حسام ســرا
| ||
درخبرها آمده بود که آقای علی احمدی سرپرست وزارت آموزش وپرورش درباره تفکیک جنسیتی در محتوای مطالب کتاب های دختران وپسران مطالبی فرموده اند . از آنجا که این موضوع باتوجه به رویکردهای برنامه ریزی درسی وروش تعلیم وتربیت در ایران وجهان ناهماهنگی بسیار دارد ودرچند سال اخیر کتاب آموزش حرفه وفن دختران وپسران نیز یکدست شده است بهتر است مطلب زیر رابخوانید تا با این موضوع بیشتر آشنا شوید .العهدة علی الراوی سلام علی احمدی. ایول، رو ول کن غذام هم اصلاً شور نشده. Na+CL. دخترها بخوانند Na+CL=NACL علی احمدی عزیز، تو بی شک موهبتی هستی که باعث خواهی شد در تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم از اون بالا کفتر بیایه، شدید. از ما دریغ مکن. اصل مطلب را در اینجا بخوانید [ دوشنبه 86/11/22 ] [ 7:19 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
خوشا اونون که« هِِر» از «بر» ندونن نه حرفی وانویسن نه بخونن چو مجنون رونَهَن اندربیابون در این کُهها رَوَن آهو چرونن باباطاهر را چه شده بود که اینچنین گفته است ؟ [ جمعه 86/11/19 ] [ 9:42 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
سرشک ، آب چشم ، چکه ی آب که درحال گریستن از چشم فرو ریزد . قطره ی آبی که براثر انگیخته شدن احساسی خاص درذهن ومغز همچون غم ، شادی ، افسوس ، جدایی ، تحسّر ، درد و.. ازچشم جاری گردد . اشک اگرچه به دنیای مادّه تعلق دارد اما درورای آن ،جهانی از معنویت واحساس وجود دارد؛ تا احساسی درانسان ظاهر نگردد اشکی هم درکار نخواهد بود. پشتوانه ی اشک ، احساس است ؛ چه این احساس ، درد ، شوق ، محبّت ودلدادگی و..باشد یا چیزهای دیگر ؛ اگر چنین است چرا اشک همه وقت ،شور است؟ اشک های بیهوده را چگونه می توان از اشک های سودمند تشخیص داد ؟ [ شنبه 86/11/13 ] [ 10:19 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
چند سالی است که عادل فردوسی پور برنامه پر بیننده وجذاب 90 را تهیه وبه ببنندگان عرضه می کند . می گویند این برنامه کپی برداری از برنامه های اروپایی است ، اشکالی ندارد هر تقلیدی الزاما" بد نیست ،اما اندر بیان خوبی های 90 می توان به چند نکته اساسی اشاره کرد: n این برنامه سعی دارد رویدادهای یک فعالیت فرهنگی _ اجتماعی(ورزش) را از زوایای گوناگون واز نگاه افراد مختلف به نقد بکشد ونقد مقوله ای عقلانی وضروری اما فراموش شده درجامعه ماست . n 90 غیر مستقیم به کنترل رفتار اجتماعی افراد جامعه ما ویا دست کم بخشی ازآنان انجامیده است ممکن است بگویید چگونه ؟ خب وقتی بازیکن در زمین مسابقه ، تماشاگر در جایگاه تماشاگران ، مامور انتظامی در پست وظیفه اش ، داور درجایگاه قضاوت ، مربی در کنار زمین ،عکاس وفیلمبردار و پزشک و مسئول تدارکات و...درجایگاهی که قرار گرفته اند می بینند که رفتارشان زیر ذره بین 90 قرار دارد وممکن است همان شب یا چند شب بعد کارها وحرف هایشان را به بینندگان وشنوندگان عرضه کنند خود به خود رفتار وکردارشان راکنترل می کنند واین از دهها نفر نیروی انتظامی مسلح به سلاح سرد وگرم اثرگذار تر است ،نیست؟ n صراحت بیان و رو در رو کردن طرفین مجادله یکی دیگر از امتیازات برنامه 90 است اغلب موارد یک طرفه به قاضی نمی رود، ضمن آن که رفتار احترام آمیز مجری وکوتاه نیامدن از مواضع ، قابل توجه وتامل است . موانع نقد درجامعه ما: n ساختار ذهنی ما ایرانیان که ورود به بعضی حریم ها را (منظورم حریم خصوصی افراد نیست ) بر نمی تابد . n روحیه مدارا وتحمّل شرایط به هر قیمتی، که فرهنگ ما نقد را خلاف این مسئله قلمداد می کند . n نظام پدر سالار ، مادر سالار وهر سالار دیگری که یک نفر مجموعه زیر دستش را عمودی نگاه می کند ودیگران را زیردست وهیچ کاره می پندارد. n نبود آموزش لازم و.کافی برای نقد عالمانه وروشنی بخش که کمبود آن درخانواده ، مدرسه ،مسجد ، رادیو وتلویزیون و.. به شدت احساس می شود . n ساختار زبانی وادبی ما که ورود به مقوله نقد رادشوار می کند (زبان فارسی باهمه شیرینی وشیوایی آغشته به مدح وستایش است وادبیات کهن ماچنان سنگین است که ورود به عرصه نقدشخصیت های ادبی راگناهی نابخشودنی می شمارد .) n ................................................(شما تکمیل کنید ) n بدون اغراق جای برنامه 90 در بسیاری از امور فرهنگی ، سیاسی ، دینی ، اقتصادی و... ما خالی است ، باید فضایی فراهم گردد که بشود وبتوان روحیه نقادی را درجامعه گسترش داد ودر این عرصه نقش دستگاههای فرهنگ ساز و بستر ساز ( می دانید کدام دستگاهها را می گویم ؟) بیش از دیگران است . قبول داریدکه؟ نباید ناامید بود،ازخود شروع کنیم ورفتارمان راهر روزه وارسی نماییم تاپس از نقد خویش ،به نقد سایرپدیده ها( ازجمله نقدکتاب) نیزبپردازیم . من ناامیدنیستم......شما چطور؟ خوش به حال فوتبال!! [ سه شنبه 86/11/9 ] [ 7:8 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
اشاره: درست یکسال پیش در چنین روزی «حسام سرا » متولد شد( تولدش مبارک!) واکنون یک سال از آن واقعه می گذرد . پیش از این، با اطلاعیه ای خاموشی افراد را مبنی بر افول زنگی شان اعلام می کردند ولی اکنون این روشنایی وبلاگ است که یکساله می شود .یک مزاحم یکساله به دنیای مجازی افزوده شد :
اپیزود اول : اولین بار که درکلاس آموزش کامپیوتر ( هنوز رایانه نشده بود ) شرکت کردم آموزش«داس»را یاد گرفتم وچقدر از این دستگاه پیچیده وبه درد نخور بدم آمد ، کلاس فشرده بود ،مطالب انبوه و ناچار، یادگیری اندک . اپیزود دوم: سالها گذشت وزمانی که دوستانم از اینترنت تعریف می کردند چیزی موهوم درذهنم نقش می بست که نه واقعی بودونه خیالی،مرز واقیت وخیال ! ....وبالاخره با اینترنت آشنا شدم حتی قبل از آشنایی با ویندوز !. هنوز رایانه ( حالا دیگر فرهنگستان یادش آمده بود دستگاهی به این نام باید وجود خارجی داشته باشد ونمی شود انکارش کرد ) نخریده بودم اما گاهی درمحیط کاری وبیرون آن به اصطلاح آن روزها « به اینترنت وصل می شدم » وبدون دنبال کردن هدفی دراین دنیای مجازی سیر می کردم. اپیزود سوم: درست دریکی از روزهای آذرماه 1385،هنگام پرسه زدن دردنیای نت ، اسم خودم را درگوگل تایپ کردم، کلید جستجو را فشردم ومنتظر ماندم تا چه پیش می آید ، دروبلاگی درباره کتابی که نوشته بودم نقدی آمده بود ومثل هر نقد دیگری از نگاهی متفاوت، موضوعی را به چالش فراخوانده بود ، برای نویسنده وبلاگ ــ که برایم ناشناس بود اما اسمش را شنیده بودم ـ ای میلی ارسال کردم ، ابتدا درباره کتاب وآنچه این دوست نادیده نگاشته بود وبعد درباره آشنایی با او . ساعتی بعد جوابی را دریافت کردم که همراه با نشانی وتلفنی برایم فرستاده بود . از طریق دوستی که با او هم آشنایی داشت زمینه دیدار ما فراهم آمد ودر یکی از روزهای ابتدایی زمستان سال 85هر دو دوست را در منزل خودمان ملاقات کردم. از کتاب حرفی نبود فقط از اینترنت بود ودنیای مجازی .آنجا بود که تشویق شدم وبلاگ داشته باشم ، از منتقدی که او رادوست خطاب کردم درخواست کردم تا کمکم کند و وبلاگی را راه بیندازم واو نیز به آسانی پذیرفت . «مسعود» دنیایی از تجربه اینترنتی بود وبه حق پیشگام وبلاگ نویسی درمنطقه ما، البته با تواضعی که کمتر درکسی دیده ام . اپیزود چهارم : یکی دوبار در میهن بلاگ وپرشین ، وبلاگی را ایجاد کردم ولی هیچگاه مطلبی در آنها ننوشتم . مسعود « پارسی بلاگ » را به دلیل امکانات فوق العاده اش به من معرفی کرد وباهم نخستین بار درهمین فضا وبلاگ «حسام سرا » را ایجاد کردیم ومن به دنیای پر رمز وراز بلاگر ها گام نهادم ، درست درشامگاه 2/11/1385. بعدها مسعود ،نظرش رادرباره حسام سرا اینگونه نوشت ودرسالگرد یکسالگی اش اینگونه سرود. اپیزود پنجم : در این مدت که اکنون یک سال می شود تجربیات زیادی اندوخته ام ؛ دریکی از پست های قبلی گفته بودم که یکی از ویژگی های دنیای اینترنت آن است که روند آموزش را وارونه کرده است وبزرگترها بسیاری از چیزها را دراین دنیای غیر واقعی از کوچکترها یاد می گیرند ، اصلا"در این فضا سن وسال مطرح نیست. اینجا فضای مناسبی است برای یادگیری از هرنوعش ، مجاز وغیر مجاز ، اخلاقی وغیر اخلاقی ، تا چه کسی باشی و به دنبال کدام گمشده ای بگردی . آدم ها مجازی اند و اگر بخواهی همه ی آنها را واقعی بدانی وبا آنها رابطه ای فراتر از اندیشه ها برقرار کنی شاید ضرری ببینی که از نظر روانی باید سالها بگذرد تابتوانی جبرانش کنی وشاید دیگر دیر شده باشد . این را اینترنت وسرنوشت دوستانی که گرفتارمسائلی خود خواسته یا ناخودآگاه شدند به من آموخته است وچه تجربه تلخ و ارزشمندی . می گویند : وبلاگ نویس می نویسد بی آن که بخواهد نوشته هایش را بخوانند ولی سایت برای مخاطبانش می نویسد تا نیاز آنان رابرآورده کند . حال اگر دوستانی از سر لطف نوشته های وبلاگی رامی خوانند وبزرگواری می کنند ونظری می دهند بلاگر آن وبلاگ را مورد نوازش قرار می دهند وگرنه وبلاگ جایی برای بیان « دلنوشته » هاست وچه جایی از این بهتر که بدون مانع و رادعی می توانی حرفت رابزنی و کسانی ازهر جای این کره خاکی نوشته ات رابخوانند وگاهی نظری هم بدهند حتی اگر دشنامی باشد . اپیزود ششم : در یکسال گذشته بیش ازیکصدنوشته را در«حسام سرا» جهانی کرده ام وبا بسیاری ازافراد باسلیقه های مختلف آشنا شده ام : افرادی که جز مذهب به چیز دیگری نمی اندیشند ، کسانی که به اندیشه های سکولار نزدیکند ، دوستانی که نوشته هایی درباره عشق ودوستی دارند ،افرادی که دلنوشته هایشان را از هر منظری می نویسند واشخاصی که به دنیای سیاست فکر می کنند و می خواهند دادِ خود وجامعه را با این مطالب بازپس گیرند و قصد روشنگری دارند . من امّا دوست تر می دارم نوشته های خودم را دراین وبلاگ جهانی کنم و بامطالعه مطالب دیگران، بیشتر بیاموزم وچه لذتی بالاتراز شوق یادگرفتن وکشف مجهولی فکری تاکنون سراغ دارید ؟ دراینجا لازم می دانم دوستانی را که دریکسال گذشته همواره از آنان آموخته ام واز این رو برایشان احترامی ویژه قائلم معرفی کنم اما این کار آسانی نیست چراکه باید همه افراد لینکستانم را نام ببرم ولی نمی شود از توانمندی قلم کسانی که هر روز به شوق خواندن مطالبشان کانکت می شوم وبا این سرعت افتضاح اینترنت منتظر می مانم تا صفحه ای گشوده شود یادی نکنم : تاثیر نگارش کلمه های بی قرار و دیرزمانی است که هم صحبت باخاکم من آدمی را به حسادت تحریک می کند وچه حسادت شیرینی ! دردنیای آموزش : نوشته های یک ناظم ، مدرسه راهنمایی ام البنین ، ماه مهر دردنیای زنان ونگرانی هایشان:نمی توان از شیوایی قلم« خانم ناظم» ومنصوره که «دیر زمانی است هم صحبت با خاک» شده و«ستاره» که جادوی قلمش افسون کننده است، زن بودن ممنوع ، تلاش معکوس ، هبوط درکویر ، حتما" بخوانید و نیلوفر آبی چیزی نگفت . دردنیای سیاست ونگاه نافذ اجتماعی، نوشته های« اتوپیا» کوتاه ودلنشینند و«جمهوریت» با نگاهی متفاوت می نویسد ، «آهستان» نیز در این وادی نوآوری دارد . کلبه احزان ، زئوس ، رمز موفقیت ،بسیار سفر بایدتاپخته شود خامی ،ترجمه های آزاد ، درباغ ، ،یادتو ،نگارمن،سپهر، نغمه هنر، دیگر وبلاگ های دوست داشتنی من در این یکساله بودند که از همه آنها آموخته ام واز این رو شادمانیم را با سپاس از همه ی ایشان باآنان تقسیم می کنم ،دیدگاهم را درباره این دوستان قبلا" چنین نگاشته ام . کسانی بودند که وبلاگی نداشتند ولی حضورشان همواره گرمی بخش من بود ونظراتشان مشوقم برای ادامه دادن ، دستان پر مهرشان را به گرمی می فشارم وبرایشان سعادت آرزو دارم همچنین برای دارندگان وبلاگ حتی اگر به حسام سرا نیایند ونظری هم ندهند وبلاگ یکی از آرزوهای بشر برای بیان افکارش بود شاید به آرزوی خود رسیده باشد،شاید ....... [ دوشنبه 86/11/1 ] [ 12:0 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
حکایتی است داستان باورها واعتقادات ما .هر کاری را به امید ثواب وروز قیامت انجام می دهیم ، شاید ثوابی درآن نهفته باشد . مُحّرم را می گویم ،داستان فداکاری حسین بن علی (ع) در روز دهم محرم سال 61هجری دربیابانی به نام کربلا. اگر اندک اطلاعاتی از دوگروه جنگاور در این واقعه داشته باشیم خواهیم دانست که لشکریان عمر سعد بیگانه با اسلام نبودند و درزمینه انجام فرایض دینی مثل نماز وروزه پایبندی نشان می دادندو مشهور است که درابتدای ورود امام حسین (ع) به کربلا به امامت ایشان نماز خواندند ؛ آنچه حسین بن علی (ع) را به مبارزه تشویق کرد صرف نظر از دعوت کوفیان از او ،تلاش برای احقاق حق وقیام علیه ظلم خلافت اُموی بود ..... اکنون1367سال از ماجرای کربلا می گذرد ودراین مدت بسیاری برای بزرگداشت این واقعه تاریخی از هر روشی بهره برده اند ، مقتل نویسی ، خواندن روضه ومرثیه ، تعزیه وشبیه خوانی و... بخشی از این روش هاست . اخیرا" نیز راه اندازی کاروان های نمادین به این روش ها اضافه شده است و کسانی قصد دارند با به راه انداختن کاروان هایی نمادین این رویداد تاریخی مهم را به معرض دید همگان بگذارند . می دانیم که این پدیده از شهرهای دیگر به این دیار راه یافته است و ما مقلّد روش های آنانیم؛ درهمان شهرهای مبتکر این روش گرسنگانی یافت می شوند که به لقمه ای نان محتاجند ودر این اوضاع ،بیش از یک میلیارد تومان صرف کاروانی می شود که اصل وجود آن به این شکل وشمایل همواره مورد تردید مورخان وروحانیون دینی بوده است. چند سئوال: 1- ما پیرو مکتبی هستیم که آسیب رساندن به بدن را حتی برای انجام واجبات دینی نادرست می داند ودر بعضی فرایض مثل حج، کندن تار مویی از محرمات محسوب می شود چگونه است که برای اجرای مراسم مذهبی محرم، اصل دستورات اسلامی را نادیده می انگاریم ؟ 2- نشان دادن ساز وبرگ لشکریان عمر سعد مساوی با نمایش لشکریان کفر نیست ! چراکه اینان نیز بادیدگاهی البته متفاوت، اسلام را قبول داشتند وبرای "جهاد "، به نبرد با حسین بن علی (ع) آمده بودند ، جنگ خانگی بود نه پیکار باکفر ،تا آنجا که «شمر بن ذیالجوشن» در پاسخ به اعتراض نسبت به جنایات کربلا ـ در حالی که مشغول انجام عبادت در مسجد بود ـ گفت: «حاکمان ما از ما خواستند که با حسین و یارانش چنین کنیم و اگر اطاعت نمیکردیم در پیشگاه خداوند، از کفّار و اشقیاء میشدیم ...» 3- این تصور که شمر وخولی وزعفر جنّی سیه چردگانی بودند که از دیدنشان ترس بر اندام دیگران مستولی می شد وآتش از فرق سرشان به هوا برمی خاست از کجا آمده است؟ چرا فکر می کنیم این افراد باید قیافه انسانی نداشته باشند ؟ قیافه شان سراپا اشکال است یا اعمال ورفتارشان ؟ 4- وقتی برای انجام واجبات دینی مثل وضو گرفتن و به جا آوردن نماز ویا گرفتن روزه، آسیب رساندن به بدن جایز نباشد باکدام توجیه شرعی ، خلق خدا را با پای برهنه روی آسفالت سرد خیابان به حرکت در می آوریم با این تمرین ونمایش کدام هدف رانشانه گرفته ایم ؟ 5- به یقین برای راه اندازی این کاروان کسانی ساعت ها ، روزها وماهها وقت گذاشته اند تا به این درجه از هماهنگی دست یابند که البته این هماهنگی ووقت گذاری قابل تقدیراست . امسال نیز محرم تمام می شود وتا سال آینده همین افراد وشاید افرادی دیگر در این عرصه وارد شوند ای کاش درفاصله میان این دومحرم به اندازه نوشیدن جرعه ای آب که پس از آن جمله ی " یاحسین " را بر لب جاری می کنیم قدری درنگ می کردیم وبه کارهای دیگری نیز می اندیشیدیم ؛ کاش حماسه حسینی شهید مطهری وکتابهای مفید دیگر را می خواندیم ؛ کاش شمر ویزید وحرمله و حُربن یزید ریاحی و... را نیز می شناختیم ؛ کاش کربلا را کالبُد شکافی می کردیم ؛ کاش با انجام این اعمال در دهه اول محرم به فکر محو اعمال نادرست یکسال گذشته خود نبــــــــــــــــــــودیم ؛ و کاش ........ تا کی باید در ظواهر اعتقادات گرفتار آییم ؟آیا نباید برای یاد داشت واقعه کربلا به عقلانیت این حرکت بزرگ نیز توجه کنیم ؟ باید بیشتر بیندیشیم. آیا فروع جای اصول رانگرفته است ؟ قبل از هر نظری پیشنهاد می شود این مطلب رابخوانید .
[ یکشنبه 86/10/23 ] [ 7:19 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 86/10/21 ] [ 12:0 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |