حسام ســرا
| ||
نمی دانم چراگروهی تلاش می کنند آیین های ملی رابامراسم مذهبی درآمیزند، درست است که ما ایرانی ومسلمانیم اما این بدان معنا نیست که همه چیز رامخلوط وممزوج کنیم . نوروز آیینی ایرانی است که از آیین زردشت واز نژاد آریایی برخاسته ؛ امروزه درفلات ایران وخارج از آن مردمانی به استقبال بهار می روند ونوروز را گرامی می دارند . کتاب های درسی تاریخ رادوباره نگاه می کنم ؛ اثری از ملیت درآن نیست اگر بخواهم منصف باشم باید بگویم درصد مطالبی که درتقویت ملیت ارایه کرده بسیار اندک است .تصمیم گیران نظام آموزشی ما که زیر مجموعه ای از نظام سیاسی هستند هنگام تدوین محتوای کتاب ها باکم توجهی ـ بخوانید بی توجهی ـ به این مطالب می نگرند اما هنگامی که صحبت از پیشینه فرهنگی وهویت ایرانی می شود خرابه های تخت جمشید را به رخ جهانیان می کشند ای کاش گاهی هم درنمایش تصویر گذشته بدون تعصب وپیشداوری آنچه را اتفاق افتاده بدون کم وکاست دراختیار نسل امروزین قرار می دادیم تاخود قضاوت کنند. پی نوشت : 1- سال های اولیه انقلاب یادتان هست ؟ دهه 60 رامی گویم خواندن دعای کمیل وتوسل درعروسی ها مرسوم شد اما دیری نپایید ... 2- مراسم دینی ومذهبی تولد پیامبر بزرگوار اسلام وائمه گرانقدر (شادی آفرین ) و شهادت ووفات این بزرگواران (اندوه وعزاداری ) به قدر کافی فرصت برای ما ایجاد می کند که نخواهیم نوروز را بامراسم دینی ترکیب کنیم ؛ همین که خانواده هابر سر سفره هفت سین قرآن کریم راباافتخار می گشایندوآیاتی راتلاوت می کنند ، دعای یامقلب القلوب ...را می خوانند ودر لحظه منحصر به فرد تحویل سال ابتدا برای دیگران وبعد برای خود وخانواده آرزوهای خوب را از خدای بزرگ درخواست می کنند کفایت می کند . دیروز تحویل سال نو بود ؛ دوستی به طنز ــ شاید هم نه طنز ــ می گفت : من از گردانندگان مسجد ...گلایه دارم پرسیدم به کدام دلیل؟ گفت:یک مقوا یاپارچه بیرون یا درون مسجد نزده بودند که عید نوروز را تبریک بگوید!!! این هم برعکس ماجراست .باید اجازه دهیم هرنهاد و مراسمی وظیفه اصلی خود را انجام دهد چنان که مسجد ، قبرستان ، دشت وکوهساران ، امامزاده ، عیدفطر ، عید قربان و....عید نوروز......هر یک وظیفه ای دارند وبرای انجام همین وظیفه ایجاد شده اند . [ جمعه 87/1/2 ] [ 10:59 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
اشاره: موضوع از آنجا شروع که بازرسان هنگام مراجعه از مدیر پرسیده بودندکه چرا غایب ها را ثبت نکرده اید باوجود سرما وبیماری های زمستانی مگر می شود که کسی بیمار نشود ومدیر گفته بود اگر غایب داشتیم می نوشتم لابد نداشته ایم که ننوشته ام !مدیر خودش اینها رابیان کرد می گفت از روزی که بازرسان رفته اند چند نفر از همکاران کارشان به بیمارستان کشیده وغایب هم کرده اند واز اینجا بحث های نظری توام باخرافات شروع شد یکی می گفت ما راچشم زده اند دیگری می گفت مگر می شود دفتر حضور وغیاب را به صورت یکجا وندیده چشم زد وجواب می شنید که آری می شود دیگری گفت من خودم بارها چشم خورده ام واگر شمااگر چشم نخورده ای لابد قابل نبوده ای ! پاسخش را باقاطعیت چنین داد که نه عزیز من اگر تاکنون چشم نخورده ام از این روبوده که لایق موقعیت ها وپیشرفت هایم بوده ام اگر شمارا چشم زده اند شاید لیاقت آن موقعیت رانداشته ای مثلا انتظار نداشته اند ماشین قراضه ات را با خودروی مدل بالا عوض کنی و...(البته بحث چشم زدن وصحت وسُقمش بماند برای بعد اما همین موجب نوشتن من شد و....) پیش درآمد : بشر در زمینه اعتقاد به خرافه سابقه یی به اندازه طول تاریخ دارد و این در ذات بشر هم هست که هر چند رو به آینده حرکت می کند اما گهگاهی به گذشته برگردد فرار از وضعیت موجود از جمله عواملی است که انسان ها را از زندگی در واقعیت دور می کند.
وقتی افراد جامعه توانایی برآورده کردن نیازها و خواسته هایشان را از لحاظ فکری، اقتصادی و اجتماعی ندارند یا نمی توانندبه خواسته هایی مثل ازدواج، طلاق و... دست پیدا کنند به خرافات و فالگیری رو می آورند .
ناامیدی از رسیدن به آنچه خواست و آرزوی دیرینه یا نه همین امروز ماست بعضی اوقات وادارمان می کند تا به خرافه رو بیاوریم و از نیروهایی نامعلوم کمک بگیریم. این پدیده مختص کشور ما یا برهه زمانی خاصی نیست. حتی طبقات مختلف اجتماعی هم در این مورد به یکدیگر شبیه می شوند. اصل موضوع: خرافه اعتقادیا باوری است که علم ومنطق آن راتایید نمی کند ونمی شود برای آن ریشه ومبنایی علمی یافت (جدای از مسائلی که به دلیل ناکافی بودن علم بشر امکان یافتن علل آن فعلا" وجود ندارد) خرافات دامنه وسیعی دارد از خرافات معمولی ورایج که دربیشتر جوامع دیده می شود مثل باز وبسته کردن قیچی که موجب دعوا می شود ، ردیف شدن وسایل خانه که نشانه آمدن مهمان است و.. برخی دیگر از خرافات به دلیل عقب ماندگی فرهنگی وتکنولوژیکی است مثلا وقتی نتوانیم بیماری خاصی رادرمان کنیم به خرافات رومی آوریم چراکه اگراین اعتقاد(خرافه) بیماری را درمان نمی کند دست کم امیدی را _هرچند موهوم_ برایمان ایجاد می نماید حال اگر بیماری اتفاقا علاج یابد اعتقاد به این خرافه بیشتر وبیشتر می شود به گمان من زنان بیش از مردان خرافاتی اند زیرا آنان باکوهی از مشکلات دست وپنجه نرم می کنند ، زایمان وبیماری های قبل وبعدش را می آزمایند والبته دنیای بسته تری دارند اغلب باید درچهاردیواری خانه بمانند وبشویند وبروبند وبزایند و این یعنی باورداشتن چیزهایی که از پدر وبویژه مادر به ارث برده اند ،اگر آموزش وپرورش هم بالنده وخلاق نباشد که نیست ، اگر در صداوسیما ومنابر هم به خرافات دامن نمی زدند که می زنند اگر اینترنت وماهواره هم عاری از این توهمات بود که شوربختانه اینگونه نیست آنگاه می شد امیدوار بود ولی .. دانستن، باور نمی آورد چنانکه بسیاری از رانندگان می دانند کمربند ایمنی چه فوایدی دارد ولی از بستنش اکراه دارند یا پزشکان می دانند سیگار چه بیماریهایی ایجاد می کند اما خود لب به سیگار می سایند پس، نگرش به موضوعات بادانستن تفاوت دارد . چند درصد ما می دانیم که عدد 13 مثل سایر اعداد است وهمان 1+12 است اما هنوز از نحسی این عدد بیرون نیامده ایم ؟مشکلات جامعه ما آنقدر زیادند وامید برای حل این مشکلات آنچنان کم که راهی جز توسل به خرافه رابرای مردم باقی نگذاشته است . باورمندان به خرافه درهر قشر ورشته وسطحی از جامعه دیده می شوند از بیسواد ودانشگاهی گرفته تاحوزوی وفرنگ رفته . دوستی درنظرات گفته بود رشته های دانشگاهی علوم پایه چون باعلت ومعلول سر وکار دارند کمتر خرافاتی اند ومن می گویم اگر برعکس نباشد لااقل اینگونه نیست درست مثل همان پزشک که علت ومعلول رادر موضوع سیگار وبیماری می داند اما سیگار هم می کشد نمونه های بی شماری از فارغ التحصیلان رشته های علوم پایه دیده ام که درساده ترین خرافات دست وپا می زنند والبته جدال با اینان نیز آب در هاون کوفتن است البته این بدان معنا نیست که فارغ التحصیلان علوم انسانی و...خرافاتی نیستند ابدا" چنین نیست شاید انتظار ما از مهندس وپزشک وتکنسین هوشبری باید اصلاح شود شاید باید بپذیریم که اینها هم آدم هایی هستند با باورها ودیدگاههایی که ریشه درخانواده ،رسانه ها، مسجد و آموزش وپرورش دارد ومقصر دانستن آنها نیز منطقی نیست . دانش آموز تنبلی که اتفاقا یکی از امتحاناتش را باموفقیت می گذراند این توفیق را به کفش هایی که عوض کرده یا پیراهن جدیدی که پوشیده نسبت می دهد این مربوط به فرهنگ خاصی نیست درغرب نیز خرافات بیداد می کند فالگیری درغرب نیز رایج است نوعش متفاوت است به نظر نمی رسد بشود وبتوان خرافات را به طور کلی ریشه کن کرد شایدخرافات نوعی تخیل باشد که برای ذهن لازم وموجب رشد ذهنی شود ! دراین صورت باید بین خرفات مخرب وغیر مخرب مرزی گذاشت .اصلا باید دید که خرافه می تواند مخرب نباشد ؟باید باورهایم رابشویم ...بهار می آید .......... [ چهارشنبه 86/12/22 ] [ 7:19 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
خرافات را هم دردین ومذهب وهم در زمینه های اجتماعی می شود یافت کمی که درنگ کنیم خود ما نیز مُبّرای از خرافه نیستیم ، عامی وکم سواد ، جوان وپیر ، زن ومرد ، بازاری ودانشگاهی ، معمم ومُکَلّا،شهری وروستایی، سنتی ومدرن ، روشنفکر و واپسگرا، و... همه وهمه هریک به نحوی خرافاتی اند ،خرافات امروزه جزیی از زندگی بشر شده است وشاید جداکردنش از زندگی به معنای پایان زندگی باشد .فکر می کنید خرافات بین کدام گروه از اقشار زیر گسترش ونفوذ بیشتری دارد ؟ 1)جنسیت : الف)زنان ب)مردان به دلیل ....................................... 2) وضعیت دانش وتحصیلات : الف)دانش آموختگان علوم پایه (مهندسی ، ریاضی ، فیزیک ، شیمی و...) ب) دانش آموختگان رشته های علوم انسانی دانشگاهها ومراکز آموزش عالی ج) فارغ التحصیلان حوزه های علمیه زیرا............................................ چرائیش را هم بگویید تا دیگران از نظر ارزشمندتان بهره مند شوند . توضیح خیلی ضروری : بهتر است استثناها را جداکنید واز هر دسته میانگینی که تاحدودی دربرگیرنده واقعیت آن جامعه باشد ارائه نمایید. [ یکشنبه 86/12/12 ] [ 6:53 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
یلدای اهورایی نماد جدال روشنی باتاریکی و اعتدال با سرما است ؛امسال تقارن عید قربان ویلداشادمانی رادوچندان کرده است. درقربانگاه اسماعیل من کیست؟ چیست؟ مقامم؟ آبرویم؟ موقعیتم، شغلم؟ پولم؟ خانه ام؟ املاکم؟ یا... ؟ دیر زمانی است که به این واژه ها فکر اساسی نکرده ام باید بیشتر بیندیشم. یلداتون مبارک .همین [ پنج شنبه 86/9/29 ] [ 2:0 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
1 ــ چندی پیش بعداز مدتها رفته بودم سینما ؛ موتورسواری جلوی دختران ویراژ می رفت ومزاحم آنها می شد ، باهر مزاحمتی صدای سوت وجیغ تماشاچیان(خوشحالی وتشویق!! ) به هوا برمی خاست وسالن راپر می کرد ....کمی فکر کردم سالها پیش وقتی نامردی درفیلمی چنین صحنه ای رابازی می کرد کسی تشویقش نمی کرد وبرعکس زمانی که جوانمردی دختری را از دست مزاحمی می رهانید فضا از هیاهوی تشویق برمی شد ..... فکر کردم وباز فکر کردم، چه اتفاقی افتاده است که ما به این روزافتاده ایم ؟باید باز هم فکر کنم . 2 ــ یاد دوران تحصیلم می افتم که معلمانمان با وضعیت روز ( دامن وجوراب ، بدون مقنعه ،گاهی باروسری وگاهی بدون آن ) به مدرسه می آمدند ، درسشان رامی دادند وگروهی از آنان نماز هم می خواندند. سلامت ورود وخروجشان ــ جز درموارد استثنایی که هیچ قانونی را بی اثر نمی کند ــ تامین بود وبرایشان احترامی ویژه قائل بودند . ما را چه شده است که اکنون حضور یک زن درمدرسه پسرانه ، حتی با چادر ومقنعه، وصله ناجوری است که ظاهرا" هیچکس را یارای تحمل آن نیست وکسی نمی تواند سلامت ورود وخروج زنی درسیمای معلم وغیر آن رابرتابد ؟ هذیان که نمی گویم؟ [ دوشنبه 86/7/16 ] [ 6:38 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
به دعوت دوستانی فرهنگ دوست درشب شعری شرکت داشتم وتوفیقی دست داد تا بادوستی باتجربه که دستی درنوشتن داشت وزبان وقلمی درشعر، هم کلام شوم ؛ هر از گاهی از هر دری سخنی گفتیم تا آن جاکه سخن ازدنیای مجازی شد واین که اگر در روزگاری که اینترنت رفته رفته همه زوایای تو درتوی زندگی فردی واجتماعی مارا درنوردیده جوانان و بزرگسالان این مرز وبوم درانجمن های غیر دولتی (N.G.O) و دولتی عضو نشوند ،درشبهای شعر شرکت نجویند، دیدارهای حضوری باهمسالان وسایر مردم نداشته باشند وهمه چیز را از جعبه جادویی رایانه وتلویزیون باز جویند دیری نخواهدپایید که همین روابط نخ نماشده فامیلی و همسایه ای که اکنون باهزار چسب مرئی ونامرئی حفظ شده به کناری رفته وروزی از همین شرایط نامساعدکنونی هم باحسرت یاد خواهیم کرد . نکته ای که دوست شاعر ودوراندیشم بیان کرد آن بودکه جذابیت دنیای مجازی اینترنت چنان عجیب است که از هرپدیده ای خوب یابد ، بهترین هایش راداردوبدیهی است که باچماق وشمشیر نمی توان به نبرد با توپ وتانک رفت چراکه حاصلی جز ناکامی نخواهد داشت ؛ آنچه می ماند مجهز شدن به سلاحی مشابه برای مغلوب نشدن است . تجربه نشان داده است که محروم کردن جوانان دراستفاده از اینترنت ، فیلترینگ و عدم تلاش برای افزایش سرعت این رسانه راه به جایی نبرده ونمی برد؛ درمقابل شاید تشویق جوانان برای داشتن وبلاگ شخصی ، راه اندازی وبلاگ گروهی ، طراحی سایت ووبلاگ برای معرفی زادگاه ، محله ، روستا وشهر و..در جهت بخشیدن به فعالیت ها والبته حفظ فاصله میان ماوکشورهای صاحب رسانه سودمند واثربخش باشد . تا روزگار آبستن حوادث درآینده چه زاید .خداعالم است. [ شنبه 86/6/24 ] [ 5:40 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
یادش به خیر ، دوران کودکی من وهم نسلانم برای خودش جذابیت هایی داشت ؛ پرسه زدن درخاک وگل وبعد بازی های گروهی کمی بعد ورزش های مختلف وسرانجام فوتبال جزء جدانشدنی زندگی هر روز مابود . زمان گذشت ودوران نوجوانی ماچونان رعدی دربهار آمد وبی خبر رفت ، کم کم پای وسایل ارتباطی جدید به خانه ها باز شد ؛ ابتدا تلویزیون یک شبکه ای که برنامه هایش را از بعد از ظهر می آغازید وقبل از نیمه شب به اتمام می رساند ،بعد شبکه های دیگر وشبانه روزی شدن این رسانه وکمی بعدترماهواره وهمزمان رایانه. نوجوان امروزی ما باهوش است،خیلی چیزها رامی فهمد ،روند آموزش را وارونه کرده است به گونه ای که بزرگسالان را وادار کرده خودآگاه وناخودآگاه از وی بیاموزند .. این ها کارکرد همین رسانه هاست ودراین باره نمی توان تردید کرد اما... نشاط وشادابی نوجوان دیروزی رادرچهره همسالان امروزیش کمتر می توان یافت از بازی های گروهی وتعامل مستقیم میان دوستان خبری نیست وخانواده ها بیش از حد مراقبند که دلبندانشان دست به سیاه وسفید نزنند که شاید... کار بارایانه واینترنت ،نشستن درگوشه ای وپیداکردن اطلاعات ، خلوتی بی تحرک لازم دارد ودر درازمدت ممکن است نوعی انزوا ،خمودی وبریدن از جمع را برای فرد به ارمغان آورد واین از دستاوردهای منفی تکنولوژی زمانه ماست . به نظر می رسد برای جبران کاستی های کار با رسانه ها باید نوجوانان وحتی بزرگسالان را تشویق کنیم که درحرکتهای گروهی ، تیم های ورزشی ، انجمن های علمی وتشکل های دولتی وغیر دولتی عضو شوند تااز این رهگذر کاستی های حرکتی را جبران نموده واز راه این تعامل به بخش مهمی از یادگیری مفاهیم ارتباطی که فقط از راه ارتباط بین هم سالان ایجاد وتقویت می شود دست یابند . این موارد دستورالعمل نیست نوعی هشدار است ابتدا برای خودم وسپس برای دیگران حتی اگر کسانی آن رانپسندند ومخالفش باشند. [ چهارشنبه 86/4/20 ] [ 11:49 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |