حسام ســرا
| ||
در دهه فجر امسال کتابخانه دیجیتال شهرداری چمگردان رونمایی شد . ویژگی های کتابخانه دیجیتالی :
[ یکشنبه 92/11/20 ] [ 11:25 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
نشسته ایم کنار هم. می گوید درفلان مکان سخنرانی است دوست داشتید بروید. یکی از حاضران می پرسد سخنران کیست وموضوع سخنرانی چیست؟ می گوید سخنران رامی شناسم اما موضوع سخنرانی اش رانمی دانم بعد می پرسد چه اهمیتی دارد که سخنران کیست؟ می گوید : وقتی می دانم سخنران مورد نظرشما درهفته وماه زحمت مطالعه رابرخود هموار نمی کند وحرفهای قبلی اش را دوباره رنگ ولعاب می دهد چه اهمیتی دارد سخنان تکراری اش را بشنوم؟ وادامه می دهد: برای یک ساعت سخنرانی هفت یاهشت ساعت مطالعه نیاز است وقتی می بینم شخصیت مورد نظرشما فرصت ماندن درکنار خانواده خودش راهم محدود کرده است وعملا" نمی تواند مطالعه کند شک دارم حرف جدیدی داشته باشد. راستی راز بی کیفیت شدن سخنرانی ها (لطفا" فقط به سخنرانی های سیاسی محدود نشوید)چیست آیا غیر از مطالعه موضوع دیگری دراین کیفیت نقش دارد؟
[ پنج شنبه 91/11/12 ] [ 1:22 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
«در ستایش بیسوادی» عنوان یکی از مقالات چهارگانه کتابی با همین عنوان است که نویسنده در آن به بررسی نقش رسانههای دیداری همچون تلویزیون در ایجاد نوعی بیسوادی نوین میپردازد. چاپ دوم کتاب «در ستایش بیسوادی» نوشته هانس ماگنوس انسنسبرگر با ترجمه محمود حدادی در 152 صفحه از سوی نشر ماهی منتشر شد. هانس ماگنوس انسنس برگر، نویسنده، شاعر و روزنامهنگار آلمانی در این کتاب چهار مقاله دارد که در هرکدام موضوعاتی مطرح را به نقد میکشد. مسائلی همچون پدیده مهاجرت، جنگهای خانگی، اقتصاد و تجمل و افول کتاب در پی رونق رسانههای جمعی. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «آیا میشود از کلام مکتوب چشم پوشید؟ پرسش این است و هرکه به طرح آن بپردازد، ناچار باید از بیسوادی و بیسوادان سخن بگوید. منتهی اشکال قضیه این است که هروقت سخن از انسان بیسواد به میان میآید، خود او حضور ندارد... از اینرو اجازه میخواهم دفاع از او را بهعهده بگیرم». انسنسبرگر، نویسنده و شاعری است که کتابهایش گاهی به عنوان آثار مرجع شناخته میشود. این نویسنده که مقالات معتبری در زمینه اقتصاد و جامعهشناسی نیز دارد در دوران پیری به این نتیجه رسید که از طریق نقد اجتماعی بهتر میتوان به جامعه کمک کرد این بود که به صورت جدی وارد این عرصه شد. در بخشی از کتاب می خوانیم: «...همین بیسوادان {پیش از عصر روشنگری} بودند که ادبیات را آفریدند. قالبهای اولیهی ادبی، از اسطوره گرفته تا وزن آهنگین ترانههای کودکانه، از قصه گرفته تا تصنیف، و از دعا گرفته تا چیستان، همگی تاریخی کهنتر از خط و نوشتار دارند. بدون میراث شفاهی هرگز شعری پدید نمیآمد و بدون بیسوادان هرگز کتابی. هدفی که سوادآموزی دنبال میکرد، هیچ ربطی با روشنگری نداشت. انساندوستان و حافظان فرهنگی، که سنگ سواد را به سینه میزدند، تنها مباشران صنعت و سرمایهداری بودند؛ صنعتی که از دولت میخواست کارگران درسخوانده در اختیارش قرار دهد. مقصود {از سوادآموزی} آن نبود که راه را بر «فرهنگ نوشتار» باز کنند، چه رسد به اینکه انسانها را از زنجیر خامی و خُردی آزاد کنند. مقصود پیشرفتی کاملاً از نوع دیگر بود. این پیشرفت عبارت از آن بود که بیسوادان، این «نازلترین طبقه انسانی»، را رام کنند. تخیل و اندیشه شخصیشان را از آنان بگیرند و از صفحه ذهنشان بشویند، تا از این پس نه تنها نیروی عضلات آنها و مهارت فنیشان را به کار گیرند، بلکه از مغزهایشان هم بهرهکشی کنند. آن بیسوادیای که ما پاکسازی و طردش کردهایم، هم اکنون و همچنانکه همه میدانیم، از نو برگشته است؛ این بار در شکل و قالبی خالی از هر جنبه احترامانگیز. این بیسوادی نوینی که اکنون دیری است براجتماع سیطره یافته بیسوادی نوع دوم است. و خوشا به سعادتش! زیرا از بیماری فراموشی، یعنی دردی که به آن مبتلاست، هیچ رنج نمیبرد؛ سرمست از آنکه از هیچ دید و درک شخصی برخوردار نیست و قدردان اینکه کمترین توان تمرکزی ندارد. بیسواد نوع دوم این واقعیت را که نه میداند و نه میفهمد که چه بلایی بر سرش آمده - این فلاکت را - نوعی امتیاز میشمارد. پرچنب و جوش است و سازگار و قاطع. هیچ لازم نیست نگران احوالش باشیم. از دلایل سلامت و خوش احوالی ِ این بیسواد نوع دوم یکی هم اینکه هرگز خودش خبر ندارد که بیسواد نوع دوم است. خودش را صاحب دانش و معلومات میداند، زیرا بلد است کاتالوگ انواع ماشینها و همه رقم چک را بخواند. در محیطی میچرخد و میگردد که برای حفظ او از گزند هرگونه وسوسهی ذهن، حصاری کامل به دورش کشیده است. هرگز متصور نیست که در این محیط شکست بخورد، زیرا همین محیط او را ساخته و پرورده است تا به این وسیله دوام خالی از خللش را تضمین کند. اگر زمانی تلویزیون فرصتی برایتان فراهم کرد نگاهی به این کتاب بیندازید.
[ شنبه 91/4/10 ] [ 11:35 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
کتاب «دیدن وندیدن »، گزیده گفتار ونوشته های محسن مخملباف از 1375تا1380 است . چاپ اول این کتاب درسال 1381 توسط نشر نی انجام شده است . کتاب دارای 6 بخش است که در408 صفحه تنظیم گردیده است . بدون آن که جملات تایید یا تکذیب شوند ویا درباره شخصیت وافکارنویسنده واکاوی صورت گیرد جملات برگزیده ای از این کتاب ارائه می گردد . 1-برای آن که کسی باشی همیشه احتیاج به یک کس دیگر هست که تو برای اوکسی باشی. 2- غرب باچشم باز زندگی می کند .آدم های غربی برونگراهستند وبه چشم، خیلی احتیاج دارند اما شرق مثل بوداست که چشمهایش را بسته ودستش را به سرش گذاشته است و انگار دارد به جهان درون خودش خداوار فکر می کند درست مثل یک جنین که از جهان بیرون از خودش بی خبر است وبرای او همه چیز به جهان خودش محدود می شود . 3- کار هنرمند ، حیرت کردن است نسبت به هستی وبیان این حیرت برای مخاطب. اگر حیرتی درکار نباشد هنری اتفاق نمی افتد برای آن که همه چیز همان قدر حیرت آور است که عادی است . 4- ما درشرق بلدیم نسبت به هرپدیده کلی وجزئی حیرت نشان دهیم واز حیرت ، غرق لذت شویم وبه کشف وشهود بپردازیم اما غرب همه چیز را یاکشف کرده ویابه هر ناشناخته ای چون موضوعی سر وساده که یک روز بالاخره آن راکشف می کند نگاه می کند . 5- تصور می کنم هر موجودی از جمله انسان ، هسته یک هستی روبه گسترش است وباتخیل ،تصور ،گفتار وعملش ، جهان خود رامی سازد ، محدود می کند یاگسترش می دهد .... هر مخلوقی خود ، دوباره خالق خویش وخالق جهان خویش است .... از این رو گاهی این جهان آنقدر بزرگ است که درش تنها می ماند وگاهی آنقدرکوچک است که درآن خفه می شود گاهی آنقدر تیره وتار است که درآن مأیوس می شودوگاهی آنقدر عاشقانه است که با آن ، چون وحدت وجودیان،یکی می شود . 6- فکر می کنم طالبان درافغانستان معقول تر از موسولینی عمل می کنندچراکه هیچ بنایی رابنیاد نمی کنند وفقط خراب می کنند! گویی دریافته اند که درفرصت های کوتاه ،تنها بهتر است خراب کرد. 7- اگر در دوران گذشته بیست نسل درگیر یک اندیشه بودند در دوران ما هرنسل درگیر بیست اندیشه است . دریافته ام که اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید تمرکزمان را بیشتر روی فرهنگ بگذاریم تا روی تغیرات سیاسی . چون سیاست ، قدرت ها راجابجا می کند درحالی که فرهنگ نحوه نگرش ورفتار جامعه را تغییر می دهد. 8- درفیلم هایی که دولت ها برای توجیه جنگهای خود سفارش می دهند سربازان خودی هرکشور، همیشه خوبند ، درحالی که سربازان دشمن همیشه بدند . رحمت خدا همیشه شامل حال خودی ها می شود درحالی که دیگران نفرین شده ی خدایی هستند . 9- انسان باهوش فقط خوب نمی بیند ونمی شنود بلکه به وقتش می تواند چیزی را نبیند ونشنود . 10- کسی که ناشنوای مادرزاد یا کور مادرزاد است ودرمیانه ی زندگی به او شنوایی وبینایی داده شده قدر صدا وتصویر را می داند . ما شرطی شده ایم که ارزش چیزها را از محرومیت قبلی آن به دست آوریم . 11- این که ملل دیگر حضور سینمای هالیوود را کنترل کنندمعنی اش سانسور نیست جلوگیری ازسانسور است . وقتی جلوی دهان کسی را که جلوی دهان همه راگرفته برای مدتی آن هم تاحدودی بگیری تابقیه هم اندکی فرصت حرف زدن پیداکنند این سانسور نیست . 12- گر بشود روزی جشنواره ای ترتیب داد که در آن از هرکشوری فیلمی شرکت کند که حاوی پلان های حذف شده ی فیلم های آن کشور باشد آن وقت از طریق مقایسه ی سانسور درکشورهای مختلف می توان به یک ارزیابی جامعه شناسانه جدید رسید و روح موذی ومزاحم ملل یاحاکم برملل را شناخت یعنی از تفاوت موارد سانسور درملل مختلف می توان به تفاوت حساسیت های فرهنگی ملل مختلف پی برد . 13- خیّام ،مینی مالیست ترین شاعر دنیاست . او در حدود صد بیت شعرش همواره این مضمون را تکرارکرده که نباید حسرت گذشته را خورد یا از آینده ای که هنوز نیامده کاخ ساخت باید درزمان حال زیست – دراین لحظه گریز پا- چراکه لحظه قبل وبعد از آن تو نیست .باید نهایت لذت را از لحظه ای که در آن قرار داریم ببریم . 14- بیشتر روزنامه های ... از «جنگل ها» می کاهند وبر «جنگ ها» می افزایند ومن چه کنم که «صلح» را حتی بر «عدالت» ترجیح می دهم چراکه می پندارم ملت ها در نبود عدالت ، نیمی از هستی خود را از دست می دهند اما درنبود صلح ، همه آن را. 15- ما قبل از آن که موجودی باشیم که «انسان» نامیده می شود درطبقه بندی موجودات زنده جای گرفته ایم .زندگی ، اصلی است که حتی انسانیت فرع بر آن است . 16- اگر از کره زمین زندگی (حیات) را حذف کنیم بامریخ تفاوتی ندارد . برخی روزنامه ها روزنامه مرگ اند نه روزنامه زندگی .از همین رو صفحه تسلیت دارند نه صفحه تولد وتبریک! طوری که اگر کسی از دور آن را بخواند خیال می کند این ، بولتن داخلی یک گورستان است وبه همان اندازه از واقعیت زندگی مردم دور است که فیلم های هالیوودی از زندگی واقعی مردم امریکا. 17- یک مسیحی واقعی غربی وقتی می خواهد مومن باشد می کوشد چون مسیح مهربان باشد درحالی که مثلا" یک مغول واقعی وقتی می خواهد خیلی مغول باشد می کوشد همچون چنگیز خان ، نامهربان باشد وطبیعی است که مهربانی مسیح بادموکراسی ، سازگاری بیشتری دارد تا با نامهربانی مغول . 18- اگر عدم خشونت در بین مردم هند به عنوان یک اصل انسانی و دینی پذیرفته نشده بود هند به دلیل آن همه تنوع فرهنگی ، دینی و زبانی اکنون مرکز مناقشات عالم بود . اندیشه عدم خشونت ، اندیشه فردی گاندی نیست . اگر چنین بود ، گاندی دن کیشوت وار به راهی جدای از مردم هند می رفت این که شعار عدم خشونت گاندی به سرعت از طرف مردم هند اجابت می شود برای آن است که مردم هند ، پیش از اتخاذ این موضع سیاسی ، خشونت را گناه می دانسته اند درست برخلاف آنها که کوتاه ترین ومستقیم ترین راه مبارزه را خشونت می دانند . 19- درسده گذشته ی مبارزاتی ایران ، هرگاه کسی از خشونت ، مدارا ورفتار مدنی سخن گفته است خشونت طلبان او را به سازشکاری وترسو بودن متهم کرده اند وهرکس خشونت بیشتری به خرج داده ، مبارزتر قلمداد شده است . 20- ...چون طبیبان باش وبیماران سرماخورده ات راببخش که در این مرز و بوم ، بیماری روح ، به نام «حسادت» ، از بیماری جسم ، به نام سرماخوردگی رایج تر است . 21- اگر آن چه تو را درد آورده است درد همگانی است آن را درفیلمت در عکست درقصه ات فریاد کن ، اگر درد شخصی است وفقط به تو یکی مربوط است ، تحمل کن . یا اگر نمی توانی فریا نکنی ، درجایی فریاد کن که فقط چشم خودت ببیند وگوش خودت بشنود . از گوش و چشم جمعی ملل تماشاگر وشنونده استفاده یا سوء استفاده شخصی نکن . 22- می گویند پس از گرسنگی ، تنهایی ، مشکل اصلی بشر است .... [ یکشنبه 89/2/19 ] [ 12:55 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
دوست وبلاگی ام ،مدیر وبلاگ شکلات داغ مرا به یک بازی اینترنتی فرهنگی دعوت کرده است ،قراراست نام هفت کتاب مورد علاقه ام را معرفی کنم واز هفت نفر از دوستان وبلاگی بخواهم در این مسابقه کتاب خوانی شرکت کنند . کتابهای مورد علاقه ام که آنها راخوانده ام: 1- خاطرات یک مترجم ، که نوشته های محمد قاضی ، مترجم مشهور از سرگذشت احوال خود است . بسیار شیرین ،خواندنی وجذاب است . کتابی به روانی مطالب، مانند این کتاب ندیده ام. 2- تسلی بخشی های فلسفه ، نوشته آلن دوباتن ترجمع عرفان ثابتی که اندیشه های فیلسوفان مشهور را درباره زندگی بیان کرده وبه بیان راهکارهایی برای عدم محبوبیت ، بی پولی و.. پرداخته است . 3- روح پراگ، نوشته ایوان کلیما ترجمه خشایار دیهیمی . 4- همه مردم برادرند ، که حاوی اندیشه های مهاتما گاندی رهبر فقید هند است . 5- درستایش شرم ، نوشه ای از حسن قاضی مرادی 6- جامعه شناسی خودمانی ، تحلیلی بر اخلاقیات ما ایرانیان ، نوشته حسن نراقی 7- قلعه حیوانات ، جرج اُروِل، ترجمه امیر امیرشاهی. از این دوستان وبلاگ نویس دعوت می کنم به این بازی فرهنگی بپیوندند ودیگران را در اندیشه های خود شریک سازند : کلک بهار ، دیرزمانی است که هم صحبت با خاکم من ، وبلاگ صادق ، دختران اصفهان ، نوشته های یک ناظم ، ترجمه های آزاد ، پیک آموزشی حال که کار به اینجا کشید بد نیست با وبلاگ انجمن نقد کتاب یاران اندیشه لنجان نیز آشنا شوید . [ چهارشنبه 88/12/12 ] [ 12:8 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
1- میگویند در این روز و روزگار، بهتر است به جای این که خودتان برای کودک کتاب بخوانید؛ برایش نوار قصه یا سیدیهایی ازاین قبیل بگذارید. اگر کودک شما از کتاب قصهای که شما برایش میخوانید، لذت میبرد، به خاطر خط داستانی قصه نیست؛ بلکه به دلیل رابطهای است که هنگام شنیدن قصه با شما پیدا میکند.
[ جمعه 88/5/23 ] [ 11:41 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
1- آیا قیام امام حسین علیه یزید قیام علیه کفر بود یا قیامی علیه سوء برداشت از مفاهیم دینی توسط گروهی دیگر از مسلمانان ؟ 2- ایا سپاهیان یزید اهل نماز وآداب اسلامی بودند یا با این احکام دینی بیگانه وناآشنا ؟ زنده یاد دکترجعفرشهیدی در این باره می نویسد :
«...شگفت این که سپاهیان کوفه که گرد حسین رافراگرفتند واوراکشتند درپنج وقت به قبله اسلام نماز می خواندند ودرهر اذان بپیغمبری محمد (ص)، جد حسین را شهادت می دادند . شگفت تر این که از نخستین برخورد حسین (ع) باطلیعه ی سپاهیان کوفه ، دولشکر با حسین ابن علی نماز خواندند ، یعنی اورا مسلمان واهل قبله ولایق امامت می دانستند؛ بین این سپاهیان کسانی بودند که درجنگهای اسلامی شجاعت وازخود گذشتگی نشان دادند اماسرانجام ظرف چند ساعت طومار همه ی این سوابق به هم آمد ، همه چیز در پرده ی فراموشی پنهان شد ، مسلمان وامام دیروز باگذشت یک شب کافر به حساب آمد ، چرا؟( ص 18) 3- آیا جنگ یزید علیه امام حسین (ع) به دلیل عدم بیعت امام با یزید بود ؟ دکترشهیدی در این باره می نویسد : ممکن است بگویند اورا کشتند برای آن که با یزید بیعت نکرد . درست است که او تاواپسین نفس حاضر به بیعت با یزید نشد امّا سرپیچی از بیعت باخلیفه ی وقت جرم نیست واگر هم جرم باشد کیفر آن کشتن نیست ، تخلف از بیعت دراسلام سابقه داشت (ص 17).
در روز حدیبیه وقتی پیامبرشنید که قریش باعثمان مکر ورزیده اند ازایشان پرسید چه باید کرد آنان باوی با مرگ بیعت کردند . اگر کسی نمی خواست می توانست بیعت نکند ...وچون ابوبکر به خلافت رسید به روایتی علی (ع) وسران بنی هاشم تاشش ماه با اوبیعت نکردند . هنگامی که علی از مردم به خلافت بیعت گرفت باز می بینیم چندین تن از بیعت باوی سرباز زدند وعلی متعرض آنان نشد ...(همان ص 18)
به نظر می رسد برداشت های متفاوت معاویه وبه ویژه یزید از «دین » و وضع قوانینی به نام دین , خاندان پیامبر رابرآشفته ساخت وآنان مصمم شدند تا از بدعت ها وبرداشت های ناموزون با اسلام واقعی جلوگیری کنند که پرچمدار این حرکت دربخش سیاسی امام حسین علیه السلام بود . قیام او به خاطر اصلاحات دینی در دین جدش رسول خدا بود وبه درستی می توان او را یک « مصلح دینی - اجتماعی » دانست.
برگرفته از کتاب : « قیام حسین علیه السلام » نوشته دکتر سید جعفرشهیدی ، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، چاپ بیست وهشتم ، 1381 مراجعه فرمایید . [ سه شنبه 87/10/17 ] [ 7:25 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |