وگاهی به شدت عربی است وجالب این که گاهی فرهنگ عربی رابا اسلام یکی می گیریم .به نظر می رسد برای ساماندهی پوشش زنان ومردان ایرانی چاره ای جز بازگشت به هویت ایرانی نباشد واین هویت راباید با رسانه های امروزی به مردم عرضه کرد ، شماقضاوت کنید تاکنون دراین زمینه هاچه کارهایی انجام شده است ؟(گفتم که قبل ازانقلاب هم متاع قابل عرضه ای دراین زمینه ندارد،فراموش نکنیم ).

و ــ نکته آخـــــــــــــــــــــــر : تاریخ ایران سراسر آکنده ازفرازوفرودهایی است که

 « مردم» بازیگر ونقش آفرین اصلی آن بوده اند ، اگر شهری ساخته شده ، جنگی به پیروزی رسیده ، یاشکست خورده ،ویا.. مردم سهامدار اصلی آن بوده اند .اگر بخواهیم این مردم به «هویت » اصلی خود بازگردند چاره ای نیست جز نشان دادن زندگی آباء واجدادی همین « مردم » وچگونگی پوشش ، آداب ورسوم ، غذا والبته کامیابی ها وناکامی های آنان .

هدف آن نیست که مردم امروز ایران مثل گذشته ها لباس بپوشند ،غذابپزند وحرف بزنند اما می توان نمونه های قابل دفاع وامروزین را ازلابلای هزارتوی حافظه تاریخی این مرزوبوم بیرون کشید وبا روش هایی که دیگرکشورها تجربه کرده اند « فرهنگ سازی کرد » چیزی که خیلی ها می خواهند انجام دهند ونمی دانم چرا دست روی دست گذاشته اند.؟

می گویند ما ایرانیان درعرصه سینما وتلویزیون حرف هایی برای گفتن داریم ، هم ازنظر فنی وهم ازنظر محتوایی ؛ اشکال کار کجاست که به این مقوله نمی پردازیم ؟ شمابگویید.

جمعه دیگر باز هم یانگوم را خواهم دید ــ اگر دنیای نت بگذاردوخیلی چیزهای دیگر ــ اما نمی شود ازاین چیزهایی که گفتم فارغ بود ، مثل خوره به جانم افتاده اند ، شاید این هم نوعی بیماری باشد ، شما که بیمار نیستید ؟

خدا عالم است .

 

 

 


[ شنبه 86/2/29 ] [ 7:51 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

  

  

 

 

 

  

(حلقه)

دخترک خنده کنان گفت که چیست

راز این حلقه زر

راز این حلقه که انگشت مرا

این چنین تنگ گرفته است به بر

راز این حلقه که درچهره او

این همه تابش ورخشندگی است

مرد حیران شد وگفت :

حلقه خوشبختی است ، حلقه زندگی است

همه گفتند :مبارک باشد

دخترک گفت:دریغا که مرا

باز درمعنی آن شک باشد

سالها رفت وشبی

زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر

دید درنقش فروزنده او

روزهایی که به امید وفای شوهر

بر هدر رفته ،هدر

زن پریشان شد ونالید که وای

وای ، این حلقه که درچهره او

باز هم تابش ورخشندگی است

حلقه بردگی و بندگی است!!

فروغ فرخزاد 

این شعر طرفدارانی دارد ومخالفانی نیز . نمی دانم چیزهایی که الان می خواهم بنویسم با شعر بالا تناسبی دارند یانه؟صحبت از ویژگی های زنان است ، درست دربعضی موارد نقطه مقابل مردان وگاهی نیز هردودریک ویژگی خاص مشترک .

برای زنانی که زندگی آنان در رفت وروب وزند وزا خلاصه شده جذابیت های زندگی چیست؟ برای گروهی دیگر که «کار» همه زندگی آنها راپرکرده چه؟ زنانی که بدون داشتن حق انتخاب وبی هیچ علاقه ای پا به خانه شوهر گذاشته اند می توانند دل به چه چیزی خوش کنند ؟

روزگاری دلخوشی نیمی ازجامعه ما این بودکه  مردی دوستی وعلاقه خودرا بااهدای اشیای گرانبها ـــ ترجیحا" طلا ــــ‌ به همسرش نشان دهد وهرچه شدت علاقه بیشتر ، وزن وتعداداین هدایا افزون تر.اکنون چه؟

نمی دانم دیده اید یانه، گاهی وقتی زنی را می بینیم ابتدا صدا ، رنگ وتعدد  زینت آلاتش نمایان می شود وبعد هویت انسانی او.می گویند شرق اینجوراست !! هندمظهر این رنگارنگی است وشنیده اید که حجم و وزن طلای زنان هندی از طلای خزانه دولت بریتانیا بیشتر است وبه همان نسبت فقر ،بیکاری و... !!!

زمان می گذرد ، گاهی گذشت زمان ارزش هایی راهم جابجا می کند ؛ امروزه استقبال ازطلا برای مردان هم جایی برای خود بازکرده است ،وقتی پاره ای عقیق بتواند ضامن سعادت اخروی بشر گردد چرا « زر » نتواند .

( مشکل شرعی این مساله دراین مبحث قابل طرح نیست)

ــــ زنان ،مردان وخانواده های تهیدست رادیده اید ؟ برخی به نان شب محتاجند وانبوهی ازوسایل زینتی بر دست وپایشان سنگینی می کند اما حاضرنیستند کمی از این بارگران راسبک کرده تا قدری ازمشکلات خود بکاهند؛ شاید برای دوران پیری وکوری خود گذاشته اند اما مگر پیری وکوری نه همین ایام فقر وتنگدستی است ؟ شاید هم بدتر ازبد رادر این جامعه دیده اندو به آن روز مبادا می اندیشند ، خدا عالم است .

ــــ تصور امر غیر ممکن نیز ممکن است ؛ فکرش رابکنید اگر روزی نهاد ، موسسه یا... بتواند جواهرات خانواده های ایرانی راجمع آوری کند ( منظورم کاری بابرنامه ومنظم است ) آنوقت چه کارها که نمی شود کرد؟ اشتغال ، ازدواج ، تحصیل ، درمان و.. چه وضعی پیدا می کند اما آیا دردنیای واقعیت ، این  مساله از امور مُحال است یا ممکن ؟ داوری باشماست.

چند سئوال:

ـــ ‌استفاده از زینت آْلات برای زنان با افزایش سطح تحصیلات  زنان چه رابطه ای دارد؟

ـــ  نقش دین ، مذهب و باورهای اجتماعی دراین زمینه چیست؟

ـــ نگاه مردان ، تنوع طلبی آنان  وتاثیرآنها دراستفاده زنان اززینت آلات تاکجاست؟

 بی مناسبت نیست این موضوع رابا شعری از زنده یاد پروین اعتصامی که خود ،زنی از این مرز وبوم بود به پایان بریم که:

نه بانو است که خودرابزرگ می شمرد

به گوشواره وطوق وبه یاره ی مرجان

چو آب ورنگ فضیلت به چهره نیست چه سود 

ز رنگ جامه زربفت وزیور رخشان

برای گردن ودست زن نکو پروین

سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان


[ چهارشنبه 86/2/26 ] [ 8:3 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]


بیل گیتس هر از گاهی در دانشگاه ها و دبیرستان های امریکا با دانشجویان و دانش آموزان ملاقات داشته و برای آنها سخنرانی می کند. گیتس اخیرا"در یک سخنرانی در یکی از دبیرستان های امریکا خطاب به دانش آموزان گفت که در دبیرستان خیلی چیزها را به دانش آموزان نمی آموزند.


او
هفت اصل مهم را که دانش آموزان در دبیرستان فرا نمی گیرند به شرح زیر نام برد:

اصل اول: در زندگی همه چیز عادلانه نیست ، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.

اصل دوم: دنیا هیچ ارزشی برای عزت نفس شما قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار می رود قبل از این که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید کار مثبتی انجام دهید.

اصل سوم: پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام شدن ،کسی به شما حقوق فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد به همین ترتیب قبل از آن که بتوانید به مقام و موقعیت بالاتری برسید باید برای مقام ومزایایش زحمت بکشید.

اصل چهارم: اگر فکر میکنیدمعلمتان سخت گیر است  در اشتباه هستید؛ پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رییس شما سخت گیرتر از معلمتان است چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.

اصل پنجم: آشپزی در رستوران ها باغرور و شان شما درتضاد نیست. پدربزرگ های ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند از نظر آنها این کار یک «فرصت» بود.

اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید والدین خود را ملامت نکنید از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.

اصل هفتم:
قبل از آن که شما متولد شوید والدین شما هم جوانان پر شوری بودند و به اندازه ای  که اکنون به نظر شما می رسد ملال آور نبودند.


[ یکشنبه 86/2/23 ] [ 8:48 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

ما دربرخورد با هرپدیده ای ( مثلا" غرب ) ممکن است یکی ازاین رفتارها را ازخود بروز دهیم :

ــ گاهی برخورد منفی داریم  وهمه خوبی هاوبدی های آن را نادیده می گیریم (غرب ستیزی)

ــ گاهی مجذوب آن پدیده شده  وهرگز به موارد نادرست ومنفی آن نمی اندیشیم ( غرب زدگی )

ــ بعضی اوقات می کوشیم با شناخت بیشتر موارد منفی ، بخش های مثبت آن پدیده رادریافت کرده  ودرزندگی فردی واجتماعی خویش به کاربندیم ( غرب گرایی)

ولی مافقط باغرب مشکل نداریم مشکل ما  در این سه مقوله یعنی غرب ستیزی ،غرب زدگی وغرب گرایی  هم فقط به غرب محدود نمی شود ؛ گاهی غرب زده می شویم وگاهی نیز عرب گرا( همان اعراب )، همچنان که دربرخورد با شرق نیز.

مشکل اساسی تر دراین زمینه « شخصیت زدگی »است ، گاهی چنان مجذوب آدمی می شویم که یادمان می رود این هم ،یکی است مثل سایرین وممکن است درتصمیم ، اخلاق  وعملش خطایی یا خطاهایی داشته باشد!! وعجیب تر آن که گاهی کسی راتاعرش بالا می بریم وچندی بعد برفرش که هیچ برقعر چاهی تاریک می اندازیم !!!

راستی چرا؟


[ پنج شنبه 86/2/20 ] [ 12:14 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

دیشب به دعوت دوستی که ازسفرمکه بازگشته بود درمنزلش گرد آمده بودیم،ختم انعام بود.چندقاری قرآن مثل دستگاه پخش صوت( ام .پی .تری=mp3 )بدون وقفه ،سوره مبارکه انعام راباسرعت رعدخواندندوسایرین ،فقط این صحنه رانظاره گربودندتا تمام شد وبعد ،سفره گستردند ،شام خوردیم ومجلس راترک گفتیم ؛ البته قبل ازترک مجلس ،آرزوکردیم که خداوند این عمره رامقبول گرداند واین آرزویی بودکه هرکس برزبان می آورد .

شبی دیگر درجایی دیگر وبازهمان مراسم با اندکی تفاوت . حزب های قرآن رامیان حاضران آوردند وهرکس به تناسب ، چندحزب ازقرآن راتلاوت کرد ، هیچکس بیکارنبود ، کسی دیگری رابی دلیل نمی نگریست و..

پایان مجلس ،البته بعدازشام ،بازمیهمانان برای مسافربازگشته ازسرزمین وحی آرزوی قبولی کردند ولی به نظرم این آرزو کمی باآرزوی قبلی تفاوت داشت ،می دانید چه تفاوتی ؟

چندنکته:

یکم

زمانی بیسوادی ،بخش بزرگی ازجامعه رافراگرفته بودوتعدادکسانی که می توانستند قرآن بخوانند اندک بود ؛شاید درآن دوره ختم یک سوره ازقرآن درچند دقیقه منطقی ولازم بود .اصولا" یکی ازدلایل توجیه قرائت ،تلاوت وحفظ قرآن مجید ،یادسپاری قواعد تجویدی ورسم الخط بود که به دلیل نبود کتابت وچاپ، الزامش بیشترمی شد ،آیا این الزام اکنون نیز با همان دلایل وجود دارد؟

دویّم

بعضی ازقاریان محترم فقط بخش هایی مشخص ازقرآن را«خوب» می خوانند ؛ازبخش های معروف یکی همین سوره انعام است ودیگری سوره های مربوط به اموات ومردگان . به نظر می رسد مسلمانان باید بتوانندهمه جای قرآن رابخوانند والبتـــــــــــــه مهـــــــــــم تر آن که

عمـــــــــــــــل کننــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد.

سیّم

در روش ختم یک سوره درکمتر ازیکساعت ، فضای مجلس به اتوبوسی می ماند که فقط راننده وشایـــــــــد کمک راننده بیدار باشند ومسافران ، لزومی به رعایت مقررات وهشیاری نمی بینند امّا در شیوه حزب خوانی هرکس دست کم برای خواندن حزب خود هشیاراست وجسم وجانش باکلمات قرآن آشناتر.

چهارم

ختم قران ــ چه به صورت سوره خوانی وچه حزب خوانی ــ می تواند موجب صله ارحام شود ،ارتباطات دوستی راگسترش بخشد وروابط انسانی کم رنگ شده مارا رنگ وجلایی بهتر بزند .آیا این هم ازاصول فلسفی این مراسم است؟

پنجم

سالهاست درختم انعام ،این سوره رادرکمتر ازیکساعت خوانده اند ،می خوانند وخواهند خواند ، به نظر می رسد تعجیل درخواندن هیچ کجای قرآن منطقی نباشد .تشیّع مدعی نوآوری وحرکت براساس شرایط اجتماعی روزاست ،ماباید بتوانیم درزمینه قرائت قرآن نیز باحفظ مبانی اسلام باشرایط روز حرکت کنیم وگرنه خیل مسافران این آیین آسمانی بااطمینان ازهوشیاری راننده ـــ که اوهم ممکن است خواب چشمانش رابنوازد ـــ همچنان درخواب خواهند بود.

ششم

برای قرائت وتلاوت قرآن وقت ، انرژی وپول بیشتری هزینه می شود اما برای فهم ، تفسیر وبرنامه ریزی برای عمل به قرآن ..... ؟؟؟؟  نظر شما چیست؟

نکته :

حج به مراسم عزیمت مسلمانان به سرزمین وحی آن هم درماه ذی حجه گفته می شود وحاجی کسی است که در این زمان (ذی حجه ) مراسم تمتّع راانجام داده باشد .آیا اطلاق نام حاجی به کسانی که به عمره مشرّف شده اند نیز صحیح است؟امروزه فراوانی تعداد «حاجی ها» موجب شده که به سختی بتوان تشخیص دادکه چه کسانی به حج تمتع مشرّف شده اند وچه افرادی به عمره!!بعضی هم که مکه نرفته حاجی می شوند مثل روسا ومدیران کل که زیر دستان، این عنوان رابرای احترا م وشاید... به کار می برند ؛ ظاهرا" این عنوان که روزگاری اعتبار ویژه ای رابرای صاحبش به ارمغان می آورد امروزه مثل عنوان «برادر» دوران انقلاب وجنگ ، همگانی شده است .شماچه فکر می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


[ چهارشنبه 86/2/19 ] [ 7:48 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

درکتیبه هاآمده است :

خدایا این کشور (ایران ) را ازخشکسالی ، جنگ ودروغ ایمن دار.

ایران کشور کم آبی است ، همه می دانیم .

جنگ نیز درتاریخ این مرز وبوم بسیار رخ داده است.

آیا دروغگویی هم درتاریخ ما سابقه داشته که داریوش ، شاه هخامنشی ازخدای خودایمنی می خواسته است؟؟

مثل همیشه دلم رابه نظرات شما امیدوار کرده ام. دریغ نکنید

این هم نظر اندیشمندانه دوست خوبم عبدی عزیزکه دربخش نظرات آمده است:

حسامی عزیزم  ایران کشوری است که طوفان های سهمگین تاریخی را از سر خود گذرانده است و ناچار خصوصیاتی ویژه در ایرانی ،از آن همه حوادث غیر مترقبه به جا مانده است دروغ محصول بی اعتمادی و ترس است در واقع پنهان کردن واقعیت به هر صورت ممکن .  این است که ایرانی در تمرین و ممارست  قرون دراز برای حفظ خود و  به طور کلی علایق اش به ملتی تحویل شده است که امروزه در تمام ملل دنیا در این ویژگی زشت اخلاقی شاخص شده است . شما به تاریخ برگردید تمام اقوام از ترک و عرب و بیابان گرد مغولی و یونانی...پهنه ایران را در نوردیده اند و ایرانی بر خلاف ملل دیگر توانسته است جزئیاتی از فرهنگ و زبان خود را حفظ کند ناگفته نماند هر یک از این اقوام ،گاه، قرن ها در ایران مانده و سلسله های حکومتی بر پا کرده اند و خواستها و منش خود را در مملکت جا کرده اند. خواهیم دید که مردم ایران تا چه اندازه در این مهم، ظرافت و زیرکی و سازگاری با ناهنجاریهای اجتماعی از خود بروز داده اند. این همه ما را با چهره ای نه چندان حقیقی به جهانیان شناسانیده است و چون خود نیز تلویحا" این راپذیرفته ایم قدری دشوارتر شده است،وگرنه زشت ترین گناه در چشم ایرانیان چه با توجه به آیین های کهن ایرانی زردشت و آیین مهر و..و چه دین مقدس اسلام دروغ بوده و هست.من چون ارتجالا"  و با مراجعه به محفوظاتم عرض می کنم شاید قدری دقیق نباشد ولی در کتیبه ای که ظاهرا در استان سلیمانیه عراق یافته شد آمده است:

زور کار  ارب کردنه خاپور               گنای پاله حتا شاله زور

ژن و کنیکا  و دیل بشینا             مرد آزا تلی  و ری خوینا

این در تحسّر از حجم خرابی و و یرانی ناشی از تهاجم عرب به آن خطه آمده است نزدیک به این معنی: ستمگر عرب از گنای پاله تا شهر شاره زور یا همان شهر زور را خراب کرده است.زن و دختران به اسیری می روند و مرد آزاده به خون خود می غلتد.این یکی از حوادثی است که ایرانی با آن در تعارض قرار گرفته است در همین ستون توحش بیابان گردان دیگری از مغولستان و سرزمین های دور با فرهنگ صحرانشینی بسیار غیر همگن و ترکان و یونانیان و سکاها و ... را جمع بزنیدو در نکبت های ایام ایرانی و سلاطین قومی و محلی نادان  ضرب کنید ببینید محصول آن چه خواهد شد.

به نقل ازدوست خوبم آقای عبدی ازبلاگ :

www.paymaneh.blogfa.com    

 

 

 

 


[ یکشنبه 86/2/16 ] [ 9:39 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پرده اول:

پشت فرمان اتومبیل نشسته ام ، پیادگان رابابوق دعوت به بازکردن راه می کنم وراه را«حق »خودمی دانم ؛پیادگان ازبرخوردمن ناراضی به نظر می رسند، چندلحظه بعد ازماشین پیاده می شوم تاعرض خیابانی راطی کنم ومثلا"چیزی بخرم ، دراین هنگام اگر راننده ای بوق بزند «بی فرهنگ » است وازاصول شهروندی بی خبر !!!

پرده دوم:

دوران تبلیغات انتخابات است ، طرفداران نامزدها آمده اند تابرای محبوبشان تبلیغ کنند ، آن که پوشش خاص دارد مثلا" مردی که آستین کوتاه پوشیده است (تعجب نکنید هنوز هم درشهرستانها پوشیدن آستین کوتاه راگروهی گناهی نابخشودنی می دانند؛ درکلان شهرها چطور؟ خودتان چه تصوری دارید؟) یاباکروات آمده است «بی دین » خطاب می شود ومحبوبش لامذهب ، اما دوران انتخابات تمام می شود وطرف غالب با آستین کوتاه درمحافل دیده می شود اما دیگر بوی الحاد نمی دهد !! چرا؟

پرده سوم :

وقتی درقدرت نیستیم ازضعف فرهنگ واقتصاد وسیاست داخلی وخارجی زبان به اعتراض وفریاد می گشاییم اما هنگامی که قدرت رابه چنگ می آوریم سکوت می کنیم ! آیا مشکلات ، دراین فاصله زمانی حل شده اند؟!!

پرده چهارم:

 

هنگام انتخابات است ، خبرنگاران برای تهیه گزارش به سطح شهر رفته اند تامصاحبه کنند ، تیپ متفاوت دختران وزنان والبته پسران ومردان را درسیما می بینیم وگاهی اگر شد از شبکه های برون مرزی . درآن زمان حسّاس کسی را فکر حجاب وپوشش اسلامی نیست وباتوجه به شرایط حساس داخلی! وبخصوص خارجی !! این نوع پوشش قابل توجیه است .اما....انتخابات می گذرد ودوران آرامش فرامی رسد وهمان دختران وزنان وپسران ومردان دیروز می شوند جلف وبدحجاب؛ وبا تذکر نیروهای نکیر ومنکر ( همان امربه معروف ونهی ازمنکر معروف ) روبرو می شوند.

 

نمی دانم شماهم گاهی دوگانه عمل کرده اید یانه؟

  

 

 هیچ چیز جذاب تر ومهم تر از این کامنت های تو نیست.وقت کردی پیغامی بفرست که عزیز تر از آن هدیه ندیدم به همه عمر!

 

 

 

 

 


[ شنبه 86/2/15 ] [ 7:58 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 67
کل بازدیدها: 1478478