حسام ســرا
| ||
درهفته گذشته دو رویداد اجتماعی ذهن جامعه را درگیر کرد : نخست زندانی شدن محمد مایلی کهن ورضایت علی دایی برای آزادی وی ودوم مرگ مرتضی پاشایی. محمد مایلی کهن در دوران بازی درتیم پرسپولیس وتیم ملی فوتبال بازیکن باغیرت وموثری بود اما با وجود این دو ویژگی مثبت گاهی حاشیه ساز هم می شد درمسابقات انتخابی جام جهانی 1994 با یک خبرنگار ایرانی در دوحه قطر درگیر شد که موجب گردید برای همیشه از مربیگری محروم شود اما یکسال بعد این محرومیت شکسته شد!!.درگیری بین علی دایی ومایلی کهن هردلیل وعلتی داشته باشد به محکمه ای درجمهوری اسلامی ایران ختم شده است وبراساس حکم همین محکمه،وی به حبس محکوم گردیده است . اگر یک کار اصولی انضباطی درتاریخ پس از انقلاب درفوتبال این مرز وبوم صورت گرفته باشد صدور حکم برای یک شکایت درحاشیه فوتبال است از شخصیت ونوع رفتار علی دایی که بگذریم مایلی کهن حاشیه ساز است ومی کوشد با حاشیه سازی بر صدر اخبار موج سواری کند اگر مطبوعات ورسانه های حقیقی و مجازی براین آتش نفت نمی افروختند واجازه می دادند حکم صادرشده توسط دادگاه صالحه ای که مایلی کهن به آن اعتراضی ندارد اجرا گردد می شد امیدوار بود که سنگ بنایی برای رسیدگی به اتهام وتهمت ویا دست کم حرف بی اساس گذاشته شود . اما چه می شود کرد که ما مردمی احساسی هستیم و.. مرتضی پاشایی خواننده ای نه چندان مشهور صبح جمعه 23 آبان ماه 1393 به دلیل بیماری سرطان درگذشت اویکی از خوانندگان پاپ بود وتیتراژ برنامه ماه عسل درشهرت وی نقش بسزایی داشت اما بسیاری تازمان مرگ پاشایی نمی دانستند خواننده این تیتراژ کیست! چه شد که اینگونه مردم درمرگ پاشایی اجتماع کردند ؟ به گمان من سکوت رسانه ها درزمان بستری بودن پاشایی دربیمارستان ، فعالیت شبکه های اجتماعی ، احساسی بودن ما ایرانیان که معتقدیم پشت سر مرده حرف نباید زد ونیز مرده بد وجود ندارد ، نوع بیماری وی و.. در گستردگی این مراسم بی تاثیر نبود وگرنه چگونه می شود خواننده ای را جامعه به خوبی نشناسد وبرایش سنگ تمام بگذارد؟ آیا این به ویژگی های ما ایرانیان بازمی گردد که در روزگار«بودن» قدر همدیگر را نداریم و... دراشعار فارسی این ابیات، گویای همین صفت است که : بیاتاقدریکدیگر بدانیم / که تا ناگه ز یکدیگرنمانیم کریمان جان فدای دوست کردند/ سگی بگذار ماهم مردمانیم چوخواهی تربتم را بوسه دادن / رخم را بوسه ده که اکنون همانیم دراین چند روز کسانی این اجتماع ایرانیان را زنده شدن روح انسان دوستی دانستند، من اما بر این باور نیستم .احساسات انسانی لازمه زندگی است ما بدون این احساسات حیوانی بیش نیستیم اما انسان واجد صفات انسانی از عقلانیت نیز برخوردر است در سالهای نزدیک هنرمندانی از جنس مردم وباموقعیتی متفاوت تر از نظر مهارت نیز از دنیا رفته اند اما جامعه با آنان رفتاری دیگرگونه داشت . به باور من نسل کنونی نسل هیجان است نسلی است که با یک پیام شبکه های اجتماعی تصمیم می گیرد وبرای این تصمیم منطق را برنمی تابد . جامعه دراین مسیر پوست انداخته است اگر هم کسانی درانکار این پوست اندازی تلاش کنند یا خود را به خواب زده اند یا این که از شدت واثرگذاری این تغییرات بی خبرند .مرگ پاشایی نمونه ای از اجتماع توده ها برای یک رویداد نه چندان مهم بود .آیا باز هم از این اتفاقات خواهد افتاد؟ پ.ن: مرتضی پاشایی هنرمندی بود که اکنون روی درنقاب خاک کشیده است این نوشته به هیچ عنوان قصد داوری درباره ارزش هنری آن مرحوم ومقایسه وی با دیگران را ندارد اصلا" رفتارهای بعد از مرگ پاشایی ذره ای به تصمیم واراده او مربوط نیست بنابراین در هرگونه نظر وابراز عقیده ای به این نکته توجه فرمایید
[ دوشنبه 93/8/26 ] [ 10:36 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
بی هیچ قصدی برای پاسخگویی پای صحبت هایش نشسته ام فقط گاهی سری می جنبانم وبله ای می گویم تا باخیال راحت ادامه دهد .... از تجربیاتش می گوید از کج مداری چرخ ،از روزگار نامراد .... کار که به اینجا می رسد گریزی به بدبختی هایش می زند از کسی می گوید که قدرت ماورایی دارد از زنی که می گوید کتابی دارد بسیار مهم وکارگشا . کتاب را کسی ندیده است حتی خودش. اما سخت به بودنش اعتقاد دارد می گوید می تواند دهان هرکسی را ببندد می گوید وباور دارد که دعاهای کاری می نویسد که هیچ کس را یارای مبارزه با آن نیست . بدبختی های خودش وخوشبختی های نزدیکان او را به همین زن وکتاب ندیده اش وطلسمی که از آن کتاب ندیده بیرون می اید نسبت می دهد .می گوید اگر طلسم ندارد چرا فلان فرد از نزدیکانش باید فرزندانش همه تحصیلات عالی وزندگی روبه راهی داشته باشند ؟! می گوید ومن فقط می شنوم بی آن که حرفی بزنم ... حرفهایش تمام شده ومدتی است رفته است ... من در باورهای خودم غوطه ورم ... نمی دانم چند درصد مردم جامعه ما به این باورها معتقدند اما می دانم که اصلاح جامعه وحرکت به سوی پیشرفت وارزش های انسانی با این خرافات دامنگیر اگر از غیرممکن ها نباشد کار دشواری است که فقط با برنامه ریزی منسجم وپیگیر امکان پذیر خواهد بود ..... [ شنبه 93/3/17 ] [ 2:14 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
امروز روز میراث فرهنگی وموزه هاست برای شهرها وروستاهایی که مکان تاریخی -مذهبی کهن ندارند شاید این پرسش پیش آید که این روز درتقویم برای چه کسانی درج شده است ؟ واقعیت این است که میراث فرهنگی دایره بسیار بزرگی را شامل می شود دایره ای که از یک سو به بناها ومکان های تاریخی و از سوی دیگر به آثار ونوشته های تاریخی ، پوشاک وروش تهیه آن ، تغذیه وروش پخت غذا، آداب ورسوم ومهم تراز همه شخصیت ها وچهره های فرهنگی می پردازد از این رو شاید پرداختن به کسانی که برای پاسداشت فرهنگ وهویت آبادی وشهر ما کاری هرچند کوچک انجام داده اند ضروری باشد وشاید این روز بهانه ای است تا از میراث بانان فرهنگ که حاملان آثار واسناد تاریخی اند یادی بکنیم. این روز یادآور آن است که با نگاهی دقیق تر زندگی نیاکان را بکاویم وآثار ملی ومذهبی را که یادگار پیشینیان است با رفتارهای ناشیانه تخریب نسازیم .
[ شنبه 92/2/28 ] [ 8:25 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 91/10/19 ] [ 11:48 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
"گدا" و "متکدی" اسم هایی هستند که برایشان به کار برده می شود و جالب است به همان اندازه که به عنوان ناهجاری های اجتماعی شناخته می شوند، به همان اندازه هم امنیت شغلی دارند و البته امنیت درآمدی! آنها در حالی "لکه"های ناجور معابر عمومی خوانده می شوند که از طرف مردم مورد حمایت قرار می گیرند و به همین دلیل است که پول هایی که تحت عنوان "کمک" می گیرند با آمار پول های ریخته شده به صندوق های رسمی جمع آوری صدقه تقریبا برابری می کند تا این سؤال به وجود آید که تکلیف ما با این پدیده چیست؟ اصلا تکدی گران را باید محتاج هایی ببینیم که با این شیوه رفع احتیاج می کنند یا متخلفانی که خطایشان درآمدی است که لازم نیست برایش زحمت زیادی بکشند. سؤال دیگر این است که مسوؤلین باید چه مسؤلیتی را در قبال آنها احساس کنند.
متکدی؛ محتاج یا مجرم مرسوم است که معتادان را به دلیل شرایط دشوار و غیرقابل تحملی که دارند بیمار می خوانند نه خلافکارکه البته این ادعا ، جای بحث فراوان دارد ؛ اما این مساله برای تکدی گران فرق می کند و حتی اگر احتیاج شان هم ثابت شود، نمی توان رفتارشان را توجیه کرد چرا که نهادهای مسؤول هم در قبال محتاجان مسؤلیت دارند و هم در قبال مجرمین. به همین دلیل یکی از تردیدهایی که دستگاه های مربوطه باید به آن پاسخ روشنی بدهند، این است که متکدی اگر مجرم است چرا آزاد است و اگر محتاج است چطور می تواند برای رفع احتیاجش ناهنجاری اجتماعی به وجود بیاورد؟ "گدایی در حالی جامعه را آزار می دهد و باعث به وجود آمدن صحنه های زشتی می شود که این کار نه تنها بدرفتاری یک فرد، بلکه کاری گروهی است که توسط سرگروه هایی خاص برنامه ریزی شده و مدیریت می شود." در قانون مجازات اسلامی از تکدی گری به عنوان مصداق بارز جرم نام برده شده است ؛ از همین رو برخورد با متکدیان یک امر ضروری و حیاتی است. البته این را باید در نظر داشت که اغلب متکدیان افراد سودجو و فرصت طلبی هستند که هیچگونه نیاز مالی ندارند اما با استفاده از احساسات مردم اقدام به این کار خلاف می کنند. فرد متکدی علاوه بر پایمال کردن شخصیت خود، باعث ایجاد رخوت و سستی در جامعه شده و اگر برخوردی جدی و مؤثر با این افراد نگردد زمینه رشد آنها روز به روز بیشتر فراهم خواهد شد. وجود افراد متکدی چهره نامطلوبی از جامعه را نشان می دهد از همین رو انتظار از نیروی انتظامی و سایر دستگاه های ذیربط این است که مقابله ای جدی با پدیده تکدی گری داشته باشند تا بساط این افراد از سطح شهرها برچیده شود. قانون و تکدی گری ماده 712 قانون مجازات اسلامی، درخصوص مجرمانه بودن تکدی گری جرم انگاری کرده است:" هرکس تکدی یا کلاشی را پیشه خود قرار داده باشد و از این راه امرار معاش نماید یا ولگردی نماید به حبس از یک تا سه ماه محکوم خواهد شد و چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود علاوه بر مجازات مذکور کلیه اموالی که از طریق تکدی و کلاشی به دست آورده است مصادره خواهد شد." سپس ماده 713 همین قانون درباره گماردن کودک برای تکدی گری پیش بینی مجازات کرده و هرکسی را که از کودک برای این کار بهره برداری کند "بزهکار" دانسته است: "هرکس طفل صغیر یا غیررشیدی را وسیله تکدی قرار دهد یا افرادی را به این امر بگمارد به سه ماه تا دو سال حبس و استرداد کلیه اموالی که از طریق مذکور به دست آورده است محکوم خواهد شد." در همین رابطه کنوانسیون ها و پیمان هایی در مجامع جهانی به تصویب رسید که دولت ایران نیز به این کنوانسیون ها ملحق شده و الحاق یک کشور به این پیمان ها به منزله اعتبار آنها در حکم قانون داخلی خواهدبود. به عبارت ساده تر مفاد این پیمان ها در حکم قانون داخلی ایران است. ازجمله این کنوانسیون ها، پیمان نامه حقوق کودک مصوب سال 1989 سازمان ملل متحد است. در ماده 32 این پیمان نامه هرگونه بهره کشی اقتصادی از کودکان در کشورهای عضو را ممنوع دانسته است: "1- کشورهای عضو ، حق کودک را برای برخورداری از حمایت در برابر بهره کشی اقتصادی و انجام هرگونه کاری که ممکن است زیانبار باشد یا در تحصیل کودک خللی وارد آورد، یا به سلامتی کودک یا رشد جسمانی، ذهنی، اخلاقی یا اجتماعی او آسیب رساند، به رسمیت می شناسند. 2- کشورهای عضو جهت تضمین اجرای ماده حاضر اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی به عمل خواهند آورد. بدین منظور و با عنایت به مفاد سایر اسناد بین المللی مربوطه، کشورهای عضو به ویژه اقدامات ذیل را به عمل خواهند آورد: الف) تعیین حداقل سن یا حداقل سنین برای اشتغال به کار ب) تدوین مقررات مناسب در ارتباط با ساعات کار و شرایط اشتغال پ) تعیین مجازات های مناسب یا ضمانت های اجرایی دیگر به منظور تضمین اجرای موثر ماده حاضر." وظیفه دادستان و ضابطان دادگستری در ادبیات حقوق جزا یکسری از جرایم به عنوان جرایم مشهود برشمرده شده اند. یعنی اینکه این جرایم در علن و آشکار و انظارعمومی مردم وقوع می یابد و ضابطان دادگستری ازجمله نیروی انتظامی در این گونه جرایم نباید منتظر بمانند تا شاکی و زیان دیده از جرم از آنان درخواست رسیدگی و پیگرد بزهکار را کند، بلکه باید راسا موضوع را پیگیری کرده و در اسرع وقت مراتب را به دادسرای محل وقوع جرم اعلام کنند. یک تجربه موفق
[ جمعه 91/10/15 ] [ 8:49 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
می گویند «دروغ هرچه بزرگ ترباشد باورش آسان تراست»! اشتباه نکنید منظورم حرفهای سیاستمداران دنیا نیست ! به زندگی اجتماعی خود ودنیای اطرافمان هم که نگاه می کنیم این موضوع مصداق پیدامی کند. شهردار یک شهر در روز معارفه قول های عجیبی می دهدانگار که همه شهرداران قبلی آدم های نالایقی بوده اند ،هیچ کارمثبتی انجام نشده واز شهر وشهرسازی اطلاعی وجود نداشته است . مدیر دبستان شش کلاسه ای در اولین روز کاریش ،مدرسه جدید را مخروبه ای قلمداد می کند که هیچ کارشایسته ای درآن صورت نگرفته ومعتقد است که او « آمده است» تا از این مخروبه در «اندک زمانی» بهشت عنبر سرشتی پدید آورد.. اگر شهردار جدید باصدای بلند وتبلیغات فراوان بگوید که تاسال آینده برای هرمحله یک پارک خواهد ساخت، همه خیابانها رابازسازی وتعریض خواهدکرد، مشکل ترافیک وپارکینگ وسایل نقلیه را برای همیشه برطرف خواهدنمود،سیستم تمام مکانیزه جمع آوری زباله رابرای همه منازل تاسال آینده طراحی واجرا خواهد نمود و.....بسیاری باور می کنند واو را می ستایند . شهروندان، کارکنان وحاضران نیز ،رفتارهای متفاوتی با این وعده ها خواهند داشت: بعضی مدیر جدید را فرشته ی نجاتی می دانند که لطف الهی وی را درمسیر زندگیشان قرار داده است وبعضی دیگر هاج وواج می مانند که مدیران پیشین چه موجوداتی بوده اندکه..... تنها ،اندک افرادی باعقل دور اندیش ،ارزیابی وعده های داده شده و درک شرایط موجود درمی یابند که این حرفها مشتی شعاروتبلیغات است که فقط توقعات دیگران را بالا می برد اما تعداد این گروه اندک است واگر همان ابتدا مخالفت یا اعتراضی کنند درفوج جمعیت طرفدار خوش خیال محو می شود. وعده های عمل نشده در دراز مدت سرخوردگی به دنبال می آورد ونتیجه ی سرخوردگی ،بی تفاوتی وعدم انسجام اجتماعی است . چراما واقعیت ها را باخوش خیالی مخلوط می کنیم؟چرا آن اندازه که باید ، واقع بین نیستیم؟ چرا وعده های توخالی می دهیم ؟چرا به حرفهایی که می زنیم عمل نمی کنیم وبه تعبیر زیبای قرآن : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ * « الصف: 2 » ونکته مهم تر این که : چرا ما مردم باوجود بالارفتن سطح تحصیلات وداشتن مدارک تحصیلی عالی به آسانی درتبلیغات این افراد خود را می بازیم؟....چرا.. شما می دانید؟
[ شنبه 91/10/9 ] [ 10:18 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
مردم ایران یکی از تاریخی ترین و با سابقه ترین ملت های روی زمین اند و شاید در تمام گیتی ملت های ریشه داری مشابه ملت ایران به تعداد انگشت های یک دست نباشد ، این مردم دارای خصوصیاتی خاص هستند که حاصل عوامل فرهنگی ، تاریخی ، اجتماعی زیستن در این جغرافیا در طول ادوار مختلف تاریخی است. [ چهارشنبه 91/9/15 ] [ 1:9 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |