حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 رنگ ها

سرخ ، سفید ، خاکستری ، آبی، بگذار باشم ، این رنگِ من است. «بودن»، خود فضیلتی بزرگ است ،بودنی رها از رنگهای زمینه، رها از پیچیدگی ها، رها از بازیها ؛می خواهم باشم همانگونه که هستم، درکنارتو،بیرون بازی ،بیرون هیاهو، بیرون گمگشتگی؛ زندگی را دورنزنیم ،«بودن»، نیاز به این همه بازی ندارد، صمیمیت ومهربانی، دوستی ، عاشقی، بدون بازی هم پیش خواهد آمد،بازی ها را رها کنیم زندگی، خود، درپیشِ روی ماست.


[ شنبه 86/9/10 ] [ 12:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 چارلی چاپلین

شما هم نامه چارلی چاپلین به دخترش را خوانده اید.اگر نخوانده اید اینجا بخوانید  اما آیا این نامه متعلق به کیست؟
کمتر کسی پیدا می شود که نامه تاریخی چارلی چاپلین به دخترش را نخوانده باشد. دخترم جرالدین ! اینجا شب است. همه سربازان بی سلاح خفته اند...? نامه ای که حداقل به سه زبان زنده دنیا ترجمه شد و سی سال دست به دست چرخید. در مراسم رسمی و نیمه رسمی بارها و بارها از پشت میکروفن خوانده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خواندن آن به لبخند غمناک چاپلین اندیشیدند که جهانی از معنا را در خود نهفته داشت. اگر بعد از این همه سال به شما بگویند این نامه جعلی است چه می گویید؟ لابد عصبانی می شود و از سادگی خودتان خنده تان می گیرد. حالا اگر بگویند نویسنده واقعی این نامه سی سال است که فریاد می زند این نامه را من نوشتم نه چاپلین و کسی باور نمی کند چه حالی به شما دست می دهد؟ فکر می کنید واقعیت ندارد؟ ادامه مطلب...

[ شنبه 86/9/3 ] [ 7:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

نفت ودگرهیچ

نفت گران شد .خبر راکه شنیده اید .نمی دانم ازشنیدن این خبرخوشحال باشم یانگران بحثم سیاسی نیست زمانی نفت ارزان بود وهزینه های استخراج وصادراتش با قیمت فروش آن برابری می کرد،درآن زمان، دولتمردان از تهی بودن حساب دولت واقتصاددانان از وابستگی شدید اقتصاد مابه نفت شکایت هاکردند ووعده داده شد که داریم از وابستگی به نفت رهایی می یابیم ؛ نفت گران شد وحساب دولت از بی رونقی به رونق گرایید وتغییری دروضع اقتصادی مردم حاصل نشد .نمی دانم شاید هم ایجاد شده وماچشم بصیرت نداشته ایم که ببینیم .

بارها دراین باره اندیشیده ام که نکند همان خریداران نفت خوابی برایمان دیده باشند مثلا" نفت راگران کرده اند تاکالاهای خودراباتورمی تصاعدی به مابفروشند ویاقراداد فروشش رامنعقد کنند وکمی بعد بادلایلی سیاسی واقتصادی (مثلا" کشف نفت دربورکینافاسو ، آشتی کشورهای عربی بایکدیگر یا ایجاد امنیت درعراق )قیمت آن رامتعادل تراز امروز نمایند وبه مقصود اقتصادی وشاید سیاسی خویش برسند . یادمان باشد که درسال 1355 نیز چنین تغییری دربهای نفت ایجاد شد ومنطقه ای رابه هم ریخت؟ما از این ازاین افزایش قیمت نفت خوشحالیم یانگران ؟. کار کار انگلیسی ها که نیست؟


[ شنبه 86/8/26 ] [ 7:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

دوران برزخ

خوشا ایام طفلی  کاندر آن  عهد

همه کاری مجاز ودلپذیر اســـــت

اگر خندی وگــــر گریی به هرحال

متاعت راخریدار کثیــــــــــر است

 

                              دریغا نوجوانـــــــــی یعنی آن عهـد

                              که ترکش ها پر از پیکان وتیر است

                             خطایت رابه احساســــت ببخشند

                               که پرشور است ومغرور ودلیر است

 

چه باک ار می رسد عمری به هفتاد

دژ پیری تورا نِعم النَصیر اســــــــــت

هرآنکس، باشــــــــد اندر هرمقامی

هم از اکرامِ پیران ناگزیر اســــــــــت

                                 بدا این مرز ِپیــــــــــــــــــــری و جوانی

                                 حدود «چِل» که عهدی کم نظیر است

                                 همه رنج است وحِقد اسـت وحســادت

                                  نصیبی گر از این خلق ِشریـــــر اســت

 

به پیران ناگواری کاین :

ــ «جْْْْْْــــوان است» !

جوانان کهنه دانندت که:

ــ «پیـــــــر است »!                             باستانی پاریزی .پاییز 1344


[ شنبه 86/8/19 ] [ 1:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

سفرمن با«زندگی» قرار دوباره ای گذاشته ام که نه اومرامرتبا" دنبال کند ونه من از اوفرار کنم بالاخره که روزی به هم خواهیم رسید؛هرگز درمسیر پیموده شده گام برندارم زیرا این راه مراتنها به همان جایی می رساند که دیگران رسیده اند؛گذشت زمان بر آنان که منتظر می مانند بسیار کُند ، بر آنان که زانوی غم دربغل می گیرند بسیار طولانی وبر آنهاکه به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است ؛ اما برآنهاکه «عشق» می ورزند، زمان راآغاز وپایانی نیست .بسیاری مردم شادی های کوچک را به امید خوشبختی های بزرگ از دست می دهند. درک زندگی تنها بانگاه به گذشته میسر است، اما زندگی کردن تنها بانگاه به آینده.


[ شنبه 86/8/12 ] [ 4:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

کاری باید کرد

درس که تمام شد کتابها راباز کردند وقرار شد از روی درس خوانده شود، اولین نفر درچند سطری که خواند چنداشتباه فاحش داشت ، خواندنش رامتوقف کردم ، صحیح کلمات راگفتم وبرایشان معنی کردم ، از نفربعد خواستم خواندن را ادامه دهد ، اوضاع بهتر که نبود بدتر هم بود ....وبالاخره روخوانی درس تمام شد .

ـــ تاجایی که می دانم سواد را به معنای خواندن ونوشتن می دانستند ، هرجند امروزه در مفهوم سواد وسواد علمی تغییراتی بوجود آمده اما بعید می دانم کسی را که نتواند «بخواند» و «بنویسد» بتوان «باسواد» نامید .

ـــ درست است که امروزه استفاده از کامپیوتر وکی بُرد ( رایانه وصفحه کلید ) جای کاغذ وقلم راگرفته اما آیا درست نوشتن وصحیح خواندن هم رنگ باخته است ؟با این سرعت به کجا می رویم ؟درنوشته های وبلاگ ها دقت کرده اید ؟ اشتباهات املایی روندی افزایشی دارد یا کاهشی ؟چند درصد این اشتباهات سهو درتایپ است ؟

 دردوپُست قبلی با عنوان آشفته بازار فرهنگی نگرانیم رااز بی توجهی به علوم انسانی ودرنتیجه درست خواندن وصحیح نوشتن بیان کردم واکنون باز سرگردانم که دراین وادی سرگردانی چه باید کرد ؟اگر نوجوان امروزی مانتواند خوب بخواند، نخواهد توانست درست بنویسد ، خوش خط بودنش پیشکش ودرآن صورت فهم نادرست مطالب نوشتاری وشمارگان کتابهایی که روز به روز کم وکمتر می شوند چه دورنمایی رابرای ما ترسیم می کند ؟

ــ به آموزش وپروش نگاهی می کنم :دردوره متوسطه ( دبیرستان وهنرستان ) کم کاری دانش آموز وناتوانیش را متوجه کارکنان دوره راهنمایی ومقرراتش می دانند ( درست وغلطش بماند برای بعد ) دردوره راهنمایی ،دبستان رامقصر می دانند ودانشگاه هم که آموزش وپرورش راناکارآمد می داند ، ما با اعتماد به چه کسانی کارمان را دنبال می کنیم وچه کس یاکسانی باید دراین اعتماد سازی پیشقدم شوند.بیچاره آموزگاران زحمتکش دوره دبستان که فقط می توانند مشکل را به ضعف فکری ومشکلات خانوادگی نوآموزان مربوط کنند واز پیداکردن مقصرانی از جنس خودشان ناتوانند .

مشکل جدی است باید کاری کرد شما بگویید چگونه؟


[ جمعه 86/8/4 ] [ 12:0 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

یوه ممنوعه

الف ــ سریال یک وجب خاک :

این مجموعه ماجرای خانواده ای درجنوب شهر است که بالاترین نقدینگی آنان به دو سه میلیون تومان می رسد ودرحسرت داشتن خانه وکاشانه ای روزگار می گذرانند .نگاه فیلم به ثروت نوعی فقر را توجیه می کند واز سویی با طرح موضوع پولدار شدن یک شبه خانواده با مطرح کردن خیانت داماد به پدرزن ونیز همکار آقای افشاری به اونوعی بی اعتمادی را درجامعه ترویج می کند بویژه زمانی که با مطرح کردن موضوع تبانی آقای کامرانی وهمدستش جمشیدی، غیر مستقیم به کسانی که مقداری پس انداز دارند ناامنی را تزریق می کند . این فیلم دارای ژانری طنز است وبه این دلیل شاید بتوان کاستی هایش را بااغماض پذیرفت .

ب ــ سریال اغما:

این سریال به نوعی مشابه سریال " او یک فرشته بود " و«آخرین گناه» سالهای قبل است بااین تفاوت که شیطانش کمی کارآزموده تر شده ومی داند چه می کند ؛ جدال دکتر پژوهان باخودش درکنار تحریکات شیطانی الیاس درنوع خود جذاب والبته تامل بر انگیز است هر چند ازابتدا معلوم بود که مانند دیگر مجموعه های تلویزیونی همه این مشکلات در قسمت پایانی حل خواهد شد!! ولی نباید کتمان کرد که کشش مجموعه مخاطبان ویژه خودرا یافت وآنان را به تماشای این مجموعه، هرشب پای گیرنده هایشان میخکوب کرد . نکته قابل تامل ،جدال الیاس وپژوهان درباره تخطی از رساله عملیه به عنوان پای نهادن دروادی گناه است . می دانیم که تقلید امری فردی است ومقلد می تواند مرجع تقلیدش را تغییر دهد ویا دراحکام خاصی نظر مرجع دیگری را ملاک قراردهد از سویی نظر همه مراجع درباره همه احکام یکسان نیست، درست است که جدال این دو درباره نمازوتعداد رکعاتش بود واین موضوع راهمه ی مراجع یکسان بیان کرده اند اما بیان کلی این موضوع که " رساله مربوط به عوام الناس است" باعث می شود تاچنانچه مثلا" نقدی بردیدگاههای اقتصادی رساله های عملیه بیان شود همتراز باارتداد تلقی گردد ومنتقد رامرتد ویا دست کم گناهکار بشمارند از این روشاید طرح موضوع می بایست دقیق تر صورت می گرفت.توضیح این که درباره «ربا »به دلیل کاهش ارزش پول (منظور اسکناس است ) نمی توان 100واحد پول کشوری را دراین زمان با ارزش همان میزان در دوسال آینده برابر دانست مگر آن که مبادلات تجاری با سکه های طلا ونقره انجام گیرد که هرزمان ارزش اقتصادی یکسان داشته باشد .بدون آن که بخواهم ربا را دراین نوشتار توجیه کنم ـ که البته حرام وگناه است ــ اما اگر کسی این قسمت از رساله ای رابا همین توجیه اقتصادی قبول نداشته باشد گناهکار است یامرتد یا آلت دست الیاس ؟

ج ــ سریال میوه ممنوعه :

این مجموعه از نظر نگارش ومتن قوی تر از دیگر مجموعه های امسال بود ونشان می داد که «گناه»، متعلق به طبقه ویا قشر خاصی نیست ، هرکس با هر اسم ، رسم ، عنوان، لباس وآیینی درهرلحظه امکان به گناه افتادنش وجود دارد وحاج یونس فتوحی نیز با همین استدلال دراین وادی افتاد؛ شیطانِ حاجی فتوحی برخلاف الیاس اغماء، نفسِ سرکشی بود که باچشم سر دیده نمی شد ولی همگان باآن ارتباط پیدامی کردند ومی دانستند کجاست . عشق پیرمردی به دختری جوان درتاریخ این سرزمین موضوع تازه ای نیست ازدواجهای اجباری موقت ودائمی این روزها که گاهی باهوس" دوشلواره شدن " انجام می گیرد وهمه وهمه نوعی درد اجتماعی رابیان می کند ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است؛ اگر مولانا دخترش کیمیاخاتون رابه اجبار به ازدواج شمس درمی آورد درسریال میوه ممنوعه، پدر هستی اورا به تن دادن به عشق حاجی فتوحی ترغیب می کند تابلکه از ورشکستگی رهایی یابد وچه فرقی می کند که بخواهی از ورشکستگی اقتصادی رهایی یابی یا بدون درنظر گرفتن نظر دخترت ، او را به ازدواج پیرمردی درآوری که وی را مُراد خود می پنداری ؟. ظریفی می گفت علت پرمخاطب بودن سریال «شبهای برره» آن بود که هرکس سعی می کرد خودش رادراین مجموعه پیداکند ،آیا تعداد زیاد مخاطبان مجموعه میوه ممنوعه آن نبود که مردم ما واقعیتی را که هر روزه باچشم سر درمحله وکوچه شان مشاهده می کنند از قاب الکترونیکی تلویزیون به نظاره نشسته بودند؟ راستی حاج یونس فتوحی کدام گناه کبیره رامرتکب شده بود که می بایست درمسجد چنان زار بزند که «هستی » درتخت بیمارستان از ضمیر دل آن رابشنود وخداوند، گناهش راببخشد ؟ گناه اولغو قراردادی اجتماعی (ازدواج ) وعقد قراردادی دیگر ( ازدواج باهستی ) بود وکیست که نداند درچندسال اخیر خواسته وناخواسته افرادی درترویج ازدواج مجدد چه گامهای اساسی که برنداشته اند ؟شاید حاجی فتوحی به نیابت از ایشان به توبه پناه آورده بود !.

این روزها آشنایی دختران با پسران درخیابان وپارک ودانشگاه بیش از گذشته صورت می گیرد ومخالفت پدر ومادر برای ازدواج فرزندشان ــ جز درمواردی که به دلایل فرهنگی خاص قابل دفاع نیست ــ به دلیل تجربه وآینده نگری آنان درخور توجه است نه نکوهش ! بااین توضیح ازدواج غزاله بدون اجازه پدرش در روند سریال توجیه پذیر شد وبه مخاطب نشان داد که اگر پدری باازدواج دخترش مخالفت کرد، دختر می تواند بااجازه مراجع قضایی به ازدواج موقت یادائم مردی دیگر درآید . این شاه بیت این سریال بود که فرهنگ سازیش راکرد چه بخواهیم وچه نخواهیم وچه این که هزاران توجیه برایش بتراشیم وبه خلق خدا بخورانیم . تاسال آینده که نویسندگان باتجربه وتازه کار سیما برایمان چه بنویسند وبسازند تا نقش فرهنگی سیما نیک به انجام برسدباید صبور باشیم ودل به دیگر برنامه های فرهنگی سیما خوش داریم .


[ شنبه 86/7/28 ] [ 6:33 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 72
بازدید دیروز: 62
کل بازدیدها: 1478379