حسام ســرا
| ||
گودالی به به اندازه قامت یک انسان و تپه ای از خاک سهم مشترک هر یک از ما برای ماندن در این کاروانسرای دنیاست . عمری دوندگی وتلاش وچانه زنی برای داشتن وداشتن سرانجامش به قبرستانی ختم می شود که دارا وندار درتصاحبش باهم برابرند . آری زندگی کوتاه است واین کوتاهی دو فلسفه زندگی ایجاد کرده است : کوتاه است ، پس ارزشی ندارد وباید از همه چیزش گذشت تامگر آخرتی را آباد کرد ... کوتاه است ، واز این رو ارزشمند است وباید از لحظه لحظه آن بهره مند شد چرا که مسیر دنیا آخرت را می سازد واین که گفته اند : «ربّنا اتنا فی الدنیا حسنه وفی الاخرة حسنه» به این معناست که برای داشتن آخرتی آباد باید دنیایی آباد ( به معنای عام کلمه ) داشت، از نعمت های آن بهره برد ، ارتباط انسانی موثری با دیگران برقرار کرد، وبه آنچه اخلاقیات گفته شده و در همه ادیان به عنوان فصلی مشترک آمده پایبند بود. چهاربرابر انسانهای موجود در روی کره زمین در زیر خاک خفته اند ( اگر جمعیت کنونی زمین را 5/6 میلیارد نفر بگیریم تاکنون 26 میلیارد انسان به دنیا آمده اند ویک چهارم آنان درنوبت تصاحب همان گودال وتپه خاکند) آنچه از ما می ماند کارها وخاطراتی است که برجا گذاشته ایم . فلسفه آمدن آدمی به این ناکجاآباد چیست ؟ [ جمعه 88/12/7 ] [ 6:55 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
راه می افتیم این بار به سمت شهر گُل وبُلبُل ، شهر حافظ وسعدی ،شهر میراث جاودان ایران پیش از اسلام وشهر نارنج ولیمو ، شیــــــــــــــــــراز. راه می افتیم ومی دانیم که راه نیز جزیی از سفر است به آباده می رسیم ، از وسط شهر می گذریم تا به پارک نسبتا خلوتی برسیم ، صبحانه بخوریم وبعد از کمی استراحت به مسیرمان ادامه دهیم . دوباره راه می افتیم کمی بعد تابلوهای مسیر به ما می گویند درمسیر بناهای تاریخی قرارداریم نخستین آن محوطه بسیار بزرگی به نام پاسارگاد است در این محوطه بناهای متعددی قراردارند که مشهورترین ومعروف ترین آنها مقبره کورش بزرگ بنیان گذار وموسس شاهنشاهی هخامنشی است همو که به گفته علامه طباطبایی و بنا بر قرائن موجود باذوالقرنین همخوانی دارد ودر روزگار او کسی هم پای وی برای تصاحب این عنوان نیست کورش را افراد بسیاری با عقاید گوناگون ودلایل مختلف می شناسند وبرایش احترام قائلند ، یهودیان برای آزادساختن اجدادشان از بابل ، ایرانیست ها برای آن که شکوه ایران وایرانی قبل از اسلام با او آغاز شده است ، حقوقدانان برای منشور حقوق بشرش و بازدید کنندگان برای آثار خیره کننده اش در زمینه معماری وبناهای سنگی وشاید افرادی دیگر بنا به دلایل دیگر.
در پاسارگاد پدر وپسری باهم بحث می کردند، پسر از پدر پرسید اگر بخواهند در 50 یا 60سال اخیر نمادی برای ایران بسازند ویا به جهان معرفی کنند چه اثر وبنایی را می توان یافت؟ وپدر که به نظر می رسید تحصیلاتی دارد وخیلی شیفته ایران باستان نیست بحث را به نمادهای تمدنی کشاند . می گفت بشر امروزی از حالت های تمدنی خارج وبیشتر به جنبه های فرهنگی روی آورده است بنابر این نمی توان انتظار داشت مثل دوهزارسال قبل نمادهای تمدنی از خود بناکند اما پسر شیفته ایران باستان بود وحرف های پدر برایش بی معنا بود باز از دریچه ای دیگر به موضوع می نگریست وایران نیمقرن اخیر را با کشورهای دیگر مقایسه می کرد .. کمی از آنها فاصله گرفتم اما نمی دانم سرانجام پدر باتجربه توانست دیدگاه فرزند دست پرورده خویش را تغییر دهد یا نه ؟ آنچه برایم مهم بود این بود که در ایران قبل از انقلاب اسلامی ،بی توجه به زمینه های اعتقادی، بیش از هرموضوع بر سابقه تاریخی وپادشاهی ایران ( پان ایرانیسم) تاکید داشتند وحتا حاضرشدند بخاطر این موضوع تاریخ هجری را به شاهنشاهی تغییر دهند اما درهمان دوران برای نگهداری از این آثار اقدام درخوری انجام نشد اواخر دهه 60 هنگامی که بیش از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی وبیش از 64 سال از آغاز حکومت پهلوی ها می گذشت تخت جمشید بنایی دور افتاده با جاده ای خاکی بود که هیچ گونه تسهیلات رفاهی برای بازدیدکنندگانش مهیا نشده بود نقش رستم نیز وضعی اسفبارترداشت ومقبره کورش نیز همچنین .وقتی فیلم 300 ساخته شد در نوشته ای گفتم ونوشتم که به راستی ما برای معرفی خشایارشا به مردم خودمان وسایر کشورها کدام کار درخور را انجام داده ایم که بخواهیم آن را با 300مقایسه کنیم ؟ در 100سال اخیر کار شایسته ای برای حفظ میراث فرهنگی ایرانیان ( با باستان گرایی اشتباه نشود) انجام نشده است اگر شده مصداق ونمونه بیاورید. درپاسارگاد مقبره کورش درفضای بسیار وسیع وفراخی قراردارد ؛ کمی دورتر کاخ های هخامنشیان به صورت مخروبه هایی دیده می شوند . گفته می شود برخی از این ویرانه ها مقبره ای برای شاهان هخامنشی بوده اند چنانکه یکی از این بناهای سنگی متعلق به مقبره کمبوجیه پسر کورش است .
دیدارمان از پاسارگاد به اتمام می رسد راه می افتیم به سمت شیراز چندکیلومتر جلوتر به نقش رستم می رسیم که محدوده ای است بابناهای تماما" سنگی که آثاری از دوره های هخامنشی وساسانی در آن دیده می شوند بناهای کعبه زرتشت ( که پس از اسلام وکشف این محدوده گمان می رفت مشابه کعبه مسلمانان بوده ومراسم دین زرتشت در آن برگزارمی شده واکنون مورد تایید نیست وجایی بوده برای نگهداری اسناد و پرچم های حکومتی )، مقبره چند تن از شاهان ، صحنه تفویض قدرت توسط فروهر به پادشاه ساسانی( که نشان می دهد ایران زمین وخاورمیانه از دیرباز محل حکومت های تئوکراتیک (مبتنی بر اندیشه دینی ) بوده است) و.. اما مهم ترین صحنه به تصویر کشیده شده در نقش رستم صحنه اسارت والریانوس امپراتور روم شرقی به دست شاپوردوم ساسانی است که دربرابر شاهنشاه ساسانی زانو زده است وشاه سوار بر اسب، قدرت خود را به رخ او وجهانیان می کشد . دوباره راه می افتیم تابه شیراز می رسیم درخیال خام خود می پنداریم که مکان مناسبی را می توان یافت تا یکی دوشب را درآن اتراق کرد از باشگاه فرهنگیان شروع می کنم وبه ترتیب تقریبا تمامی هتل ها ، مهمانسرااها، مهمانپذیرها و مسافرخانه ها را سر می زنم اما از اتاق خالی خبری نیست یکی دوجا که اتاقکی دارند بی بهره از امکاناتی است که بشود تحمل کرد ، پارکینگ ندارد والبته باتوجه به این بی کیفیتی قیمت های بالایی دارد ، طمع می کنم وبه راه می افتم تا مگر جای مناسبی بیابم این یافتن وکاویدن بیش از 4ساعت طول می کشد حالا ساعت 8 شب است ناچار می شوم در آخرین لحظات اتاقی را که مثل همان اتاق قبلی بود وامکاناتی ندارد بالاجبار برگزینم وشب در آن می آساییم تا صبح شود .این همه مسافر در شهر به آسانی رفت وآمد می کنند اما برای اسکان آنان فکری نشده است معلوم نیست این سازمان ایرانگردی وجهانگردی چکار می کند اگر درهمین ایام توریست های خارجی به شیراز یا شهرهای توریستی دیگر ایران بیایند وجایی برای اسکان نیابند چه باید بکنند ؟ایرانیان بالاخره گُلی به سرشان خواهند زد (شما هرجور خواستید تعبیرکنید) صبح روز بعد برای گشت وگذاری درشهر راهی می شویم اول به شاهچراغ می رویم خوشبختانه کنار این زیارتگاه پارکینگ تعبیه شده ومی شود با فراغ بال ماشین را پارک کرد وبه زیارت رفت حرم شاهچراغ خلوت است مثل حرم امام رضا ازدحام نیست به عقیده من هرجایی که بشود با خدا راحت تر ارتباط برقرارکرد همان جا زیارتگاه است وشاید حرم امامان وامامزادگان ومحیط آنها بتواند این فضا را ایجاد کند. زیارت می کنیم وبرمی گردیم ساعت حدود 9:30 صبح است به سمت آرامگاه حافظ روانه می شویم همو که شعرهایش از زبان افراد مختلف شنیده می شود : عارفان ، عاشقان حقیقی ، عاشقان مجازی ، صوفیان و از دنیا بریدگان و... کنار آرامگاه حافظ جمعیت انبوهی به احترام این شاعر شهیر ایرانی تعظیم می کردند ، فاتحه می خواندند وبا ادب رد می شدند اما زنی میانسال که به نظر می رسید سواد چندانی ندارد مدام وبی وقفه بر قبر حافظ دست می کشید وبر سر و صورت خود می مالید وزیر لب چیزی زمزمه می کرد فکر کنم اینجا را با امامزاده اشتباه گرفته بود بیچاره نمی دانست که خواجه شمس الدین محمد، انسانی بود مثل خودش واگر نبوغ واستعدادی داشته در همین کلمات وشعرهایش نمود پیداکرده است وهیچگاه ادعایی بر کشف کرامت وبرآورده کردن حاجات نیازمندان نداشته است اما چه می شود کرد که مشکلات بسیار است وامکانات اندک وناچار مردم نیازمند راه میانه را که دخیل بستن به هر مقبره وقُبّه ای است برمی گزینند تا مگر مُراد خویش بیابند وکامرواشوند .
دیدار حافظ به اتمام می رسد برای دیدار آرامگاه سعدی روانه می شویم؛ دوستی می گفت من با سعدی میانه خوبی ندارم زیرا مثل معلم ها آدم را نصیحت می کند ودست از این نصیحت بازی برنمی دارد گفتم خب البته سعدی معلم اخلاق ونصیحت است اما دید او به جهان واقع گرایانه تر از حافظ است والبته سعدی جهاندیده تر است از این رو افق دید واقع گرایانه او را می توان در نوشته های نثر ونظمش دید وخواند جایی خواندم که شهرت حافظ به سعدی آسیب رسانده است وگرنه غزلیات سعدی از نظر اهمیت وفن غزلسرایی نقصانی ندارند شاید شهرت دوغزلسرا از یک شهر زیادی جلوه می کرده که یکی در حکایت ونصیحت شهره شده ودیگری در غزلسرایی. ساعت از 1 بعد ازظهر گذشته است برای ناهار آماده می شویم وبعد کمی استراحت . می خواهیم به باغ دلگشا برویم که نزدیک آرامگاه سعدی است دربهمن ماه شیراز هوایی بهاری دارد کمی درباغ قدم می زنیم جایی پیرمردی آواز می خواند انگار می خواهد لحظه ای غم هایش را فراموش کند ودیگران به صدایش گوش می دهند انگار آنان نیز نیازدارند گاهی لحظاتی غم هایشان را با صدای آواز ویا ساز درآغوش باد رها کنند ، مست صدای پیرمردند واو نیز بی خود از خود می خواند تاشاید اندکی آسوده شود، نمی دانم می تواند یانه؟ غروب شده است تصمیم می گیریم به تخت جمشید برویم اما این بنای باشکوه در بیرون از شهر شیراز ودر مرودشت است تابیاییم به تخت جمشید برسیم هواتاریک شده است می گویند شب های تخت جمشید زیبا وباشکوه است اما مشکل دربدری واسکان دوباره در دلمان می افتد، منصرف می شویم بازمی گردیم به آلونکی که مهماندار مهمانسرا به ما انداخته است. شب را استراحت می کنیم وصبح پس از صبحانه راه می افتیم تا به تخت جمشید برسیم وکمی بعد می رسیم از پله ها بالا می رویم وپای درجای پای شاهان هخامنشی می گذاریم شکوه معماری ایرانی آدمی را مجذوب می کند انگار ابرقدرت بودن هم برای خودش کیفی دارد انگار می شود قدرتمند بود ومردم زیر سلطه از این قدرتمندی زمامداران والبته مردمان خود بر خویش ببالند و معلوم است که گاهی این ابرقدرتی موجب سرافکندگی هم می شود اگر قدرت در دست نالایقی باشد که اقتدار چندین وچند ساله را به بهایی اندک بفروشد ویا با زیردستانش چنان کند که شایسته یادآوری نباشد . درتخت جمشید ونقش های برجسته اش هیچ کس عصبانی نیست ، هیچ کس سوار بر اسب نیست،هیچ کس را درحال تعظیم نمی بینی ،هیچوقت برده داری در ایران مرسوم نبوده است وسنگ نبشته های یافت شده نشان می دهد کارگران مزد دریافت می کرده اند ،دربین این صدها پیکر تراشیده شده حتا یک تصویر برهنه وجود نداردو این است آداب اصلی ایرانیان پیش از اسلام :نجابت ، قدرت ، احترام ، مهربانی وخوشرویی حتا با ملل تابعه مانند مصریان ، بابلیان، فنیقی ها و..
بازدیدمان از تخت جمشید تمام می شود راه می افتیم به سمت آباده تعطیلات اتفاقی بهمن ماه امسال فرصت خوبی بود برای دیدار از شهر گل وبلبل ویادگار تاریخ نیاکان ما امید که فرصت دیدار از جاهایی که آرزویش را دارید برایتان مهیاشود ودر آینده نزدیک باروحیه ای شاد وروانی آسوده به مسافرت بروید واندکی از گرفتاری های روزمره آسوده شوید .کار ومشکلات زندگی همیشه هست باید یادمان باشد که دنیا بدون ما نیز می گردد... [ پنج شنبه 88/11/29 ] [ 12:51 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
در این که دولت امریکا به دلیل منافع خود بابسیاری از دولت ها یی که وابستگی به اوندارند مخالف وحتا دشمن است تردیدی نیست . این موضوع درباره ایران ما درموارد بسیاری مصداق دارد اما پرچم یک کشور نماد ملیت آن کشور است وبا عوض شدن سیاست ها ودشمنی هایش تغییر نمی کند .آتش زدن پرچم هرکشوردشمنی ملت ها را درسطح احساسات تحریک وتشویق می کند ودشمنی ملت ها را برمی انگیزد باید برای ابراز دشمنی با کشورهای دیگر راه دیگری بیابیم واز آتش زدن پرچم کشوری شادمان نشویم همچنان که ما نیز دشمنی کشور دیگر را باکشور خود، در سطح آتش کشیدن پرچم در اهتزاز کشورمان برنمی تابیم . [ پنج شنبه 88/11/22 ] [ 11:50 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
توجه به کودک و دوران کودکی امری تازه و جدید است. کودکی که طی قرن های متمادی «بزرگسالی کوچک» یا الگوی کوچک شده بزرگسالان تلقی می شد، با گذشت زمان به یکباره در جوامع امروزی افسار خانواده را به دست گرفته و پدیده یی موسوم به فرزندسالاری را شکل داده است. کودک امروز، تصویر بشریتی است که به سوی آینده گام برمی دارد؛ آینده یی که مرهون تربیت اصولی این انسان های کوچک است و این تربیت در دستان پدران و مادران امروز است. این مقاله بر آن است تا به مطلب بسیار مهمی بپردازد که امروزه بسیاری از پدر و مادرها با آن دست و پنجه نرم می کنند اما کمتر به آن اهمیت می دهند نکته بسیار مهمی که والدین باید در خصوص تنبیه رعایت کنند، این است که تنبیه صرفاً جهت رفتارهای پرخاشگرانه کودک اعمال می شود و به هیچ وجه نباید برای رفتارهای ناپسند کودک که خشن تلقی نمی شوند، استفاده شود. برای حذف رفتارهای آزاردهنده یی مانند نق زدن، گریه کردن یا سر وقت نخوابیدن و... کافی است بی اعتنایی را برای کودک اعمال کنید و مطمئن باشید کودک به طور خودبه خود آن را حذف خواهد کرد. در خصوص بی اعتنایی ذکر این نکته مهم است که کودک از بدو تولد نیازمند مراقبت والدین است و از آنجایی که با عدم مراقبت والدین، جانش به خطر می افتد، دائماً درصدد جلب توجه آنها به خود است و از طرق مختلف سعی بر آن دارد که این توجه را از آنها بگیرد.
[ چهارشنبه 88/11/21 ] [ 12:13 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 88/11/19 ] [ 12:10 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
غم دنیا نخواهد یافت پایان خوشا در بر رخ شادیگشایان
خوشا دلهای خوش، جانهای خرسند خوشا نیروی هستیزای لبخند
خوشا لبخند شادیآفرینان که شادی روید از لبخند اینان
نمیدانی- دریغا- چیست شادی که میگویی: به گیتی نیست شادی
نه شادی از هوا بارد چو باران که جامی پر کنی از جویباران
نه شادی را به دکان میفروشند که سیل مشتری بر آن بجوشند
چه خوش فرمود آن پیر خردمند وزین خوشتر نباشد در جهان پند
اگر خونین دلی از جور ایام « لب خندان بیاور چون لب جام» فریدون مشیری [ شنبه 88/11/17 ] [ 1:20 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
آدامس جویدن را یونانیان، به مردمان شناساندند. آنها صمغ یا «رزین» درخت mastic یا mastiche را می جویدند. این صمغ را بیشتر زنان یونانی می جویدند. آنها برای تمیز کردن دندان ها و خوش بو کردن تنفس، از این صمغ ها استفاده می کردند. [ چهارشنبه 88/11/14 ] [ 12:30 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |