حسام ســرا
| ||
[ چهارشنبه 91/11/18 ] [ 1:12 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
می گویند «دروغ هرچه بزرگ ترباشد باورش آسان تراست»! اشتباه نکنید منظورم حرفهای سیاستمداران دنیا نیست ! به زندگی اجتماعی خود ودنیای اطرافمان هم که نگاه می کنیم این موضوع مصداق پیدامی کند. شهردار یک شهر در روز معارفه قول های عجیبی می دهدانگار که همه شهرداران قبلی آدم های نالایقی بوده اند ،هیچ کارمثبتی انجام نشده واز شهر وشهرسازی اطلاعی وجود نداشته است . مدیر دبستان شش کلاسه ای در اولین روز کاریش ،مدرسه جدید را مخروبه ای قلمداد می کند که هیچ کارشایسته ای درآن صورت نگرفته ومعتقد است که او « آمده است» تا از این مخروبه در «اندک زمانی» بهشت عنبر سرشتی پدید آورد.. اگر شهردار جدید باصدای بلند وتبلیغات فراوان بگوید که تاسال آینده برای هرمحله یک پارک خواهد ساخت، همه خیابانها رابازسازی وتعریض خواهدکرد، مشکل ترافیک وپارکینگ وسایل نقلیه را برای همیشه برطرف خواهدنمود،سیستم تمام مکانیزه جمع آوری زباله رابرای همه منازل تاسال آینده طراحی واجرا خواهد نمود و.....بسیاری باور می کنند واو را می ستایند . شهروندان، کارکنان وحاضران نیز ،رفتارهای متفاوتی با این وعده ها خواهند داشت: بعضی مدیر جدید را فرشته ی نجاتی می دانند که لطف الهی وی را درمسیر زندگیشان قرار داده است وبعضی دیگر هاج وواج می مانند که مدیران پیشین چه موجوداتی بوده اندکه..... تنها ،اندک افرادی باعقل دور اندیش ،ارزیابی وعده های داده شده و درک شرایط موجود درمی یابند که این حرفها مشتی شعاروتبلیغات است که فقط توقعات دیگران را بالا می برد اما تعداد این گروه اندک است واگر همان ابتدا مخالفت یا اعتراضی کنند درفوج جمعیت طرفدار خوش خیال محو می شود. وعده های عمل نشده در دراز مدت سرخوردگی به دنبال می آورد ونتیجه ی سرخوردگی ،بی تفاوتی وعدم انسجام اجتماعی است . چراما واقعیت ها را باخوش خیالی مخلوط می کنیم؟چرا آن اندازه که باید ، واقع بین نیستیم؟ چرا وعده های توخالی می دهیم ؟چرا به حرفهایی که می زنیم عمل نمی کنیم وبه تعبیر زیبای قرآن : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ * « الصف: 2 » ونکته مهم تر این که : چرا ما مردم باوجود بالارفتن سطح تحصیلات وداشتن مدارک تحصیلی عالی به آسانی درتبلیغات این افراد خود را می بازیم؟....چرا.. شما می دانید؟
[ شنبه 91/10/9 ] [ 10:18 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 91/9/24 ] [ 1:12 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
قبرستان بخش جدایی ناپذیرهر اجتماع و شهر و دیاری است،هرجا که جمعیتی سکونت داشته باشند در حاشیه ای نه چندان دورمحلی برای سکونت ابدی اموات خود فراهم می آورند؛برای عزیزانی که زمانی با آنها بوده اند، نفس کشیده اند و اینک اسیر خاکند. خوب که نگاه کنیم قبرستان قسمتی از تاریخ یک جامعه است، جست و جو در آن می تواند گاهی جالب باشد. گشت وگذار درسرزمین مردگان و بعضا فراموش شدگانی که در عین خاموشی و آرامش سراپا فریاد وغوغا است و پندها در خود دارد تا تو نیز غافل نمانی و بنگری به قبرهایی که بزرگانی را در خود جای داده اند که روزی برای خود کسی بودند و اینک در دامان خاک بیصدا آرمیده اند. قبرستان ؛این مکان خاموش،این تنهایی پرهیاهو، این سرزمین کوچک اما وسیع ،این سرزمین صاف اما ناهموار با پستی و بلندی های عجیب؛ این جا همه مُرده اند و از کسی دم برنمی آید؛باید باورکنی که تو هم روزی به این ها ملحق می شوی و تعجب برت می دارد که ای دل غافل این جا آخر دنیاست هرکه باشی و زهر جا برسی یک چنین جایی سرانجام توست و این خط پایان سفراست. اینجا همه نوع افراد وجود دارند از خردسالی که در بدو تولد مرده است تا کهن سالی که چند نسل بعد خود را هم دیده است از جوان ناکام زیبا روی نوشکفته تا پیر زنی که چین های صورتش هر کدام حاصل یک عمر تجربه هستند .همه نوع افراد را این سرزمین نه چندان وسیع در خود دارد.در لابلای چینش ناموزون قبرها تنوعی عجیب دیده می شود از عالم دینی و قاری قرآن تا خیاط و نقاش و نقال و بقال و راننده و باسواد وبی سواد و پیر و جوان و زن و مرد، همه روبه یک مکان واحد در خواب ابدی فرو رفته اند بعضی ها را می شناسی و بعضی ها در زیر تلی از خاک فراموش شده اند،سرنوشتشان را در ذهنت ورق می زنی؛ یکی صبح می رفت و شب بر می گشت یکی شب می رفت و صبح برمی گشت یکی می افتد و می میرد یکی بلند می شود و میمیرد یکی زجر می کشد و یکی را با زجر می کشند؛یکی تصادف را بهانه می کند و یکی مریضی را.یکی در حال کار می میرد و یکی در خواب. خلاصه بساط جور است اینجا برای خودش شهری است با آدم های متنوع.اگر به سنگ قبرها هم نظری بیفکنی تو را به عالم خیال می برد بعضی ها را خوب می شناسی و بعضی هانشانی از خود ندارند بعضی ها آراسته اند و بعضی ها ساده.خواندن سنگ نوشته ها هم برای خود حکایتی دارد،مضمون اکثر آنها مشابه است و گویای غمی عمیق و حسرتی بزرگ .کلماتی نظیر:مهربان،دلسوز،فداکار،بزرگوارو.... در وصف همه به چشم می خورد و تو تعجب می کنی که چرا همه بعد مرگ این چنین عزیز شده اند و این همه آراسته اند!، راستی آیا در قید حیات هم چنین بودند؟خودت را جای یکی از آنها می گذاری که اگر ما هم بمیریم روی سنگ قبرمان چه می نویسند؟اصلا" چه اهمیتی دارد هرچه می خواهند بنویسند .... به این فکر می کنی که ما هم روزی نه چندان دور به چنین مکانی می آییم ولی همچنان غافلیم .برایت جالب است که هر بار که به این مکانها سر می زنی بیشترازقبل گسترش یافته است واین یعنی زندگی ادامه دارد...و مرگ هم چنان می تازد ... قبرستانگردی ترس ندارد. برای نترسیدن از بعضی چیزها لازم است وقتی حالمان خوب خوب است، وقتی اوضاع زندگیمان روبه راه است، خودمان به استقبال ترسمان برویم. اگر شما هم با این نگاه به قبرستان نزدیک یا دور محل زندگیتان سری بزنید، تازه میبینید که این مکانها برای خودشان دنیای عجیبی دارند. بعضی از آدمها مهماند ولی سنگ قبرشان ترک خورده و زیر بوتهای پنهان شده است. بعضیها اصلا سنگ قبری ندارند ولی اسمشان مانده است. بعضی سنگ قبرها تصاویر یا نوشتههای جالبی دارند که لازم است چند دقیقهای بالای آن بایستیم و فکر کنیم. رفتن به قبرستان کاری دلگیرکننده نیست، چون ما از یادگرفتن، از نگاه دوباره به زندگی و از اندیشیدن متفاوت حالمان خوب میشود. قبرستان مثل یک شهر قسمتهای مختلفی دارد ، بخش قدیمی تر آن ملاقات کننده کمی دارد! زیرا بستگان صاحب قبر یا خود به این دیار ملحق شده اند و یا پس از سالها پذیرفته اند که مرگ وزندگی هم آغوشند واز آن گریزی نیست وناچار به زندگی خود پرداخته اند وقتی کسی به این درجه از شناخت برسد تازه با واکنش آدمهای دور وبرش روبرو می شود که «عجب آدمی است مرده خود را فراموش کرده وسری به آنها نمی زند!»
[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 10:38 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع هزاران نفر از دانشجویان، دانش آموزان و دیگر جوانان خراسان شمالی، «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای «پرداختن به این مفهوم مهم، آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه» تأکید کردند: پیشرفت در علم و صنعت و اقتصاد و سیاست که بُعد ابزاری تمدن اسلامی را شکل می دهد وسیله ای است برای دستیابی به سبک و فرهنگ صحیح زندگی و رسیدن به آرامش، امنیت، تعالی و پیشرفت حقیقی.
[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 6:39 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
31شهریور،سالروز شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است جنگی که از نظر تسلیحات نظامی وتجهیزات جنگی نابرابر بود. بسیاری از دانش آموزان در دوران هشت ساله دفاع مقدس کلاس ودرس را رها کرده به جبهه های جنگ رفتند تا از سرزمین وآرمانهای خود دفاع کنند وبسیاری از آنان در این راه جان خود را تقدیم کردند... سالهاست از آن دوران می گذرد وفضای مدارس با آن حال وهوا فاصله گرفته است اما برای مادران وپدرانی که فرزند دانش اموزشان درس را برای جنگ رها کرده ودر این راه از شهادت استقبال کرده است شروع سال تحصیلی یاد آور خاطراتی از جنس مدرسه است. یاد همه شهدای معلم ودانش آموز و هفته دفاع مقدس گرامی باد .
[ جمعه 91/6/31 ] [ 12:24 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
شاید نتوان واژه ملت وغرور ملی را معنا کرد شاید واژه ای نباشد که بتواند غرور ملی را نشان دهد اما می توان این معنا را در لحظاتی حس کرد . وقتی تیم ملی کشوری مسابقه را برده است وتنها یک دقیقه به پایان مسابقه مانده است واین یک دقیقه طولانی تر از هرزمان دیگری می گذرد، وقتی قهرمان ما دررقابت های جهانی دربرابر چشم هزاران زن ومرد ودوربین های خبرگزاری ها کودکانه می بازد وما از درون مچاله می شویم وقتی کسی مثل حمید سوریان مقتدرانه حریفش را شکست می دهد وبرسکوی افتخار می ایستد می شود غرور ملی را حس کرد این حس را ترجمانی نیست .... البته غرور ملی فقط به رقابت های ورزشی ختم نمی شود عرصه های علمی،رقابت های اقتصادی،دفاع سرزمینی، نظم ورعایت مقررات نیز ملاکهای دیگری برای درک این حس است احساسی که گاهی برپیشانی ما عرق می نشاند وگاه چشمانمان را نمناک می سازد.
[ دوشنبه 91/5/16 ] [ 12:34 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |