حسام ســرا
| ||
اشاره: وقتی نامی از نوآوری ،شکوفایی وخلاقیت می شنویم ذهنمان به جاهای مختلف سرک می کشد به گذشته ، به آینده وبه هر جایی که بشود وبتوان نوآوری وخلاقیتی درآن سراغ گرفت یا زمینه های بروز آن را تقویت کرد ... بی گمان آموزش وپرورش ونظام آموزشی هرکشور زمینه ساز نو آوری وشکوفایی است باید دید آیا آموزش وپروش سرزمین ما می تواند در پرورش خلاقیت ، شکوفایی ونوآوری نقشی تعیین کننده داشته باشد یانه؟ از آغار آموزش وپرورش نوین درکشورما نزدیک به صدسال می گذرد دراین یک قرن فراز وفرودهای بی شماری بر این دستگاه فرهنگ ساز رفته که بیان برخی از آنها تولید یاس می کند قصد ندارم درابن نوشتار ناامیدی تزریق کنم اما می کوشم با دوری از تعصب نظرم رابی کم وکاست بگویم تا از دایره انصاف گامی بیرون ننهاده باشم . یکم: نقش کتاب های درسی دانش آموزان درخلاقیت [ دوشنبه 87/2/2 ] [ 5:0 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
درخبرها آمده بود که آقای علی احمدی سرپرست وزارت آموزش وپرورش درباره تفکیک جنسیتی در محتوای مطالب کتاب های دختران وپسران مطالبی فرموده اند . از آنجا که این موضوع باتوجه به رویکردهای برنامه ریزی درسی وروش تعلیم وتربیت در ایران وجهان ناهماهنگی بسیار دارد ودرچند سال اخیر کتاب آموزش حرفه وفن دختران وپسران نیز یکدست شده است بهتر است مطلب زیر رابخوانید تا با این موضوع بیشتر آشنا شوید .العهدة علی الراوی سلام علی احمدی. ایول، رو ول کن غذام هم اصلاً شور نشده. Na+CL. دخترها بخوانند Na+CL=NACL علی احمدی عزیز، تو بی شک موهبتی هستی که باعث خواهی شد در تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم از اون بالا کفتر بیایه، شدید. از ما دریغ مکن. اصل مطلب را در اینجا بخوانید [ دوشنبه 86/11/22 ] [ 7:19 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
درس که تمام شد کتابها راباز کردند وقرار شد از روی درس خوانده شود، اولین نفر درچند سطری که خواند چنداشتباه فاحش داشت ، خواندنش رامتوقف کردم ، صحیح کلمات راگفتم وبرایشان معنی کردم ، از نفربعد خواستم خواندن را ادامه دهد ، اوضاع بهتر که نبود بدتر هم بود ....وبالاخره روخوانی درس تمام شد . ـــ تاجایی که می دانم سواد را به معنای خواندن ونوشتن می دانستند ، هرجند امروزه در مفهوم سواد وسواد علمی تغییراتی بوجود آمده اما بعید می دانم کسی را که نتواند «بخواند» و «بنویسد» بتوان «باسواد» نامید . ـــ درست است که امروزه استفاده از کامپیوتر وکی بُرد ( رایانه وصفحه کلید ) جای کاغذ وقلم راگرفته اما آیا درست نوشتن وصحیح خواندن هم رنگ باخته است ؟با این سرعت به کجا می رویم ؟درنوشته های وبلاگ ها دقت کرده اید ؟ اشتباهات املایی روندی افزایشی دارد یا کاهشی ؟چند درصد این اشتباهات سهو درتایپ است ؟ دردوپُست قبلی با عنوان آشفته بازار فرهنگی نگرانیم رااز بی توجهی به علوم انسانی ودرنتیجه درست خواندن وصحیح نوشتن بیان کردم واکنون باز سرگردانم که دراین وادی سرگردانی چه باید کرد ؟اگر نوجوان امروزی مانتواند خوب بخواند، نخواهد توانست درست بنویسد ، خوش خط بودنش پیشکش ودرآن صورت فهم نادرست مطالب نوشتاری وشمارگان کتابهایی که روز به روز کم وکمتر می شوند چه دورنمایی رابرای ما ترسیم می کند ؟ ــ به آموزش وپروش نگاهی می کنم :دردوره متوسطه ( دبیرستان وهنرستان ) کم کاری دانش آموز وناتوانیش را متوجه کارکنان دوره راهنمایی ومقرراتش می دانند ( درست وغلطش بماند برای بعد ) دردوره راهنمایی ،دبستان رامقصر می دانند ودانشگاه هم که آموزش وپرورش راناکارآمد می داند ، ما با اعتماد به چه کسانی کارمان را دنبال می کنیم وچه کس یاکسانی باید دراین اعتماد سازی پیشقدم شوند.بیچاره آموزگاران زحمتکش دوره دبستان که فقط می توانند مشکل را به ضعف فکری ومشکلات خانوادگی نوآموزان مربوط کنند واز پیداکردن مقصرانی از جنس خودشان ناتوانند . مشکل جدی است باید کاری کرد شما بگویید چگونه؟ [ جمعه 86/8/4 ] [ 12:0 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
آشفته بازاری است ، معلوم نیست ما راچه شده است که هنوز دست از افراط وتفریط برنداشته ایم .روزگاری چنان تبلیغ می کردیم که از هر 100نفر دانش آموز ورودی به دبیرستانها 20درصد به رشته ریاضی وبیشترشان به رشته علوم انسانی گام می نهادند وجامعه بافراوانی فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی روبرو بود چنانکه امروز باجابجایی معادلات از هر 100نفر ورودی دوره متوسطه( به ویژه دربین پسران ) کمتر از 5درصد به رشته علوم انسانی روی می آورند وجالب آن که بیشتر اینان کسانی هستند که از قافله انتخاب رشته جامانده اند و گریزی جز این «انتخاب!! » نداشته اند . آْموزش وپرورش درهرجامعه وظیفه دارد خروجی هایی با صفات انسانی تربیت کند ومحیطی فراهم سازد تا درآن، دانش آموزان با احساس آزادی ومفید بودن بتوانند رشد کنند وبرای آینده برنامه ریزی نمایند دراین شرایط آنچه اکنون بردبیرستانهای ما حاکم است نوعی سردرگمی در«انتخاب » است . چند پرسش : ــ آیا جامعه ما درآینده به این تعداد فارغ التحصیل رشته ریاضی نیازمند است ؟ ــ آیا فراوانی تعداد فارغ التحصیلان رشته ریاضی جایگاه این رشته رادرآینده ای نزدیک تضعیف نمی کند ؟ ــ جامعه ما مانند هر جامعه ای درآینده نیاز به گردانندگانی دربخش های فکری دارد ؛ قضاوت ، وکالت، زمینه های فکری وفرهنگی جامعه ، ادبیات ــ که روح هویتی ما بدان وابسته است ــ گذشته نیاکانی ما (تاریخ ) ، نظام دیپلماسی وسیاست خارجی و دهها مقوله دیگر همه وهمه از دل علوم انسانی زاییده شده ومی شود واین دانش نیاز به نخبگانی دارد تابتوانند چنین رسالتی رابردوش کشند . آیا با چنین شتاب فزاینده ای که برای رشد رشته های ریاضی وفنی گرفته ایم آینده را روشن تر از امروز می بینیم ؟ یاد سخنان دکتر گلشنی درهمایش چهره های ماندگار چندسال پیش افتادم که ایشان هم باحرارتی بیشتر ، از ضعف رشته علوم انسانی ــ البته دردانشگاهها ــ سخن راند ومسئولین هم گوش دادند وکف بر کف زدند واتفاقی هم نیفتاد ، جالب آن که دکتر گلشنی خود دانش آموخته علوم انسانی نیست اما بررسی واقعیت دانشگاهها وترسیم آینده او رابه چنین دلسوزی مشفقانه ای تحریک کرده بود . نظام مدیریتی ما درسالهای گذشته بویژه دربخش فرهنگ دراختیار « مهندسین » با مدرک کارشناسی قرار داشته است اگر بخواهیم درحوزه فرهنگ ونرم افزار فرهنگی جامعه تاثیر گذار باشیم باید برای این بخش نیروهایی تربیت کنیم وگرنه آینده نوید بخش اتفاق تازه ای نیست می گویید نه ؟ سری به دبیرستانها بزنید وببینید که از شنیدن نام علوم انسانی ( ادبیات ) چند نفر چین وچروک پیشانیشان افزایش می یابد وچه تعداد گل از گلشان می شکفد ؟ راستی چه کسانی دراین مساله مسئولند ؟ من ؟ تو ؟ دانش آموزان ؟ خانواده ها؟ آموزش وپرورش ؟ حاکمیت ؟ ویا ...؟ وسئوال آخر این که اگر روزگاری برای توسعه کشور نیاز به نیروهای متخصص داشته باشیم و استخدام کارشناسانی از بیرون محدوده جغرافیایی ایران توصیه شود آیا می توانیم زمام تصمیم گیری فرهنگی ، قضاوت ، سیاست خارجی ، ادبیات و.. را به دست اغیار بسپاریم ؟فکرش راکرده ایم ؟ [ پنج شنبه 86/7/12 ] [ 6:23 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
خاطره اول :از من خواسته شده خاطره ای از دوران مدرسه بنویسم . به نظرم مدرسه هر لحظه اش خاطره است حتی اگر آنها راننویسی ویا قدرت نوشتنش رانداشته باشی . دوران راهنمایی من همراه با شیطنت های خاص خود بود والبته چون می کوشیدم درس بخوانم شیطنتم با آن تلاش مورد اغماض قرار می گرفت . سال سوم راهنمایی روزی از روزهای پاییز دبیر انشایمان از ماخواست تادفترهای مان را روی میز بگذاریم تا مشاهده کرده وامضانماید ناگاه متوجه شدم که دفترم نیست . وقتی به من رسید به چشمانم خیره شد وپرسید : دفترت کو ؟ گفتم : نوشته ام یادم رفته بیاورم . باخونسردی ولی فاطعیت تمام گفت: می تونی بری بیاریش؟ گفتم بله آقا! با اجازه معلم از کلاس خارج شدم ، دوچرخه ام رابرداشتم وبی هیچ مقصدی به راه افتادم ، خیابانها را طی کردم وبعد از گذشت نیم ساعت به کلاس برگشتم ، در زدم ووارد کلاس شدم اما از دفتر انشا خبری نبود .معلم ما که انگار ارشمیدس وار کشف بزرگی کرده بود با اطمینان گفت : همان موقع که به چشمانت نگاه کردم فهمیدم قصه چیست آخه دروغ گوی خوبی نیستی و... گوشم راکشید وجایتان سبز...... اومرا آموخت که راستی را هر زمان ارزشی بیش از ناراستی است . خاطره دوم :
بسیار باهوش وزیرک بود . همان سال سوم راهنمایی . پهلوی من می نشست وشیطنت های خاص خودش راداشت یادم هست پنجشنبه بود که مثل هر روز سر صبحگاه نبود بعد هم جایش درکنارم خالی ؛ وقتی دبیر جغرافیا به کلاس آمد اسمش راخواند تا برای پاسخ دادن به سئوالات درس کنار تابلو برود ولی ... یک هفته گذشت پنجشنبه آینده دبیر دربدو ورود اسم دوستم راخواند ولی او اصلا برای جواب دادن به پرسش ها آمادگی نداشت . معلم پرسید : هفته گذشته کجابودی ؟ گفت: آقا، بابامون کار داشت ایستادیم کمکش کنیم !! پاسخ معلم شنیدنی بود :« ازاین به بعد هروقت کارداشتی پدرت رابیار به جای خودت بعد برو کمکش ! تو هروقت بیکاری مدرسه می یای؟ والبته نوازشی که امروز اسمش راتنبیه می گذارند وآن موقع چندان نامطلوب نبود !!» بُهت بچه ها از این منطق واستدلال بال بال می زد ولی تیری بود که از کمان رها شده بود . آن سال گذشت .من ودوستم هر دو قبول شدیم .من برای ادامه تحصیل به دبیرستان رفتم ودوستم به جبهه.چندی بعد درعملیات خیبر دراسفند 1362 دردفاع از مرز وبوم این سرزمین شهادت را درآغوش کشید وبرای همیشه ماندگار شد . یاد شهید اکبر اسماعیلی گرامی باد. دوستان قدیمم هریک سرنوشتی پیداکرده اند وبرخی نیز روی درنقاب خاک کشیده اند . الآن به یاد ضرب المثلی افتادم که می گوید : ای کاش جوانان می دانستند وپیران می توانستند . شاید دانش آموزان ندانند که روزی همین شیطنت ها وسخت گیری های مدرسه خاطراتی شیرین تر از عسل رابرایشان رقم بزند ، نمی دانم از دوست خوبم بهار که باعث شدند یادی از این همکلاسی قدیمم نمایم متشکرم.
از دوستان خوبم که نام ونشانی آنها را درزیر می آورم دعوت می نمایم خاطراتشان را درج وبرای اطلاع دوستان دیگر دروبلاگشان قرار دهند . آهستان http://ahestan.parsiblog.com/ ماه ومهر http://massi.parsiblog.com/ تلاش معکوس http://banoymah.parsiblog.com/ دیرزمانی است که هم صحبت باخاکم من http://mysoushians.parsiblog.com/ رازگل سرخ http://redrozesecret.parsiblog.com/ [ چهارشنبه 86/7/4 ] [ 5:0 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
به بهانه آغاز سال تحصیلی ـــ پیشرفت ما به مثابه یک ملت هرگز سریع تر از پیشرفت ما درامر آموزش نیست . جان . اف .کندی ـــ یک حکومت مردمی بدون یک نظام آموزشی صحیح وفراگیر ، مقدمه یک داستان غم انگیز است . جیمز مدیسون ـــ می توان ذهن فردی را به نحوی از میلیون ها اطلاعات گوناگون انباشت که او همچنان بیسواد باشد . آلک بورفه ـــ ذهن، ظرفی نیست که باید پُرشود بلکه آتشی است که باید افروخته شود پلوتارک [ شنبه 86/6/31 ] [ 5:15 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
اشاره: کنکور تاسال1390حذف می شود.آیا باحذف کنکور، در این قیف معروف که واردشدن به آن به سختی وخروج از آن به آسانی انجام می شده دگرگونی معناداری ایجادخواهد شد؟ چند نکته: ــ درکشور ما نهادهای فرهنگی بسیاری درحال فعالیتند ، شورای عالی انقلاب فرهنگی ، وزارت خانه های مختلف و... آیا این شورا و وزارتخانه های آموزش وپرورش ، بهداشت ، درمان وآموزش پزشکی وعلوم تحقیقات وفناوری باهمه ساز وکارهایی که دارند برای رسیدن به روش جذب دانشجوه به بن بست رسیده اند که تصمیم گیری در این زمینه به مجلس واگذار شده است؟ ــ نمایندگان مجلس طیف وسیعی ازاقشار مختلف جامعه را دربر می گیرند وبرخی از آنها حتی یک بار هم محیط واقعی دانشگاه را درک نکرده اند . درکجای دنیا تصمیم گیری درباره بودن یا نبودن یک آزمون مثل کنکور را به مجلس قانونگذاری واگذار کرده اند؟ ــ ما حافظه تاریخی ضعیفی داریم تجربه تاریخی این کشور ثابت کرده است که ضعف مقطعی گروه حاکم توسط گروهی که درحاشیه قراردارند به عنوان نقطه عطفی برای انجام تغییرات ( شاید هم اصلاحات ) در دوره بعد است .آیا همین مجلس درچند سال بعد بازگشت کنکور رابا شیوه کنونی یا هر روش دیگری در دستورکار خود نخواهد گذاشت؟ ــ دانشگاهها نیاز به اصلاح ساختار وروش دارند ؛ برای جذب دانشجو دردانشگاهها بدون وجود ملاک های علمی وقابل دفاع امکان جذب صحیح دانشجو وجود نخواهد داشت . آموزش وپروش هم برای این شیوه ساختار مناسبی ندارد چگونه می توان با سئوالات تشریحی دردوره دبیرستان که مصححین مختلف، نمرات متفاوتی به آن می دهند به ملاک ثابتی دست یافت وبر اساس آن معیار به جذب دانشجو اقدام کرد؟ ــ ظاهرا" داستان تغییرات درآموزش وپرورش پس از انقلاب ، پایانی ندارد .با اجرای طرح حذف کنکور بار دیگر نظام آموزش متوسطه دچار تغییرات بنیادی می شود ومعلم ، دانش آموز ، خانواده وجامعه رابه تنش روحی واضطراب از آینده دچار می کند اضطرابی دست کم به طول دوره متوسطه.! ــ در ناکار آمدی روش فعلی جذب دانشجو درایران تردیدی نیست اما زمانی می توان این شیوه نادرست را برداشت که بتوان روش بهتری جایگزین آن نمود .آیا برای این تغییر ساختار لازم راداریم؟ راستی دربین کشورهای جهان کدامیک به روش ماعمل کرده اند ؟ ما درکجای این جهان ایستاده ایم ؟ شما بگویید.
[ شنبه 86/3/26 ] [ 7:39 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |