حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

جدال سنت ومدرنیسم !!

 نظرشما چیست ؟سنت تا کجا مقاومت می کند ؟


[ یکشنبه 86/12/26 ] [ 7:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

خرافات2

اشاره:

موضوع از آنجا شروع که بازرسان هنگام مراجعه از مدیر پرسیده بودندکه چرا غایب ها را ثبت نکرده اید باوجود سرما وبیماری های زمستانی مگر می شود که کسی بیمار نشود ومدیر گفته بود اگر غایب داشتیم می نوشتم لابد نداشته ایم که ننوشته ام !مدیر خودش اینها رابیان کرد می گفت از روزی که بازرسان رفته اند چند نفر از همکاران کارشان به بیمارستان کشیده وغایب هم کرده اند واز اینجا بحث های نظری توام باخرافات شروع شد یکی می گفت ما راچشم زده اند دیگری می گفت مگر می شود دفتر حضور وغیاب را به صورت یکجا وندیده چشم زد وجواب می شنید که آری می شود دیگری گفت من خودم بارها چشم خورده ام واگر شمااگر چشم نخورده ای  لابد قابل نبوده ای ! پاسخش را باقاطعیت چنین داد که نه عزیز من اگر تاکنون چشم نخورده ام از این روبوده که لایق موقعیت ها وپیشرفت هایم بوده ام اگر شمارا چشم زده اند شاید لیاقت آن موقعیت رانداشته ای مثلا انتظار نداشته اند ماشین قراضه ات را با خودروی مدل بالا عوض کنی و...(البته بحث چشم زدن وصحت وسُقمش بماند برای بعد اما همین موجب نوشتن من شد و....)                                                

پیش درآمد :

بشر در زمینه اعتقاد به خرافه سابقه یی به اندازه طول تاریخ دارد و این در ذات بشر هم هست که هر چند رو به آینده حرکت می کند اما گهگاهی به گذشته برگردد فرار از وضعیت موجود از جمله عواملی است که انسان ها را از زندگی در واقعیت دور می کند. 

 

وقتی افراد جامعه توانایی برآورده کردن نیازها و خواسته هایشان را از لحاظ فکری، اقتصادی و اجتماعی ندارند یا نمی توانندبه   خواسته هایی مثل ازدواج، طلاق و... دست پیدا کنند به خرافات و فالگیری رو می آورند .
خرافات البته متاثر از فرهنگ ما هم هست و باورهای سنتی ما خرافه را توجیه می کند. کما اینکه از گذشته دور شاهد اعتقاد ایرانیان به نیروی مرموزی به نام مانا بوده ایم. ایرانیان باستان اعتقاد داشتند مانا در برخی از درختان و جانوران و اشیا وجود دارد و می تواند باعث نجات افراد یا برآورده شدن حاجات شود.
رواج خرافه گرایی که متاسفانه بعضی عناصر فرهنگی هم آن را تائید می کنند برای جامعه مضر است و باعث می شود مردم به رویا و توهم رو بیاورند. در واقع خرافه و خرافه پرستی جامعه را از کار و کوشش و فعالیت و پیشرفت و توسعه یافتگی به شدت بازمی دارد. خرافات بیشتر در کشورهای فقیر دیده می شودالبته در امریکا هم نعل اسب را خوش یُمن می دانند و در انگلیس هم خرافات به شدت رواج دارد.
خرافات از نظر اقتصادی تن پروری و بیهوده گری را گسترش می دهد. از نظر اجتماعی هم موجب ضعف روحیه تلاش و کوشش در جامعه می شود و نوعی انفعال را در جامعه تزریق می کند.
شاید تصورات ذهنی و کلیشه یی به ما بقبولانند که تنها افراد بیسواد یا کم سواد سراغ فالگیری و سرکتاب باز کردن و دعانویسی و اموری اینچنینی می روند .درست است که تحصیلات کم و آموزش و پرورش ضعیف باعث گسترش خرافات در جامعه می شوند اما همه افرادی که به خرافات گرایش پیدا می کنند کم سواد نیستند. افراد تحصیلکرده ای هم که آگاهی لازم را در این زمینه ندارند، به خرافات روی می آورند .
در میان تمام عوامل فرهنگی نمی توانیم نقش دولتمردان و مسوولان را در رواج خرافه نادیده بگیریم؛ در جوامعی که مسوولان توانایی برآورده کردن نیاز های مردم را ندارند گرایش به خرافات بیشتر می شود.

 

ناامیدی از رسیدن به آنچه خواست و آرزوی دیرینه یا نه همین امروز ماست بعضی اوقات وادارمان می کند تا به خرافه رو بیاوریم و از نیروهایی نامعلوم کمک بگیریم. این پدیده مختص کشور ما یا برهه زمانی خاصی نیست. حتی طبقات مختلف اجتماعی هم در این مورد به یکدیگر شبیه می شوند.

اصل موضوع:

خرافه اعتقادیا باوری است که علم ومنطق آن راتایید نمی کند ونمی شود برای آن ریشه ومبنایی علمی یافت (جدای از مسائلی که به دلیل ناکافی بودن علم بشر امکان یافتن علل آن فعلا" وجود ندارد)

خرافات دامنه وسیعی دارد از خرافات معمولی ورایج که دربیشتر جوامع دیده می شود مثل باز وبسته کردن قیچی که موجب دعوا می شود ، ردیف شدن وسایل خانه که نشانه آمدن مهمان است و.. برخی دیگر از خرافات به دلیل عقب ماندگی فرهنگی وتکنولوژیکی است مثلا وقتی نتوانیم بیماری خاصی رادرمان کنیم به خرافات رومی آوریم چراکه اگراین اعتقاد(خرافه) بیماری را درمان نمی کند دست کم امیدی را _هرچند موهوم_ برایمان ایجاد می نماید حال اگر بیماری اتفاقا علاج یابد اعتقاد به این خرافه بیشتر وبیشتر می شود به گمان من زنان بیش از مردان خرافاتی اند زیرا آنان باکوهی از مشکلات دست وپنجه نرم می کنند ، زایمان وبیماری های قبل وبعدش را می آزمایند والبته دنیای بسته تری دارند اغلب باید درچهاردیواری خانه بمانند وبشویند وبروبند وبزایند و این یعنی باورداشتن چیزهایی که از پدر وبویژه مادر به ارث برده اند ،اگر آموزش وپرورش هم بالنده وخلاق نباشد که نیست ، اگر در صداوسیما ومنابر هم به خرافات دامن نمی زدند که می زنند اگر اینترنت وماهواره هم عاری از این توهمات بود که شوربختانه اینگونه نیست آنگاه می شد امیدوار بود ولی ..  

دانستن، باور نمی آورد چنانکه بسیاری از رانندگان می دانند کمربند ایمنی چه فوایدی دارد ولی از بستنش اکراه دارند یا پزشکان می دانند سیگار چه بیماریهایی ایجاد می کند اما خود لب به سیگار می سایند پس، نگرش به موضوعات بادانستن تفاوت دارد . چند درصد ما می دانیم که عدد 13 مثل سایر اعداد است وهمان 1+12 است اما هنوز از نحسی این عدد بیرون نیامده ایم ؟مشکلات جامعه ما آنقدر زیادند وامید برای حل این مشکلات آنچنان کم که راهی جز توسل به خرافه رابرای مردم باقی نگذاشته است .                               

باورمندان به خرافه درهر قشر ورشته وسطحی از جامعه دیده می شوند از بیسواد ودانشگاهی گرفته تاحوزوی وفرنگ رفته . دوستی درنظرات گفته بود رشته های دانشگاهی علوم پایه چون باعلت ومعلول سر وکار دارند کمتر خرافاتی اند ومن می گویم اگر برعکس نباشد لااقل اینگونه نیست درست مثل همان پزشک که علت ومعلول رادر موضوع سیگار وبیماری می داند اما سیگار هم می کشد نمونه های بی شماری از فارغ التحصیلان رشته های علوم پایه دیده ام که درساده ترین خرافات دست وپا می زنند والبته جدال با اینان نیز آب در هاون کوفتن است البته این بدان معنا نیست که فارغ التحصیلان علوم انسانی  و...خرافاتی نیستند ابدا" چنین نیست شاید انتظار ما از مهندس وپزشک وتکنسین هوشبری باید اصلاح شود شاید باید بپذیریم که اینها هم آدم هایی هستند با باورها ودیدگاههایی که ریشه درخانواده ،رسانه ها، مسجد و آموزش وپرورش دارد  ومقصر دانستن آنها نیز منطقی نیست .

دانش آموز تنبلی که اتفاقا یکی از امتحاناتش را باموفقیت می گذراند این توفیق را به کفش هایی که عوض کرده یا پیراهن جدیدی که پوشیده نسبت می دهد این مربوط به فرهنگ خاصی نیست درغرب نیز خرافات بیداد می کند فالگیری درغرب نیز رایج است نوعش متفاوت است به نظر نمی رسد بشود وبتوان خرافات را به طور کلی ریشه کن کرد شایدخرافات نوعی تخیل باشد که برای ذهن لازم وموجب رشد ذهنی شود ! دراین صورت باید بین خرفات مخرب وغیر مخرب مرزی گذاشت .اصلا باید دید که خرافه می تواند مخرب نباشد ؟باید باورهایم رابشویم ...بهار می آید ..........      


[ چهارشنبه 86/12/22 ] [ 7:19 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 چشم اندازی از مجلس

من وکیلم، من که در این خانه خدمت می‌کنم
در بهارستانم اما کار دولت می‌کنم


از شما افتان و خیزان رای و امضا می خرم
با رفیقان بهر کسب رای، خلوت می‌کنم


تا به چنگ آرم من آن کرسی سبز دل رُبا
بازبان سرخ، عالم را ملامت می‌کنم


بس که دارم کار بحث انگیز در بیرون صحن
دیگر اینجا کی برای رای فرصت می‌کنم؟


مرد طوفانم ولی البتّه گاه از مصلحت
باد اگر آید ز سمتی، من حمایت می‌کنم


صحن مجلس فرش سبزی هست کانجا دم به دم
می نشینم با رفیقان، کار راحت می‌کنم


گه کشاورزان به یاد آرم گهی تجار قند
گاه پیگیری ز کار اهل صنعت می‌کنم


گه به نطقی آتشین رسوا کنم جمعی و گاه
بهر حفظ آبرو در دم،  شکایت می‌کنم


آه از آن عکاس بی رحم، آه ازین دوربین که هست
دام آن صیاد و من او را نصیحت می‌کنم


هرکه را باشد شعاری در ترافیک پیام
از رسالت گر نشد، من رو به همت می‌کنم


من تخصص دارم اندر هرچه خواهی،  لاجرم
در همه احوال این عالم دخالت می‌کنم


گر به سیما، انتقادی دارم از ساعت شنی
حاجی عزّت را خبر از مکر شوکت می‌کنم


وقت تعطیلات مجلس، چون به شهرم می روم
جای اقدام و عمل، یک ریز صحبت می‌کنم
گرچه می گویند کار ما نظارت کردنست
در عمل، گاهی به جای آن، صدارت می‌کنم


حرف بسیارست و من پیمانه ام لبریز شور
لیک، فعلاً با همین حلوا قناعت می‌کنم


کاش مجلس، با مدرس پر شود، آنگاه من
شعر شیرین با لبی خندان کتابت می‌کنم

سید محمد حسین فخری


[ شنبه 86/12/18 ] [ 7:5 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

خرافات را هم دردین ومذهب وهم در زمینه های اجتماعی می شود یافت کمی که درنگ کنیم خود ما نیز مُبّرای از خرافه نیستیم ، عامی وکم سواد ، جوان وپیر ، زن ومرد ، بازاری ودانشگاهی ، معمم ومُکَلّا،شهری وروستایی، سنتی ومدرن ، روشنفکر و واپسگرا، و... همه وهمه هریک به نحوی خرافاتی اند ،خرافات امروزه جزیی از زندگی بشر شده است وشاید جداکردنش از زندگی به معنای پایان زندگی باشد .فکر می کنید خرافات بین کدام گروه از اقشار زیر گسترش ونفوذ بیشتری دارد ؟

1)جنسیت :

الف)زنان

ب)مردان

به دلیل .......................................

2) وضعیت دانش وتحصیلات :

الف)دانش آموختگان علوم پایه (مهندسی ، ریاضی ، فیزیک ، شیمی و...)

ب) دانش آموختگان رشته های علوم انسانی دانشگاهها ومراکز آموزش عالی  

ج) فارغ التحصیلان حوزه های علمیه

زیرا............................................

چرائیش را هم بگویید تا دیگران از نظر ارزشمندتان بهره مند شوند .

توضیح خیلی ضروری : بهتر است استثناها را جداکنید واز هر دسته میانگینی که تاحدودی دربرگیرنده واقعیت آن جامعه باشد ارائه نمایید.


[ یکشنبه 86/12/12 ] [ 6:53 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

گزارش سازی

فکرش رابکنید تازه به مدیریت سازمان یااداره یا... ای منصوب شده اید و می دانید عمر این میز طولانی نیست ، می دانی که اگر بخواهی بمانی باید دست وپا بزنی ، به فکر فرو می روی ومی خواهی کارهای نکرده را که دیگران قبل از تو نتوانسته اند یابه هر دلیلی نخواسته اندانجام دهند باهر روش وهزینه ای به انجام برسانی ، هدف معلوم است ،جلب نظر مافوق برای ماندن وماندن وماندن.

یک نمونه :

کیست که نداند مدارس ما از دبستان وراهنمایی تا دبیرستان وهنرستان باهزینه ای دولتی که مثل باران کویری گاهی که معلوم نیست کی واریز می شود در تامین هزینه های ضروری مدرسه مثل آب وبرق وگاز وتلفن واخیرا" اینترنت دچار مشکلات ناگفتنی هستند که شرح بیانش جز افسردگی چیز دیگری به دنبال ندارد ، در این شرایط که بیشتر مدارس از داشتن دوربین  عکاسی وفیلمبرداری ، کامپیوتر به روز ، اسکنر ، چاپگر و..محرومند گروهی از همان مدیران که به ماندن می اندیشند برای هر فعالیت ریزودرشت انجام شده درمدارس انتظار دارند گزارش اقدامات به صورت الکترونیکی وبرلوح فشرده برایشان ارسال گردد ، من با مصور وغیرمصور ، الکترونیکی وغیر الکترونیکی بودن گزارشات مشکلی ندارم ، مشکل زمانی پر رنگ می شود که انرژی مدارس وکارکنان آن به جای پرداختن به اصل تربیت وصرف وقت برای این مفهوم اساسی به گزارش سازی معطوف شده وکارهای نکرده به سی دی تبدیل می شود ، جالب آن که بر اساس همین گزارش ها رتبه بندی مدارس ومدیران نیز انجام می گیرد ؛ دور بسته ای که به ریگزارهای ترکستان ره می بَرَد آن هم شاید .

پی نوشت :

1- می گویند بعضی از مدیران هنگام ثبت نام وبعد ازآن کمک اولیا را با رضایت وبی رضایت آنان دریافت می کنند ، چه مقدار از این کمک ها درجای اصلی خود هزینه می شود ؟اگر هزینه ها درست درجای خود مصرف می شودچرا در مدت پنج سال مشکلات اساسی مدرسه ای ( منظورم امکانات سخت افزاری است ) هنوز برطرف نشده است؟.

2- می دانم که بعضی از مدیران مدارس به اصطلاح رایج، صورتشان را ـ ونیز صورت مدرسه را ـ  باسیلی سرخ نگه می دارند اما بعضی مدارس کمک های قابل توجهی دریافت کرده اند ، کار اساسی ومهمی هم در مدرسه انجام نشده است ،اسنادومدارک وسابقه پاک مدیر نیز نشان از اختلاس ! ندارد پس مشکل کجاست ؟   


[ چهارشنبه 86/12/8 ] [ 7:8 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

1- 400 آجر را در اتاقی بسته بگذار. 

2- کارمندان جدید را در اتاق بگذار و در را ببند. 

3- آنها را ترک کن و بعد از 6 ساعت برگرد.

سپس موقعیتها را تجزیه تحلیل کن:

 

1- اگر آنها دارند آجرها را  می شمرند آنها را در بخش حسابداری بگذار.

2- اگر برای بار دوم دارند آنها را می شمرند، آنها را در بخش ممیزی بگذار. 

3- اگر همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند،(گند زده اند)  آنها را در بخش مهندسی بگذار.

4- اگر آجرها را به طرز فوق العاده ای مرتب کرده اند آنها را در بخش برنامه ریزی  بگذار.

5- اگر آجرها را به یکدیگر پرتاب می کنند آنها را در بخش اداری بگذار. 

6- اگر در حال خوابند، آنها را در بخش امنیت بگذار.

7- اگر آجرها را تکه تکه کرده اند آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذار.

8- اگر بیکار نشسته اند آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذار.

9- اگر سعی می کنند آجرها ترکیبهای مختلفی داشته باشند و مدام جستجوی بیشتری می کنند

و هنوز یک آجر هم تکان نداده اند آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذار.

10- اگر اتاق را ترک کرده اند آنها را در قسمت بازاریابی بگذار . 

11- اگر به بیرون پنجره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذار.

12- اگر بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها، با یکدیگر در حال حرف زدن هستند: به آنها تبریک بگو و آنها را در قسمت مدیریت ارشد قرار بده!


[ جمعه 86/12/3 ] [ 8:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 خدا را شکرکه تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم. این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است.

I am thankful for the husband who snoser all night, because that means he is healthy. and alive at home asleep with me


خدا را شکرکه دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است. این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند.

I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street


خدا را شکرکه مالیات می پردازم. این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم.

I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed


خدا را شکرکه باید ریخت و پاش های بعد از مهمانی را جمع کنم. این یعنی در میان دوستانم بوده ام.

I am thankful for the mess to clean after a party, because it means that I have been surrounded by friends


خدا را شکرکه لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند. این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.

I am thankful for the clothes that a fit a little too snag, because it means I have enough to eat


خدا را شکرکه در پایان روز از خستگی از پا می افتم. این یعنی توان سخت کار کردن را دارم.

I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard


خدا را شکرکه باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم. این یعنی من خانه ای دارم.

I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning, because it means I have a home


خدا را شکرکه در جائی دور، جای پارک پیدا کردم. این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن.

I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot, because it means I am capable of walking and that I have been blessed with transportation


خدا را شکرکه سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن دارم.

I am thankful for the noise I have to bear from neighbors, because it means that I can hear


خدا را شکرکه این همه شستنی و اتو کردنی دارم. این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم.

I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear


خدا را شکرکه هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم. این یعنی من هنوز زنده ام.

I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive


خدا را شکرکه گاهی اوقات بیمار می شوم. این یعنی به یاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم.

I am thankful for being sick once in a while, because it reminds me that I am healthy most of the time


خدا را شکرکه خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند. این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم.

I am thankful for the becoming broke on shopping for new year, because it means I have beloved ones to buy gifts for them
خدا را شکر... خدا را شکر... خدا را شکر

برگرفته از وبلاگ :

http://afeizi.parsiblog.com/


[ شنبه 86/11/27 ] [ 6:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 34
بازدید دیروز: 62
کل بازدیدها: 1478341