حسام ســرا
| ||
بچه که بودم گاهی اجتماعی از زنان کوچه ومحله مان را می دیدم که گاه مدتی طولانی به گپ وگفت مشغول می شدند . در دنیای خردسالی ونوجوانی این کار را بیهوده می دانستم وفکر می کردم بیان این مطالب چه دردی را از آنان درمان می کند ؟..... وقتی بزرگتر شدم وبه دنیای نوجوانی وجوانی پای گذاشتم گاه ساعت ها با دوستان درباره چیزهایی حرف می زدیم که انصافا" آن مسئله ای را که در دوران خردسالی به آن فکر می کردم درمان نمی کرد ... واکنون که سالها از آن دوران می گذرد باز هم اندک زنانی را درمحله قدیم وجدیدمان دیده ومی بینم که فارغ از هر دغدغه ای به گفت وگو مشغولند واز این گپ وگفت احساس لذت می کنند... گفت وگوهای زنانه وگاه مردانه اگر چه از نگاه دیگران بیهوده وناکارآمد محسوب شده ومی شوند اما حتما" کاربردی داشته ونیازی را برطرف می نموده که دوام یافته است . به نظر می رسد نیاز به هم صحبت ، یافتن دوست ، بیان نگرانی ها ومشکلات ، پرکردن اوقات فراغت و...از مهم ترین دلایل گفتگوهای اینچنینی بوده است اما امروزه دیگر از آن تجمع زنانه وحتّا مردانه خبری نیست نمی توان گفت نیاز به گفتگو از بین رفته است ودیگر به دوست نیازی نیست ویا به هم صحبت احتیاجی نیست ..پس چه اتفاقی افتاده است ؟ به باور من در روزگار ما اوقات فراغت به شکل وشمایل دیگری پُر می شود اگر زنان ومردان ونوجوانان دیروز با گفتگوهای رودر رو وبیان دلتنگی ها سعی در رفع رنج های روانی ودرونی خود داشتند ، اگر کوچه از صدای نوجوانان ورفت وآمدهای بازیگوشی آنان به تنگ آمده بود واگر ساعت ها ایستادن وایستادن وصحبت های گاه تکراری تسکینی بر دلتنگی های آنان بود اما امروز این دردها را دیگر چاره ای باید تا تسکینی باشد ودرمانی . شاید وبلاگ نویسی نوعی از این درمان تازه باشد... وبلاگ جایی برای بیان دلتنگی هاست اگر چه گاهی ممکن است دروبلاگ نویسی به بیراهه روبم ــ که در گفتگوهای رو در رو هم می شد اینگونه بود ــ به غیبت مبتلا شویم و.. در این دنیای مجازی هم می شود اینگونه بود ؛ البته می شود به دنیای دوستی اندیشید ، رنجیدن ورنجاندن را به کناری نهاد ، از غیبت پرهیز کرد ، به دوستی ورفاقت اندیشه ها اندیشید و.... وبلاگ نوع پیشرفته گذران اوقات فراغت است اما همچنان که صحبت های چهره به چهره بدون حاشیه وموارد ناپسند نبود اینجا هم گاهی می شود موارد نادرست را دید وافسوس خورد که چرا این فضایی را که می تواند به گسترش دایره دوستی ها کمک کند به فضایی آلوده تبدیل می کنیم . نوجوان امروزی با کامپیوتر واینترنت وتلویزیون وبازیهای کامپیوتری دمخوُر است وزنان امروزی با شبکه های رنگارنگ تلویزیونی ، کلاسهای ورزشی و.... فراغت همیشه بخشی از زندگی بشر بوده است اما به فراخور زمان شکلی هماهنگ با زمان یافته وخودرا با آن سازگار کرده است . کاش برای استفاده از هر پدیده ای به اندازه ای آموزش می دیدم وزیانهای احتمالی آن را می شناختیم که هزینه کمتری بپردازیم .افسوس که اینگونه نیست . [ جمعه 88/1/21 ] [ 11:5 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
خبری را که منتظرش بودیم!(شاید هم نبودیم) انتشاریافت : «علی دایی برکنارشد.» حرفهایم را دراین باره همان وقتی که او رابه عنوان سرمربی معرفی کردند در اینجـــــــا گفته ام . ودرباره اعتقادات او در اینجا مطلبی را نقل کرده ام ونمی خواهم دوباره آنها را بیان کنم ولی ای کاش: ــ وقتی کسی را به کاری می گماریم از او انتظار معجزه نداشته باشیم. ــ ناکامی هایمان را به حساب یک نفر نگذاریم . ــ وقتی کسی را به مدیریت منصوب می کنیم او را تاحدّ جایگاه ومقامش بالا ببریم تا اگر ناچارشدیم روزی اقتدارش رابگیریم مجبور نشویم هستی اش را نابودکنیم . ــ درخواستهایمان را صادقانه والبته قاطعانه با او درمیان گذاریم واین انتظارات را به روش منظم وپیگیر دنبال کنیم . ــ امروزه فوتبال واصولا" ورزش نماد هماهنگی مدیریت کشورهاست نمی شود ازهیئت فوتبال سازمان ورزشی که در المپیک تنها با یک مدال راهی کشورشد انتظار معجزه داشت شاید حق با مهران مدیری باشد که نقش مطبوعات را در زمین زدن مربی ورساندن بازیکن به تیم ملی به تصویر کشیده بود . نکته : نمی دانم آیا درهمه جای دنیا خبرنگاران می توانند درباره ریزترین تصمیمات فنی تیم، سرمربی را آن هم پس از باخت واعصاب مچاله شده اش مورد بازخواست قرار دهند یا این موضوع ساز وکار قانونی خود را دارد ؟ علی دایی پرافتخارترین فوتبالیست ایرانی است آنچنان که پیشتر گفته ام نباید این سرمایه های ملی را به آسانی خرج کنیم شاید مجموعه مدیرتی کشور وخودِ علی دایی باید بیشتر می اندیشیدند وباسابقه درخشان این چهره نام آشنای بازیگری فوتبال( ونه مربیگری) به آسانی بازی نمی کردند نمی دانم سرمربی جدید تیم ملی فوتبال ایران کیست (شاید رئیس فدراسیون هم نداند !) اما هرکه هست برایش آرزوی توفیق، حُسن استقبال ونیکویی بدرقه خواستار م ونه فقط حسن استقبال وبس. اگر دوست داشتید نظرسنجی سایت فردانیوز رادرباره این که «چراعلی دایی برکنارشد »اینجــــــــــــــــا بخوانید. [ پنج شنبه 88/1/13 ] [ 8:48 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
سپاس خدایی را که این جهان راآفرید و سپاس خدایی را که انسان را در این جهان آفرید و سپاس خدایی را که شادی را برای انسان در این جهان آفرید سال نو مبارک وشادیهایتان افزون باد به امید برآورده شدن آرزوهایتان . [ یکشنبه 88/1/2 ] [ 7:22 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
ارسال پیامک در مناسبت های ملی ومذهبی به روالی معمول بدل شده است اکنون چند روزی است که سامانه ارسال پیامک درسیمکارت های همراه اول از کار افتاده است .کسانی درتلاش برای ارسال وافرادی، گوش به زنگ دریافت آن هستند ولی انتظار بی نتیجه است . 5- سامانه ارسال پیامک از کار افتاده است واصولا" ارسال پیامک ممکن نیست (مشکلی که هم اکنون پیش آمده است )
به همه دوستانم که درتلاش برای ارسال پیامک به آنان هستم می گویم : در نخستین روز از نخستین ماه سال نوبرای شما وخانواده ارجمندتان ،سلامتی ،سعادت، سبزبختی ، سُرور ، سربلندی ، سیادت وسفربه جایی که آرزو دارید آرزومندم وامید دارم سالی سرشار از موفقیت در انتظارتان باشد.
نکته : اگر ارسال پیام از خط تلفن شما امکان پذیر نیست بخش پیامهای گوشی تلفنتان را باز کنید بعد به بخش تنظیمات آن بروید ودرقسمت پیام متن ،شماره مرکز خدمات را از 009891100500 به 009891100505تغییر دهید تامشکل برطرف شود . [ جمعه 87/12/30 ] [ 9:33 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
تقویم ورق خورد ویک سال دیگر از عمرما گذشت . همیشه لحظه تحویل سال نو لحظه ی ویژه ای است ، مثل اولین هایی که تجربه کرده ویانکرده ایم ؛اولین گفتگوی عاشق ومعشوق ، تولّد اولین فرزند ، اولین روز مدرسه، و. ... حسّی که قابل گفتن ونوشتن نیست. به باور من در لحظه ی تحویل سال دریک لحظه زمان از حرکت باز می ایستد تا مردمان، هر آنچه آرزو دارند دردل، از خدا بخواهند و زندگی یک سال گذشته ی خود را که آکنده از امیدها وناامیدی ها، شادیها وغم ها وشکست ها وپیروزی هاست مرور کرده و از برابر ذهن خود عبور دهند . یک سال دیگر درکنار دوستانی که می شناختم وکسانی که فقط بااندیشه ها وافکارشان آشنایی داشتم سپری شد ، از آنان بسیار آموختم وبا این آموختن درمسیر رشد وتکامل گام برداشتم ،کسانی به هر دلیل بنای ناسازگاری داشتند ،کسانی افکارم رادربست تایید کردند ،افرادی تحمُلم کردند وگروهی تاب دیدنم رانداشتند . درهمان لحظه ی نابِ تحویل سال، برای همه ی آنانی که مخالفم بودندواز این مخالفتشان بسیارآموخته ام ،ازکسانی که از سرِدشمنی وتنگ نظری یاهردلیل دانسته ونادانسته ، سنگی درمسیرم انداختند ویاجایی حرفی زدند که لایقش نبودم آرزوی کامیابی وشادمانی دارم چه اگر آنان نیز طعم شیرین توفیق رابچشند واز بیماری مهلک تنگ نظری رهایی یابند خود ودیگران را ازآسیب رهانیده اند دراین دنیای خاکی هرکس به نوعی گرفتار است نوع گرفتاری فرق دارد اما همه در این «گرفتاربودن» مشترکند امید دارم درسال آینده از گرفتاری های ناخوشایند همه ما کم شود وآسایش روانی که مهم ترین آسایشهاست برسفره دلهای مردم ما میهمان گردد . می خواستم اسامی همه آنانی را که دوستشان داشته ودارم دراین نوشته بیاورم(وبلاگ نویسان وغیراز آنان) اما از آنجا که آوردن این اسامی نوشته راطولانی خواهد کرد بهترآن دیدم تا بدون ذکر نام این نوشتار را به پایان برم.
برای همه دوستانی که درسال گذشته باامید به دیدن ویا آرزوی خواندن اندیشه های آنان روز را به شب وشب را به روز رسانیده ام امید سلامتی وبهروزی دارم.شادباشید و.سال خوب وخوشی درانتظارتان باشد.ایدون باد
[ سه شنبه 87/12/27 ] [ 1:11 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
امروز برای اهدای جوایز به دانش آموزان دبستانی که دخترم درآن درس می خواند دعوت شده بودم ، می دانستم چه جوایزی تهیه کرده اند ومی دانستم که گروه زیادی از دانش آموزان از دریافت جایزه محروم می شوند. می دانم که مدرسه توان آن راندارد که برای همه دانش آموزان هدیه تهیه کند واگر بتواند نام این هدیه ،جایزه دانش آموزان برتر نیست !درآغاز، مدیر دبستان چند کلامی برای دانش آموزان سخن گفت ، از نوع جایزه ای که تهیه کرده بود ، از این که قیمت وگرانبها بودن هدایای دانش آموزی مهم نیست ، مهم خودِ جایزه است و.. آنگاه از من خواست چندکلامی سخن بگویم نمی دانستم این کودکان معصوم از من چه انتظاری دارند که درواپسین روزهای اسفندماه از زبانم بشنوند ولی می دانستم که هرچه باشد مجال سخن گفتن نیست پس گفتم : کسانی که می دانند امروز جایزه می گیرند برای آنان که جایزه نمی گیرند دست بزنند وزدند ؛بعد گفتم کسانی که جایزه نمی گیرند برای آنها که جایزه می گیرند دست بزنند وبعد همه برای همدیگر .آنگاه اهدای جوایز آغازشد ومن درطول مراسم به این می اندیشیدم که نکند اهدای جایزه در این مراسم یا هرجای دیگر کسی راشادمان وکسانی را اندوهگین سازد و روان افرادی راخدشه دار کند ، نکند به جای پاک کردن بینی چشمان کسی را کور کنیم والبته این راهم می دانستم که درمدارس ما رسم بر این است که جایزه بدهند وخودداری از دادن جایزه وبرگزاری مراسم به هر دلیل خوشایند مدیران نیست اما همیشه برایم نوع جوایز سئوال بوده وهست.این که آیا باید به تشویق های بیرونی مانند جوایزمادی بسنده کنیم ویا این که تشویق باید درونی وموجب خودانگیختگی دانش آموزان شود ؟ مراسم تمام شد وقتی همه دانش آموزان از سالن بیرون رفتند دخترکی ریزاندام که چشمان خیسش رامی مالید توجهم راجلب کرد کنارش نشستم وپرسیدم چه اتفاقی افتاده است ؟پاسخی نداد . باز پرسیدم جایزه گرفته ای ؟ بااشاره سر جواب داد نه ! وادامه داد کمی دلم درد می کند! به معلمشان اشاره کردم تاکنارش بیاید شکلاتی از جیبم بیرون آوردم وتقدیمش کردم نمی دانم انگار او یکی از کسانی بود که از مراسم امروز وجایزه گرفتن دیگران آزرده شده بود ... [ شنبه 87/12/24 ] [ 2:38 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
می پرسد چرا خرافات رایج شده است ؟ چرا به نیروی عقل ومنطق رجوع نمی شود ؟ به فکر فرو می روم می خواهم استدلال کنم تاحرفم را بپذیرد؛ می گویم : روزی درکلاس درس دانشجویی از استاد پرسید: اگر شما وارد کلاس شدید ودانش آموزی سرجایش ننشست چه می کنید ؟ استاد: می گویم لطفا" بنشینید . دانشجو: اگر ننشست ؟ استاد: کنارش می روم بامهربانی می گویم بنشینید. دانشجو: واگر ننشست ؟ استاد : کنارش روی صندلی می نشینم واز او درخواست می کنم بنشیند . دانشجو : واگر باز هم ننشست ؟ استاد:..... کمی فکر می کند ...راه می رود .. وبالاخره می گوید با یک کشیده آبدار اورا به نشستن وادار می کنم ! دانشجو: نیم ساعت وقت کلاس را گرفته اید کاش این کار آخر را همان اول انجام می دادید !! واقعیت این است که مابرای وقایع ورویدادهای اطرافمان فکر را تعطیل کرده ایم آری ممکن است برای رسیدن به پاسخ، کمی وقت صرف کنیم ، خسته شویم ویا دیر به جواب برسیم اما این موضوع آنقدر ارزش دارد که وقتی برایش بگذاریم وراههای مختلف عقلی را بیازماییم. نکته دیگر در این باره ضعف مبانی عقلی وعلمی درجامعه است اگر دانش پزشکی گسترش یابد ؛ اگر فقر ریشه کن شود ، اگر برای زنده بودن انسان وحقوق اساسی اش احترام قائل شویم ، اگر علت وقایع را نیروهای اسطوره ای ندانیم ، اگر عقل را به عنوان رسول درونی محترم شماریم وخردورزی را رشدد دهیم واگر .. مجالی برای رشد خرافات به شکل گسترده باقی نمی ماند . می ماند ؟ [ جمعه 87/12/23 ] [ 10:51 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |