سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

درباره عذرخواهی ما ایرانیان

می گویند در کشورهای دیگر ازجمله در شرق آسیا وقتی مدیر یا مسئولی خطایی می کند یا تصمیم اشتباهی می گیرد دراولین گام «عذرخواهی» می کند .لابد این عذرخواهی در فرهنگ آن سرزمین جایگاه وکاربردی دارد وگرنه  کاری که کارکرد نداشته باشد ادامه نخواهد یافت .

بحث درباره فرهنگ اغیار نیست داریم درباره فرهنگ خودمان حرف می زنیم  فرهنگی که در گذر از سده ها وسالها در تار وپود جانمان نشسته است فرهنگی که نقاط مثبت ومنفی فراوانی دارد .

این روزها خطای سهوی ومی توان به جرأت گفت غیر عمدی عموهای فیتیله ای همه جا بخصوص در فضای مجازی دیده وشنیده می شود . اتفاقی که در هرجامعه وهر فعالیت ادامه داری، امکان وقوع دارد اما همه می دانیم که قابل توجیه نیست .

منطقی ترین کاری که عموهای فیتیله ای وکارگردان ترک زبان آن  ( نمی دانم این آذری زبان از کجا اختراع شده است !) به موقع انجام دادند . اما انگار ما ایرانیان _ اگر نه همه که تعداد زیادی از ما _  با این مفهوم «عذرخواهی» ارتباط برقرار نمی کنیم . عذر خواهی یعنی من به کار، رفتار ویا تصمیم نادرستی که گرفته ام معترفم واز این به بعد می کوشم آن خطا را تکرار نکنم .

 ما آنقدر در دریافت این مفهوم بی تجربه وناشی هستیم که فرد خاطی را به دست کشیدن از فعالیتهایش وامی داریم! انگار خاموش شدن چراغ فعالیت یک فرد یا یک گروه آن هم برای همیشه بیشتر از هرمفهوم دیگری معنای «عذرخواهی » را برای ما ایرانیان معنا می کند ...

جایی نوشته بود رفتار ما با عموهای فیتیله ای نشان می دهد که اگر عمری برای مردم این سرزمین کارکنی، آنها را بخندانی وشاد کنی ودرخدمت آنان باشی حتی اگر ربع قرن طول بکشد با «اولین خطا» چشم به همه خدماتتان خواهند بست وعذرخواهی هم کارساز نخواهد بود ...

ما مشکلات متعدد دیگری هم داریم ، توهین همیشه مستقیم وبا کلام نیست کاش درمورد دیگر توهین ها هم حساس بودیم و کاش اگر توهین کننده از سر عمد به این رفتار دست نمی زد عذرخواهیش را می پذیرفتیم . ما یاد گرفته ایم فقط انتهای رفتار دیگران را مشاهده وتحسین کنیم این که مدیری در کشوری عذرخواهی می کند یک روی سکه است روی دیگر سکه پذیرش این عذرخواهی  به شرط تکرارنشدن آن از سوی مردم است ...

 


[ چهارشنبه 94/8/20 ] [ 11:37 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

لنجانی که هست... ، لنجانی که بود ....

وقتی مقاله ارزشمند استاد معتمدی را خواندم به دلیل ارادت قبلی وقلبی نخواستم ونتوانستم از زاویه شخصی به این موضوع نگاه کنم چراکه اگر این نوشتار را کسی جز ایشان( که همواره برایشان احترام ویزه قائل بوده وهستم) می نوشت شاید نوع قضاوت دیگر گونه می گردید ...

دراین باره بیش از بیست سال است که همچنان درتفکرم این که هویت لنجان ولنجانی به چه چیزهایی گره خورده است واین که این هویت را چه عواملی سست وچه دلایلی استوار می سازند .

بیش از بیست سال پیش وقتی تابلو اداره های شهرستان بی هیچ دلیل ومنطقی دستخوش تغییر شد وکسی اعتراضی نکرد برای یافتن منابع تاریخی لنجان به دانشگاه اصفهان رفتم وچون دانشجو نبودم با مساعدت یکی از کارکنان کتابخانه به منابع دسترسی پیداکردم ودرباره سابقه لنجان مواردی را از دل کتابها بیرون کشیدم . می خواستم ثابت کنم که شهرستانی با این همه سابقه وقدمت باید به همین نام باقی بماند می خواستم لااقل درظاهر هم که شده این انسجام وهویت تاریخی حفظ شود آنچه نوشته بودم اعتراض افرادی را برانگیخت کسانی که تاپیش از این هرگزانتظار تعصب وجزم اندیشی را از آنان نداشتم آنچه نوشته بودم را می توانید اینـــــــجا بخوانید. اینها را بدان دلیل آوردم تا مقدمه ای باشد برای ورود به بحثی که دست کم ربع قرن ذهنم را درگیر کرده است .

لنجان ما از دیرباز محل فعالیت اقتصادی بوده است می گویند روزگاری خشخاش آن مشهوربوده وزمانی پنبه اش وامروز برنجش زبانزد شده است دست کم زاینده رود اگر چه فصلی بوده اما به نسبت نبود وسایل انتقال آب امکان کشاورزی وبه دست آوردن قوت لایموت برای مردم فراهم بوده است . اگر چه تاپیش  از برآمدن صنعت دراین خطه افراد جویای کار راه خوزستان وتهران را درپیش می گرفتند وعمدتا" به کارگری می پرداختند اما با استقرارصنعت مردم از این که فضایی برای کسب وکار فراهم خواهد شد قلبا خوشحال بودند به یاد ندارم که قبل از انقلاب ویا درسالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کسی یا کسانی از نابودی محیط زیست ویا نقش صنعت در تخریب محیط زیست سخنی گفته باشد واگر هم بوده در تحقیقات دانشگاهی وپروژه های دانشجویی قابل مشاهده است . برای نوجوان لنجانی که هرروز صبح دودکش ذوب آهن را درحال فعالیت می دید نگرانی برای کار وجود نداشت از این رو تحصیل جز برای عده ای معدود آن هم به دلیل استعداد ذاتی ، تشویق خانواده، افکار بلند و... محبوب نبود  واصولا" هم برای دست وپازدن وتحصیل دانش ومعلومات  انگیزه ای نبود .

 ذوب آهن وآب فراوان زاینده رود مردمانی آرام پرورش داد این آرام مردمان ، پس از استقرارصنعت زندگی بهتر را درجلای وطن دیدند وباهمه پشتوانه فرهنگی خود وداعی شیرین کردند شیرین از این نظر که خوشحال بودند که توانسته اند از اینجا به جایی که دوست تر می دارند کوچ کنند .

گفته اند لنجان آیت الله ارباب وآیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را پرورش داده است آیت الله مدیسه ای از مدیسه جز نام چیز دیگری به میراث ندارد وی اصالتا از خاندان سادات بهبهان است که درنوجوانی برای تحصیل لنجان را ترک می کند وبنابر شواهد تاریخی هرگز به لنجان بازنمی گردد . درباره آیت الله ارباب هم باید اذعان داشت آنچه وی آموخته بود دراصفهان واز علمای آن شهر یادگرفته بود ایشان نیز عمده سالهای عمر پربرکت خویش را دراصفهان گذراند واز لنجان و  چرمهین جز نام ومحل تولد توشه دیگری برنچید.گذشته از اینها آسمان وسیع لنجان را دوستاره نمی تواند آنگونه که ما انتظارداریم روشن سازد؛ مابرای روشن شدن فضای لنجان به ستاره های پرفروغ وکم فروغ بسیاری نیازمندیم که درنبود یکی دیگری جای آن را پرکند .

ما بدون هیچ تعارفی نقاط قوت بسیار ونقاط ضعف فراوانی داریم که چون این نوشتار به دنیال کشف نقاط قوت نیست ناچاربدان نخواهیم پرداخت.

ما چشم به بیرون داریم ،شدیدا" غریب نوازیم ، مدیران بومی را برنمی تابیم، درصورت انتخاب یا انتصاب مدیری بومی اجداد دیده وندیده اش را از قبرستان بیرون می کشیم واو را به گناه بی دلیل کوتاهی قد جدمادریش ولنگ بودن الاغ جد پدری اش نکوهش می کنیم ، برایش لقب می گذاریم وآنقدر به پرو پایش می پیچیم که جلای مدیریت و وطن کند وآن هنگام که از زادگاهش فاصله گرفت شنیدن نام موطن وماوایش موی براندامش استوارخواهدساخت وشاید تاجایی که بشود وبتواند هویت لنجانی اش را آشکارنسازد .

هیچگاه بزرگان لنجان به این نیندیشیده اند که لنجانی های خارج از شهرستان را درجایی گرد هم آورند واز توان مالی، فکری وارتباطی آنان برای اعتلای منطقه سود بجویند اگر هم دراین زمینه اقدامی درحال شکل گرفتن بوده ره به جایی نبرده است . چندنفرلنجانی رامی شناسید که برای انجام امور خیریه، تاسیس مدرسه، پرآوازه کردن نام لنجان و.. پیشقدم شده باشد ؟ وضعیت ما خیلی رضایت بخش نیست اگر هم  گاهی در ورزش نامی از لنجان برده می شود محصول تلاش فردی افراد آن هم در ورزش های غیر گروهی است !!

بارها از خودم پرسیده ام لنجان ما درزیر زمین ودر روی کره خاکی چند انسان فرهیخته دارد که می توان دربرابرشان تمام قد تعظیم کرد؟ویا از دانش و اطلاعاتشان بهره برد؟

مشکل بزرگتر منطقه ما ترس از بزرگ شدن آدمهاست . من از ترس این که مبادا دیگران جایم رابگیرند هرگز اجازه نداده ونخواهم داد تا رقیب برای خودم بتراشم ، اگر هم احساس کردم که فلان شخص شاید برای میز من دردسرساز شود با هر لطایف الحیلی ریشه اش را از جای برخواهم کند اگر غیر از این است شمابه من بگویید درتاریخ هزارساله این منطقه چه کسانی فضارابرای پرورش مدیران بومی آماده کرده اند؟ دریکی دوسده اخیرچگونه؟ ودر سه دهه اخیر ؟؟

کمی بیشتر که فکر می کنم کمتر نتیجه می گیرم . سوالی که اکنون می خواهم بپرسم اگر چه رنگ وبوی سیاسی دارد اما اصلا سیاسی نیست سوال این است که :

اگر ازهرکدام از مابپرسند برای انتخابات مجلس شورای اسلامی فارغ از جناح وباند وحزب وگروه وسلیقه چه فرد فرهیخته ومدبری را می شناسید که بدون تعصب وقوم گرایی به فکر اعتلای منطقه وکشورباشد واز رشد رقیب هراسی نداشته باشد چه کسی را معرفی خواهید کرد؟ چند نفر را می توان درکل لنجان پیداکرد که از لاک تعصب بیرون آمده اند وبه فراتراز محله وشهرخود می اندیشند؟

نمی توانم مطلبم را به نوشته ارزشمند آقای مسعودناظم رعایا درباره بیسوادی سفید ارتباط ندهم چراکه به روشنی این بی هویتی با بیسوادی سفید ارتباط دارد . شهروندان لنجانی درسالهای اخیر مدارک دانشگاهی بسیاری گرفته اند وسطح مدارک تحصیلی به صورت تصاعدی بالارفته است اما ناکارآمدی نظام آموزشی موجب شده تا نوعی بیسوادی پنهان که مسعود ناظم رعایا از آن به بیسوادی سفید تعبیرکرده است رایج گردد این بیسوادی سفید موجب می شود تا افراد خود را بی نیاز از دانستن قلمداد کنند وبه صرف داشتن مدرک، احساس همه چیز دانی نمایند این همه چیز دانی در دراز مدت از من فردی پرمدعا وپرتوقع خواهد ساخت که درهمه زمینه ها اظهارنظر می کنم ،خود را به جامعه جهانی متعلق می دانم درحالی که هیچ تعلق خاطری به زادگاهم ندارم. سایت های اینترنتی وفضای مجازی را درنظزبگیریم خواهیم دید که بیشتر ما درباره هرموضوع فضایی، دریایی، نجوم، زیست محیطی، سیاسی، اجتماعی ،اقتصادی، اخلاقی، تفسیر آیات قرآنی و... به اسانی نظرمی دهیم واگر نظرمتفاوتی درکنارنظرخود دریافت کردیم می کوشیم تا سرحد ارتداد وی را از میدان به درکنیم وآنقدر دراین زمینه تند می رویم تا نظردهنده بعدی با حروف اختصاری خودش را معرفی نماید واز هویت اصلی خود دست بردارد این موضع باسوادهای جامعه ماست از بیسوادها انتظاربیشتری داریم؟

واقعا از مردمی اینچنین که من هم یکی از این دسته هستم چه انتظاری داریم ؟ انتظارداریم فرهیخته باشد وهویتش را پاس بدارد ودرتعامل با مردم شهرستان وشهرش تلاش کند؟ کدام جشن وجشنواره شهرستانی شیرازه هویت بخشی شهرستان بوده وهست ؟هویت ناخودآگاه تقویت نمی شود .چندنفر دراین شهرستان درسالهای گذشته برای انسجام اجتماعی شهرستان قدم یا کمتراز قدمی برداشته اند که توانسته باشد دست کم صدنفر را برای مدتی نسبتا طولانی درکنارهم منسجم کند؟ از ظرفیت مساجد ومراسم مذهبی برای انسجام شهرستان چه بهره ای برده شده است ؟ اعیاد ومراسم مذهبی وملی را چگونه برای هویت بخشی به کاربسته ایم؟

درنظرات کاربران محترم مقایسه ای باشهرستانهای همجوار صورت گرفته بود  اولا بافت جمعیت درشهرستانهای یادشده نسبتا بومی تر است وثانیا درآن شهرستانها زمینه های رشد هویت اجتماعی ایجاد وپرورش داده شده است . لنجان کنونی ما حتی یک روزنامه فراگیر که هدفش رشد فرهنگی شهرستان باشد دراختیارندارد دراین شرایط شاید انتظار کره گرفتن از آب انتظارمعقولی نباشد.

اگر در دوره قاجار فرهیختکان جامعه می توانستند درباره کشور نظربدهند بدان دلیل بود که همه تحصیلکردگان را می شد درزیر یک سقف گردآورد

ما مردم همه چیزدانی هستیم واحساس ضعف اطلاعاتی نداریم ما می خواهیم برترین باشیم اما بدون زحمت. ما می خواهیم به بهشت برویم اما نمی خواهیم بمیریم .ما می خواهیم جامعه تغییر کند اما نمی خواهیم خودمان تغییر کنیم .اینها را باخودم هستم شما اصلا خودتان را متهم نکنید.

ما حس نوستالژیک بسیار پرقدرتی داریم  اگر درحد واندازه یک سده پیش مانده بودیم واثری از صنعت در منطقه ما هویدا نشده بود ای بسا امروز همگی دست به کارشده بودیم تا بساط صنعت را باهمه عوارضش به لنجان بکشانیم همچنان که دیگر نقاط کشور تلاش زاید الوصفی می کنند تا از نیش ونوش این صنایعی که می دانند مخرب محیط زیست وایضا" جاذب جمعیت مهاجر هستند بهره مند شوند .

از دوران پیش از صنعت وعوارض آن سالهاست دورشده ایم اما هنوز در فامیل وبستگان هستند کسانی که دوران قدیم را بخوبی درک کرده اند از انان (یعنی از عامه مردم) بپرسید که روزگار زندگی در آن دوره وامروز لنجان چگونه بوده است ؟ بپرسید عامه مردم درآن زمان چگونه روزگارمی گذراندند ؟ بپرسید همان محصول اندکی که برداشت می کردند را با چه امکانات وزحماتی به دست می آوردند وچه مقدار از این محصول نصیب خودشان می شد؟

لنجان بزرگ از پل زمانخان تا دستگرد را شامل می شد وبرای من مطلوب آن بود که همه این سرزمین، همچنان لنجان نام داشت اما در آن صورت  وبا ویژگی های مدیران کنونی وانتصابات بعضآ بی ضابطه،کدام مدیری را می شناسید که بتواند این محدوده فراتر از یک استان را با اختیاراتی در حد فرماندار اداره کند ؟باید بپذیریم که داستان اداره جامعه به فراخور روزگار وبه جبر تصمیمات مدیران، تغییر اساسی کرده است دو راه بیشتر نداریم ؛ افسوس گذشته را بخوریم ودر حس نوستالژیک گذشته شناور باشیم ویا طرحی نو در اندازیم وبیندیشیم برای حفظ داشته هایمان چه می توانیم بکنیم واین کاری است پرزحمت، تخصصی، شاید پرهزینه ودرمسیری دشوار با مردمانی سختکوش ومصصم . اگر راه دوم را برگزیدیم باید فکری کارساز وکاری کارستان کرد چندنفر برای این راه پرنشیب وفراز آماده اند؟

حرف آخر این است که  درد مشخص وراه تا حدی معین است فقط همت می طلبد واراده . وبا تمام احترامی که برای همه دلسوزان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... قائلم فعلا همتی دراین زمینه نمی بینم ...امید وارم دراین زمینه کاملا اشتباه کرده باشم ...



[ جمعه 94/5/23 ] [ 1:7 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پزشکان درحاشیه

سلام وسال نو مبارک

مدتهاست چیزی ننوشته ام نه این که چیزی برای نوشتن نداشته باشم اتفاقا موارد زیاداست اما فرصت کمتر دست می دهد. این ، هم می تواند دلیل باشد وهم بهانه ... بگذریم .. به وقتش خواهم نوشت اما از همه کسانی که برای خواندن مطلبی به این صفحه رجوع می کند ومطلب تازه ای نمی بینند عذرخواهی می کنم.

می خواستم ننویسم اما با دیدن اعتراضات قشرشریف وزحمتکش پزشک درباره سریال طنز درحاشیه، نتوانستم از ابراز نظر بپرهیزم.

سریال درحاشیه درباره بیمارستانی است که چند پزشک درآن به کارمشغول شده اند وبعضی از آنان پزشک نماهایی هستند که فقط عنوان پزشک دارند .طنز بیان اغراق آمیز پدیده هاست اگر بناباشد واقعیت امور بیان گردد دیگر عنوان طنز ندارد . از طرف دیگر پزشکان به دلیل نوع تخصصی که دارند بیش از هرکس می دانند که جامعه ما درشرایط کنونی به شادی نیاز دارد ومجموعه های طنز می توانند لحظاتی دلپذیر را فارغ از مشکلات روزمره زندگی به بینندگان تلویزیونی هدیه کنند.

این مقدمه ای بود برای ورود به دلیل این حساسیتی که پزشکان شریف این سرزمین به پخش سریال درحاشیه ابراز کرده اند دراین باره بیان چند نکته را لازم می داند:

  • 1- توهین وتهمت به هربهانه ای مردود است اما اگر بناباشد دریک سریال طنز درباره هیچ شغل ، قشر، گروه، شهر، لهجه و....صحبتی به میان نیاید باید درباره کدام موضوعات طنز ساخته شود؟
  • 2- به نظرمی رسد برای جلوگیری ازرواج استفاده از شبکه های ماهواره ای چاره ای جز حذاب کردن برنامه های داخلی وجود نداشته باشد دراین صورت پزشکان شریف چه نوع برنامه هایی را برای ساخت وپخش پیشنهاد می نمایند؟
  • 3- درسالهای اخیر برای شغل های متعددی از راننده وپرستار ومعلم گرفته تا روحانی وغسال وگورکن طنز ساخته اند اما هیچیک از آنان به این گستردگی با طنز درحال پخش برخورد نکرده اند
  • 4- به نظر می رسد میان سطح تحصیلات وبرون رفت از تعصبات، همبستگی مستقیم وجود نداشته باشدچراکه درغیراین صورت انتطارمی رفت و می رود که پزشکان با تحصیلات عالیه از طنز استقبال کنند واگر انتقادی در آن می بینند آن را بپذیرند وقضاوت را به مردم بسپارند.
  • 5- جامعه ما برای رسیدن به سطحی از تحمل که بتواندانتقادپذیرباشد وطنز را با اشکال تراشی مترادف نگیرد راهی بس طولانی درپیش دارد ناکارآمدی نظام آموزشی وسایر دستگاههایی که تربیت انسان بدانها مربوط است درهمین موضوع قابل تعریف است که ظاهرا آن نهادها هم خود را از نقص مبرا می دانند.
  • 6- اصولا سیاه وسفید دیدن مشاغل وافراد امری ساده انگارانه است این که تصورکنیم همه رانندگان، مغازه داران، کشاورزان، معلمان، واعظان وپزشکان بی عیب هستند ونقصی در گفتار ورفتارشان وجود ندارد سرآغاز بیراهه رفتن هاست اگر نه این است این که در خبرها شنیده ومی خوانیم که درشکم فلان بیمار بعد از چندسال به دلیل دردهای فراوان قیچی جراحی پیداشد توسط چه کسی صورت پذیرفته است ؟
  • 7- وقت آن رسیده که هریک از ما تمرین کنیم تا قدری سعه صدر خود را بالاببریم وبپذیریم که دراین دنیای لایتناهی ودرقاره های مختلف کره زمین،انسانها با افکارگوناگون زندگی می کنند واشکالاتی هم دارند باید اشکالات را با ابزارطنز بزرگنمایی کرد وضمن ایجاد فضای نشاط وسرگرمی، جامعه را از افسردگی رهایی بخشید .

کلام آخر این که:

           جامعه از تحصیلکردگان وپزشکان انتظار بیشتری دارد............ به نظر شما این انتظار را ندارد؟

 


[ سه شنبه 94/1/18 ] [ 11:54 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

نقش جوک درتوسعه نیافتگی جامعه

جوک‌ها، مخصوصا جوک‌های سیاه، مثل یک گلوله شلیک شده هستند که توسعه یافتگی هر جامعه‌ای را هدف قرار می‌دهند.
محسن رنانی گفت: "جوک بسازید تا توسعه نیابید"،وی ادامه دادجوک‌ها دو دسته اند؛ سفید و سیاه و طیف بزرگتری از جوک‌ها نیز از لطیفه تا شایعه و برچسب زنی را شامل می‌شوند. جوک‌های سفید همانند موسیقی، شعر و... وارد شده و باعث پیشرفت و جلای یک جامعه می‌شود، اما جوک‌های سیاه دو کار را انجام می‌دهند؛ یا مثل یک گلوله شلیک می‌کنند یا مثل یک سم رسوب کرده و آرام آرم از پای در می‌آورند.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: جوک‌های سیاه آرام آرام هویت، غیرت و ارزش‌های کشور را نابود می‌کنند. این جوک‌ها شامل جوک‌های قومیتی، مذهبی و جنسی می‌شوند.
رنانی به کارکردهای جوک اشاره کرد و گفت: اطلاع رسانی، تخلیه روانی و رساندن انتقاد به مسوولان از وضعیت و اوضاعی از کارکردهای یک جوک هستند، اما این جوک‌های سیاه شلیک می‌کنند به توسعه و توسعه کشور را آرام آرام نابود می‌کنند.
وی با بیان اینکه توسعه نیازمند ویژگی‌های خاص خود است، اضافه کرد: انسان‌های دارای اعتماد به نفس، مدیرانی که ریسک پذیر باشند، سرمایه گذاران پر دل و جرات که بتوانند به مدیران اعتماد داشته باشند تا کار پیش برود از ویژگی‌های توسعه است. یعنی اگر اعتماد میان جامعه، مردم، مدیران و دولت از بین برود شکست آن جامعه قطعی خواهد بود. پس جامعه‌ای پیشرفت می کند که میان سرمایه‌دار و مدیرانش اعتماد باشد و ریسک پذیری مدیرانش برای انجام کارهای جدید در بالاترین حد خود باشد.
این استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان افزود: جوک‌های سیاه شخصیت‌ها را ترور می کنند. برای مثال در کشور ما محبوب‌ترین شخصیت فوتبالی کشور یعنی علی دایی ترور شخصیتی می‌شود، اما در انگلستان دیوید بکام به عنوان محبوب‌ترین بازیکن فوتبال آن کشور تکریم می‌شود و از او پول‌های هنگفتی به جیب می‌زنند.
رنانی ادامه داد: اگر می‌بینید در کشور ما زنان کاندیدا نمی‌شوند یا مدیریتی را به دست نمی‌گیرند، اگر می‌بینید قدرت ریسک پذیری پایین است و کسی با کسی تعامل ندارد و مردم از تعامل می‌ترسند، چون همه زیر ذره‌بین هستند و می‌ترسند از اینکه اشتباهی رخ بدهد و بعد آماج حملات جوک و زیر شلیک شایعات کمر راست نکنند.
وی تاکید کرد: اگر جامعه متخصص ساخت جوک‌های سیاه شد باید نگران این جامعه بود زیرا به دست خود مردمانش از توسعه یافتگی باز می‌ماند. جوک سیاه اعتماد به نفس، اتحاد و همبستگی ملی را از بین می‌برد.

 


[ دوشنبه 93/11/13 ] [ 11:24 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 104
کل بازدیدها: 1444146