حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

چندی است سخن از طرح نیروی انتظامی برای گسترش امنیت اجتماعی که بیشتربا عنوان طرح مبارزه با بدحجابی مطرح می شود برزبانها جاری است .

درباره لباس های موجود دربازار وتناسب آن با فرهنگ ما دیدگاهم را درچند پُست قبل درنوشته ای باعنوان

 « مامان چی بپوشم » بیان کرده ام ( این نوشته دربخش آرشیو مطالب درقسمت نوشته های من ، قابل دسترسی است ) اما درباره مبارزه با بد حجابی چند نکته قابل یادآوری است :

اول :

پا راکه درون مدرسه می گذارم معاون مدرسه بانگاهی غضب آلود به من می فهماند که سر ووضعم مناسب نیست ، بچه ها اما دیدگاهی دیگردارند ، بعضی ازمعلمان هم مثل من لباس پوشیده اند امّا نمی دانم اشکال کارمن کجاست ؟حیرانم!!.

دویّم :

شب به مهمانی رفته ایم . درکنارمن کسان دیگری نشسته اند ؛ همکلاسی سال قبلم . دختر رئیس اداره پدرم . دختر مدیر مدرسه . نوه روحانی محله مان وبالاخره دختر ناظم مدرسه که مراچپ چپ می نگریست؛ همه مثل هم لباس پوشیده ایم اما نگاه همه به مایکسان نیست !انگاربرخی ازما خطایشان «خطاتر »است !!!.

سیّم:

به گذشته می نگرم . چند دهه قبل زمانی درهمین مرز وبوم کسانی خواستند «به زور » چادر ازسر زنان بردارند ونمی دانم چرا این داستان را « کشف » حجاب خواندند اما توفیقی نیافتند. می دانید چرا؟

یاد ترکیه افتادم که چندسال قبل ماجرای خانمی ( شایدنماینده مجلس بود) که می خواستند « به زور» مقنعه اش رابردارد ، سوژه شد؛ وقتی ازاو پرسیدند که نظرت درباره حجاب درایران چیست ؟گفته بود درایران سعی دارند «به زور» مقنعه بگذارند ودرترکیه « بازور » بردارند . آن روز این گفته برایم عجیب بود اما…

چهارم:

به سازمانهای فرهنگی جامعه فکر می کنم ؛ازنهادهای کاملا"فرهنگی تا غیر فرهنگی . وقتی مثلا"اداره آب وفاضلاب قدم درراه فرهنگ می گذارد ومدعی برگزاری کلاسهای فرهنگی است ، وزرای فرهنگ وارشاد اسلامی، مهندسین وتحصیلکردگان عرصه علوم پایه اند،چه نتیجه ای جزاین می توان انتظار داشت ؟ دردوران گذشته بیشتر وزرا ومعاونان وزارتخانه ها ازجمله آموزش وپرورش وفرهنگ وارشاداسلامی ( فرهنگ وهنر) درزمینه کاری خود دکترا داشته اند یعنی با مبانی آن حوزه آشنایی کامل داشتند اکنون چه؟سیاست های کلان فرهگی مارا چه کسانی تعیین می کنند؟

پنجم:

آموزش های ما ازمنابر گرفته تامدارس ودانشگاهها ، بیشتر جنبه تبلیغی دارند تاقانع کردن استدلالی. وقتی جوان این دیار بامشکلات بی شماری سردرگریبان است ، بیکاراست ، مراکزتفریحی سالم ندارد ، امکان ازدواج آسان برایش مهیا نیست ، با برداشت های سلیقه ای من وشما که برخی ازآنها مستند به سندمعتبری نیست مواجه است … وازطرفی برای داشتن حجاب اسلامی قانع نشده شاید پا رادر حریم حاکمان بگذارد وبخواهد بااین نوع رفتاراجتماعی اعتراض خود رابیان کند اعتراض به کسانی که می توانستند کاری برایش وبرای قشر عظیم جوان بکنند ونکردند.

بازبه تاریخ ایران نگاه می کنم دیر زمانی ایرانیان حجاب ویژه داشتند وچادر متعلق به آنان بود ؛چندویژگی فرهنگی ایرانی راحفظ کرده ایم که بخواهیم ازایرانی بودن چادر دفاع کنیم؟ می دانم حجاب انحصار به چادر ندارد وبرخی ازچادری های ماهم بدحجابند!! اما برداشت همه دراین باره یکسان نیست!

من هم براین عقیده ام که زنان ودخترانی که باسیمای غیرمتعارف پابه کوچه ، خیابان واماکن عمومی

می گذارند خودرا دردام هوسرانان اسیر می کنند وگوهرانسانی آنان نباید دراین کشاکش آسیب ببیند اما برای قانع کردن آنها باید راهی دیگربرگزید شما بگویید چگونه؟

طرح جدید نیروی انتظامی لایه های مختلفی دارد که امنیت فصل مشترک همه آنهاست امنیت زیرساخت هایی دارد، به نظر می رسد چنانچه زیرساخت های هرپدیده ای استحکام نیافته باشند نمی توان به روبناها دلخوش بود وباز بر این نکته تاکید دارم که مهم ترین زیرساخت دراین عرصه « فرهنگ عمومی » است تجربه تاریخی وبومی ما گواه این نکته است که دراین موارد اجبار وزور کمترین اثر راداشته است اگرچه ممکن است کنترل مزاحمین خیابانی راچاره ای جز اجبار وزورنباشد.  


[ سه شنبه 86/2/11 ] [ 7:43 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

نمی دانم اخراجی ها را دیده اید یا نه؟ اگر ندیده اید حتما" ببینید ، حرف هایی برای گفتن دارد . نه دربُعد هنری که به نظراین آدم ازتکنییک بی خبر ، چیز دندان گیری نداشت ؛ چند تا آدم به اصطلاح خودشان «لات وخلاف » واز دنیای معنویات بی خبر ،تصمیم می گیرند سری به جبهه ها بزنند و...

داستان فیلم ، سو‍‍ژه جدیدی نیست ، شاید به نوعی سریال خوش رکاب را ــ‌البته با رویکردی دیگر ــ تداعی کند .اما درباره این فیلم به چند نکته می توان اشاره کرد :

ــ‌دراین فیلم مثل بسیاری از فیلم های تلویزیونی چنانچه فقط صدارا بشنوید می توانید مفهومش را تاحدود زیادی دریابید ، به بیان دیگر ، فیلم ازنظر تصویری حرف چندانی برای گفتن ندارد.

ــ جامعه ما به دلایل مختلف به اندازه ای دچار افسردگی شده که فیلمی باداشتن چند جمله خیابانی ، جاذبه پیدا می کندوگیشه اش پردرآمد . جملاتی که بیان آنها درهرفیلم دیگری ممکن است همین تعداد مخاطب پیداکند . می دانید کدام جملات را می گویم؟

ــ  می گویند اخراجی ها بیشترین امتیاز راازجانب تماشاگران جشنواره کسب کرده است وداوران جشنواره ، امتیاز بالایی برایش منظور نکرده اند.راستش فیلم درحدّ تماشاگرعام وبه دوراز تفریح معمول، قابل امتیاز است وبه نظر می رسد داوران جشنواره نقش هنری خود را به خوبی ایفاکرده اند.

ــ فیلم اخراجی ها ساخته مسعود ده نمکی است ؛ پرسش این است که « اگر این فیلم را کسی جز مسعود ده نمکی می نوشت وکارگردانی می کرد آیا برخورد جامعه وما با او همین گونه بود؟».

ـــ اخراجی ها فیلمی درباره دفاع مقدس است اما نگاه به آن برآیندی ازاوضاع واحوال جامعه ماست ، گروهی باعدم انتخاب آن ازسوی داوران جشنواره، فریاد ابتذال درسینمای ایران سردادند وگروهی دیگر تلاش کردند آن راتاجایگاه اُسکار بالا ببرند .

اخراجی ها رادیده اید؟ اگرندیده اید ببینید ونظر بدهید. منتظر دیدگاهتان می مانم .


[ دوشنبه 86/2/10 ] [ 7:39 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

شادکامی نه ازبرون ،

که از درون فرامی روید،

شادکامی آن نیست که می بینیم ولمس می کنیم ،

ویا چیزی که دیگران برایمان انجام می دهند،

وشادمانمان می سازد .

شادکامی آن است که ما

می اندیشیم ، حس می کنیم وانجام می دهیم ،

نخست برای دیگر همنوعان

وسپس برای خود .

« هلن کلر »


[ یکشنبه 86/2/9 ] [ 12:0 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

دیرزمانی است بادنیای وب آشنا شده ام ؛نُخُست ،جستجو و چرخشی درسایت هاوبلاگهای متفاوت وسپس طراحی وبلاگ "حسام سرا" وباقی ماجرا...

برای من تولید متن ، مهم تر از کُپی وپیست است ،همواره کوشیده ام این قرارداد شخصی را رعایت کنم ؛این را هر بازدید کننده ای که دست کم دوبار به حسام سرا سر زده باشد می داند.

 وقتی مشخصات وبلاگهای دیگر رامی بینم تابا نویسنده آن آشنا شوم به چند تقسیم بندی می رسم : (به نظرشما شناخت نویسنده یامدیر وبلاگ چه اهمیّتی دارد؟)

ــ گروهی ازبلاگرها مشخصاتی ارائه کرده اند که کمتر می توان به درستی آن شک کرد؛اگر این اطلاعات بامکان سکونت ، شغل و اگر امکان داشته باشد عکس بلاگر همراه باشد این "شک" به کمترین درصد می رسد .

2ـــ گروهی دیگر به آرمان وآرزویی بسنده کرده ومشخصات مُبهمی داده اند ،ممکن است  برخی کاربران به این اطلاعات اعتمادکنند ولی همه نه، شما ازکدام ذسته اید؟

3ـــ وامّا دسته سوّم :

این دسته بابهره گیری ازویژگیهای روانی برخی ازکاربران ، لوگوی دُخترکی مجهول الهُویه یاهمان ناشناس خودمان را         بر می گزینند وعنوانی دارند که بیشتر ،مخاطبان خاص راهدف قرار می دهد ،با این توضیح که همه رانمی توان بایک چشم دید نمی دانم چرا بلاگهای دسته سوم، هم بازدید کننده بیشتری دارند وهم نظرات افزونتر.گو این که شرایط اجتماعی جامعه ونبودن ارتباط منطقی وصحیح این دوجنس لطیف ، این شرایط راایجاد کرده وشاید هم اساسا" موضوع چیز دیگری است !! چراوقتی بعضی ازما با جنس مخالف خود، دردنیای واقعی وحتی مجازی، روبرو می شویم اختیار ازکف می دهیم ؟ اشکال کارکجاست؟ چرا بعضی ازما اولین سوالمان در«چت» «جنسیت شما» است ؟زن ومرد دوموجود انسانی اند، البته باتفاوتهای خاص خودشان ؛ حالا نمی شود این سوال جنسیتی رابعدا" ــ اگر ضرورتی پیش آمد ــ بپرسیم ؟

وقتی موضوع ومحتوای بلاگهایی را که من دوجنسیتی نام نهاده ام درچندین وبلاگ دیگر می بینی ومی بینی که بازدیدکننده زیادی ندارد و همان اندک بازدیدکنندگان دربخش نظرات ، نظری نداده ویا چیزکی با بی حوصلگی نوشته اند ،چه نتیجه ای می گیریم؟بی آنکه بخواهم درصدی ازاین آمار راارائه کنم می بینیم که بعضی ازوبلاگها بامشخصاتی جعلی راه می پیمایند ، نوع نگاهشان ، ادبیاتی که بکارمی برند ، پیام هایی که می گذارند و... این راتاحدودی ثابت می کند ، برخی هم            می کوشند سن وسالشان رابیشتر یاکمترازآنچه هست عرضه کنند ، نمی دانم چرا؟ شمامی دانید؟

چندی پیش وزارت ارشاد خبر از ثبت وبلاگها وسایت های خبری داد ومدیران آنهارا تشویق به این امرنمود ،بماندکه آیا این موضوع دردنیای تودرتوی مجازی امکان دارد یانه ؟ اما آیا بهترنیست خودرا هرآنچه هستیم بنماییم ودرفکر ساختن چهره ی متفاوتی از خویشتن نباشیم؟

البته دردنیای اینترنت  ـبه ویژه در ایران ـ‌ که کاربران ، اغلب نوجوانان کنجکاو وجوانان مشتاق دانایی هستند شاید نوشتن اطلاعات واقعی به ویژه برای دختران ، دردسرهایی راموجب شود اما چنانچه مدیروبلاگ ، بارویکردی علمی ،خبری ، اجتماعی ، ادبی و.. پابه این عرصه نهاده باشد وباکسانی که نه از روی نیّت پاک ، صفحه ای رابازکرده ونظری غیر اصولی وخارج ازمعیارهای عرفی واخلاقی می دهند صریح ، بی باک ومنطقی برخورد نمایند به تدریج مشکلات ازبین می رود.(شماهم همین گونه فکرمی کنید؟)راستی چرا زنان ودختران ما دردنیای اینترنت امنیت لازم ندارند تاباهویّت اصلی خود بنویسند وبادیگران ارتباط سالم برقرارکنند؟

اغلب وبلاگها درایران رویکردی غیرسیاسی داشته وبه اشخاص حقیقی تعلق دارند ، به نظر شما چه دلایل دیگری می تواند به مجهول الهُویه شدن (همان ناشناس ماندن) مدیر ومبهم بودن مشخصات فردی بینجامد؟


[ شنبه 86/2/1 ] [ 8:23 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 در دوپُست قبلی بانام «تلنگُر» درباره اخلاقیات ماایرانیان مطلبی آوردم که نقد دوست فرهیخته ام ــ مسعودناظم رعایا ـــ را درپی داشت و درسایت سده لنجان درج شد ؛ آنچه درپی خواهد آمد نقد ایشان ونگاهی به این نقد است که امید است سودمند باشد:

دوست اندیشمند و فاضلم ــ اکبر اقای حسامی ــ در وبلاگ دوست داشتنی حسام سراــ که خواندن ان بر هر اینترنت کاری از اوجب واجبات است و دلایلم را برای این کار در نوشته ای دیگر خواهم نوشت ــ نوشته زیبایی را اورده اند که پس از خواندن ان بر خود بایسته دانستم نکات زیر را به اگاهی او و شما خوانندگان ارجمند برسانم.

1-نه تنها در ایران  « مُرده ی بد وزنده ی خوب وجود ندارد!» که عکس این هم هست.خیلی از مرده ها هم همیشه خوب نیستند.ما مرده های زیادی را می شناسیم که خوب نیستند.این ما هستیم که با عنایت به منافع خود و مصلحت  تعیین می کنیم که چه کسانی از زنده و مرده ها خوبند یا بد.ایا از مدرس در زمان پهلوی دوم نامی بود.شما نگاه کنید  بسیاری از دانشمندان ما در حیات خود نه تنها نامی از انها نبود بلکه در مرگشان هم همینگونه.دلایل زیادی وجود دارد که ما چه کسی را خوب یا بد می دانیم.بسیاری از زنده های امروزی که بدند در پیش از این خوب بودند یا انها که اکنون خوبند پیش از این بد بودند.بنا بر این در فرایند بزرگداشت افراد باید دید چه کسانی چه کسانی را بزرگ می دارند 

 ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 86/1/29 ] [ 10:53 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

....بیایید آینــه باشیم....

 (مومن آینه مومن است ) پیامبر اکرم (ص)

1- آینه خوبی یا بدی هر کس را به خوداوتذکرمی دهد.

2-  آینه  بعداز گفتن  عیب ،ازانسان متنفرنمی شود.

3- آینه در گفتن عیب خجا لت نمی کشد، بدون  تاخیر  عیب را می گوید.

4-   آینه عیب را بدون کم  یا زیاد  به صاحبش تذکر می دهد.

5-   آینه عیب خود انسان را می گوید نه عیب دیگری  را.

6-   آینه درهنگام گفتن عیب، انسان را مسخره نمی کند .

7-   آینه در هنگام  گفتن عیب، عصبانی نمی شود وفریاد نمی زند.

8-   آینه در هنگام گفتن عیب بین افراد ،تبعیض قائل نمی شود.

9-   آینه از گفتن عیوب افراد به خود مغرور نمی شود.

10- آینه عیوب هرکس را روبرومی گوید نه پشت سر.

11- آینه هیچ  وقت عیوب  کسی را ضبط نمی کند.

12- آینه بعداز نشان دادن  خوبی ها به انسان حسد نمی ورزد.

13- آینه هنگام گفتن عیوب از کسی وحشت نمی کند.

14- آینه را نباید به جُرم  گفتن عیب بشکنیم  چون حقیقت را می گوید.

15- آینه رااگر بشکنیم بازبه کارخود ادامه می دهد.

16- آینه عیب انسان  را برای برطرف کردن می گوید نه برای کوچک  کردن او.

17- آینه  هیچ  وقت برای پیدا کردن عیوب باطنی  وسرّی  ،جستجو  نمی کند.

18- آینه هیچ توجهی به زمان ومکان وموقعیت افراد ندارد کارخودش را

 می کند.

19-   آینه بهترین محرم اسرار است ودرغم وشادی شریک انسان .

20- آینه را باید به خاطرهمه خوبی هایش در بهترین مکان ها قرار داد.

 شما آیینه تان را کجاقرار داده اید ؟

درجامعه ی ما آینه ها کجایند؟

بیایید باهم قرار بگذاریم آینه ی هم باشیم ، درست مثل آینه ،

 امکان دارد؟

 


[ سه شنبه 86/1/28 ] [ 6:26 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

نمی دانم تابه حال شده که عکسی، فیلمی،نوشته ای، سخنی، نگاهی، جذبه ای ، یا... منطقتان راقلقلک بدهد؟.

وقتی فیلم یادواره روانشاد رسول ملاقلی پور راازشبکه چهارم سیما دیدم ضمن آن که قبلا"احساس لطیفش رادرفیلم «میم مثل مادر »ستوده بودم ، چندنکته روانم رانوازش دادکه بخشی ازآن نوازش ها ازاین قرارند :

الف ــ می گویند جنگ ، گذشته ازویرانی ها ، تلفات انسانی ، آثار روانی و... برکاتی هم دارد چنانکه بسیاری ازاختراعات امروزی بشر، محصول تنگناهای جنگهای جهانی است ، جنگ ایران وعراق نیز باتوجه به محدودیت هایی که داشت نوآوری های مادی ،تکنولوژیکی ، پزشکی وتراوشات فکری زیادی راهم فراهم کرد ، رسول ملاقلی پور نمادی ازاین نوآوری هابود که تجربه ایام جنگ وپس ازآن ازوی کارگردانی زبردست ساخته بود.

ب ــ می گویند درایران « مُرده ی بد وزنده ی خوب وجود ندارد!»

نمی دانم چرامابرای زندگانمان برنامه مشخصی نداریم ، مثلا" برای بزرگداشت  ، تهیه فیلم و.. اما وقتی کسی قدم به سرای باقی گذاشت ، همه به دنبال فیلمها وعکسهایی می گردیم که نیست ومی خواهیم فیلم جدیدی ازاوبسازیم تقریبا" با هیچ .. ( ازچهره های چهره شده که ناچار به معرفی آنها هستیم وگاهی نه به خاطر خودچهره است بگذریم ).

ملاقلی پور،عکاس وکارگردان بود ومی شد ازاوچیزهایی یافت که بشود یادواره ای ترتیب داد. دیگران راچه؟ نویسندگانی که سالها درگوشه ای دورازهیاهوی تبلیغاتی نوشته اندو چشم برسفیدی کاغذ دوخته اند، پژوهشگرانی که سالهاست  حضوردرآزمایشگاهها وکشفی جدید، آنهارا از«آفتاب »محروم ساخته است و.. شهروند این جامعه نیستند؟

ج ــ «تولد» آغازی برای رفتن وشمارش معکوس برای  مُردن است .به قول  امام علی (ع) درنهج البلاغه« آدمی با دَمی که برآرد گامی به سوی مرگ بردارد » همه درهرجاکه باشند،مرگ رادرآغوش میگیرند واین حکم الهی، سیاه وسفید ، عرب وعجم ، دارا وفقیر ،راست وچپ، مُعمم ومکلّا ، باسواد وبیسواد، شهری وروستایی ،مسلمان وغیرمسلمان ، شیعه وسنّی و... نمی شناسد که «هرنفسی طعم مرگ راخواهدچشید» اما نمی دانم دقت کرده اید ، انگارکه اهل سنت وسایر ادیان مرگ راراحت ترپذیرفته اند ؛ قصدم نقد شیعه نیست اما انگارما رابا جزع وفریاد نسبتی است دیرین . مراسم مردگان راهمه دیده ایم ، مداح وسخنران چیزهایی می گویند که گاهی هرگزدروجود مرده ای که دیگران به خاطر بستگانش مجلسی برپاکرده اندوجودندارداما اشک کباب موجب طغیان آتش می شود و مجلس مداح گرم وپرشور ، راستی چرا؟

چرامابامرگ ،مثل زندگی کنارنیامده ایم؛مگرمرگ،قسمتی اززندگی نیست ومرحله ای ازتکامل بشر ؟

( البته باید پذیرفت که مرگ درجوانی باانبوهی ازآرمانهای تحقق نایافته ، برای بستگان، قابل باور وتحمل نباشد اما این جزع وفریاد،تغییری ایجادنمی کند وازطرفی پذیرش این که این امر ،روندی طبیعی است می تواند تسکینی برآلام بشری باشد )

د ــ چراوقتی عالمی دینی پس ازعمری بابرکت،روانش ازجهان پرمی کشد،حوزه هاتعطیل می شود ، جراید صفحه یاستونی رابه این امر اختصاص می دهند احتمالا" چندروزی عزای عمومی اعلام می شود ، نواری سیاه گوشه صفحه تلویزیون رامزین می کند، برنامه های شاد ونیمه شادتلویزیون قطع می شودوفیلم های رنگ ورورفته ای که بارها پخش شده اند دوباره اکران می گردند  و... امازمانی که دانشمندی غیرحوزوی ــ هرچند عالم دینی باشد ــ  روانش به افلاک پرمی کشد فقط خبری کوتاه دراخبارعلمی ـ فرهنگی (آن هم اگرشد!) گفته می شود ..همین !!مگرنه این است که این گروه نیز به بشر و وجانشین اودرزمین که خلیفه الهی است خدمت رسانی می کنندواگرتلاش اینهانبود مثلا" بیماری علمای دین ومقلدانشان لاعلاج می ماند؟

ه ــ به نظر می رسدنظام اداری واجرایی  ماباچالشی قابل توجه به نام «تربیت نکردن مدیران جدید برای جایگزینی مدیران قبلی» روبرو شده است.

مسجد،محله،اداره، مدرسه ،دانشگاه ،روستاوشهرتان رادرنظر بگیرید، سالهاست که عده قلیلی همه کاره بوده اند واین امکان رافراهم نکرده اندکه جوانترها درکنارشان کارورزی کنند وخدای ناکرده زبانم لال ، اگر روزی .... بتوانندجای خالیشان رابه شایستگی پرکنند، آنوقت مابااین اخلاق پسندیده!! بر شاهان قاجار وپهلوی وقبل وبعدشان ــ نقصهایشان بماند ــ  می تازیم وبه خودمان سری نمی زنیم.

درعرصه صداوسیما نیز نوعی انحصار حاکم است ،طنزپردازان این رسانه محدودبه نویسندگان، بازیگران اندکی است که در ورود ی را باعلامت ضربدر قرمزی که بزرگتراز حدمعمول است مزین کرده اند ، اینطورنیست ؟ اگر یکی ازاین نوادر!! به دلیلی نتواند به کارادامه دهد جایگزینش کیست ؟ فکری کرده ایم ؟راه رابازکرده ایم؟

 

مرگ بعضی ازافراد تلنگری دروجودماست اگرنتوانیم ازاین ضربه های احساسی درس بگیریم  جسدی متحرک درکنارمردگانیم .باشد که اینچنین نباشیم .

نمی دانم این نسیم ، روان شماراهم نوازش دادیانه؟شاید من باید درتفکراتم تجدید نظرکنم شایدهم دیگران.......خداعالم است......


[ شنبه 86/1/25 ] [ 10:52 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 110
بازدید دیروز: 67
کل بازدیدها: 1478562