سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

لنجانی که هست... ، لنجانی که بود ....

وقتی مقاله ارزشمند استاد معتمدی را خواندم به دلیل ارادت قبلی وقلبی نخواستم ونتوانستم از زاویه شخصی به این موضوع نگاه کنم چراکه اگر این نوشتار را کسی جز ایشان( که همواره برایشان احترام ویزه قائل بوده وهستم) می نوشت شاید نوع قضاوت دیگر گونه می گردید ...

دراین باره بیش از بیست سال است که همچنان درتفکرم این که هویت لنجان ولنجانی به چه چیزهایی گره خورده است واین که این هویت را چه عواملی سست وچه دلایلی استوار می سازند .

بیش از بیست سال پیش وقتی تابلو اداره های شهرستان بی هیچ دلیل ومنطقی دستخوش تغییر شد وکسی اعتراضی نکرد برای یافتن منابع تاریخی لنجان به دانشگاه اصفهان رفتم وچون دانشجو نبودم با مساعدت یکی از کارکنان کتابخانه به منابع دسترسی پیداکردم ودرباره سابقه لنجان مواردی را از دل کتابها بیرون کشیدم . می خواستم ثابت کنم که شهرستانی با این همه سابقه وقدمت باید به همین نام باقی بماند می خواستم لااقل درظاهر هم که شده این انسجام وهویت تاریخی حفظ شود آنچه نوشته بودم اعتراض افرادی را برانگیخت کسانی که تاپیش از این هرگزانتظار تعصب وجزم اندیشی را از آنان نداشتم آنچه نوشته بودم را می توانید اینـــــــجا بخوانید. اینها را بدان دلیل آوردم تا مقدمه ای باشد برای ورود به بحثی که دست کم ربع قرن ذهنم را درگیر کرده است .

لنجان ما از دیرباز محل فعالیت اقتصادی بوده است می گویند روزگاری خشخاش آن مشهوربوده وزمانی پنبه اش وامروز برنجش زبانزد شده است دست کم زاینده رود اگر چه فصلی بوده اما به نسبت نبود وسایل انتقال آب امکان کشاورزی وبه دست آوردن قوت لایموت برای مردم فراهم بوده است . اگر چه تاپیش  از برآمدن صنعت دراین خطه افراد جویای کار راه خوزستان وتهران را درپیش می گرفتند وعمدتا" به کارگری می پرداختند اما با استقرارصنعت مردم از این که فضایی برای کسب وکار فراهم خواهد شد قلبا خوشحال بودند به یاد ندارم که قبل از انقلاب ویا درسالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کسی یا کسانی از نابودی محیط زیست ویا نقش صنعت در تخریب محیط زیست سخنی گفته باشد واگر هم بوده در تحقیقات دانشگاهی وپروژه های دانشجویی قابل مشاهده است . برای نوجوان لنجانی که هرروز صبح دودکش ذوب آهن را درحال فعالیت می دید نگرانی برای کار وجود نداشت از این رو تحصیل جز برای عده ای معدود آن هم به دلیل استعداد ذاتی ، تشویق خانواده، افکار بلند و... محبوب نبود  واصولا" هم برای دست وپازدن وتحصیل دانش ومعلومات  انگیزه ای نبود .

 ذوب آهن وآب فراوان زاینده رود مردمانی آرام پرورش داد این آرام مردمان ، پس از استقرارصنعت زندگی بهتر را درجلای وطن دیدند وباهمه پشتوانه فرهنگی خود وداعی شیرین کردند شیرین از این نظر که خوشحال بودند که توانسته اند از اینجا به جایی که دوست تر می دارند کوچ کنند .

گفته اند لنجان آیت الله ارباب وآیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را پرورش داده است آیت الله مدیسه ای از مدیسه جز نام چیز دیگری به میراث ندارد وی اصالتا از خاندان سادات بهبهان است که درنوجوانی برای تحصیل لنجان را ترک می کند وبنابر شواهد تاریخی هرگز به لنجان بازنمی گردد . درباره آیت الله ارباب هم باید اذعان داشت آنچه وی آموخته بود دراصفهان واز علمای آن شهر یادگرفته بود ایشان نیز عمده سالهای عمر پربرکت خویش را دراصفهان گذراند واز لنجان و  چرمهین جز نام ومحل تولد توشه دیگری برنچید.گذشته از اینها آسمان وسیع لنجان را دوستاره نمی تواند آنگونه که ما انتظارداریم روشن سازد؛ مابرای روشن شدن فضای لنجان به ستاره های پرفروغ وکم فروغ بسیاری نیازمندیم که درنبود یکی دیگری جای آن را پرکند .

ما بدون هیچ تعارفی نقاط قوت بسیار ونقاط ضعف فراوانی داریم که چون این نوشتار به دنیال کشف نقاط قوت نیست ناچاربدان نخواهیم پرداخت.

ما چشم به بیرون داریم ،شدیدا" غریب نوازیم ، مدیران بومی را برنمی تابیم، درصورت انتخاب یا انتصاب مدیری بومی اجداد دیده وندیده اش را از قبرستان بیرون می کشیم واو را به گناه بی دلیل کوتاهی قد جدمادریش ولنگ بودن الاغ جد پدری اش نکوهش می کنیم ، برایش لقب می گذاریم وآنقدر به پرو پایش می پیچیم که جلای مدیریت و وطن کند وآن هنگام که از زادگاهش فاصله گرفت شنیدن نام موطن وماوایش موی براندامش استوارخواهدساخت وشاید تاجایی که بشود وبتواند هویت لنجانی اش را آشکارنسازد .

هیچگاه بزرگان لنجان به این نیندیشیده اند که لنجانی های خارج از شهرستان را درجایی گرد هم آورند واز توان مالی، فکری وارتباطی آنان برای اعتلای منطقه سود بجویند اگر هم دراین زمینه اقدامی درحال شکل گرفتن بوده ره به جایی نبرده است . چندنفرلنجانی رامی شناسید که برای انجام امور خیریه، تاسیس مدرسه، پرآوازه کردن نام لنجان و.. پیشقدم شده باشد ؟ وضعیت ما خیلی رضایت بخش نیست اگر هم  گاهی در ورزش نامی از لنجان برده می شود محصول تلاش فردی افراد آن هم در ورزش های غیر گروهی است !!

بارها از خودم پرسیده ام لنجان ما درزیر زمین ودر روی کره خاکی چند انسان فرهیخته دارد که می توان دربرابرشان تمام قد تعظیم کرد؟ویا از دانش و اطلاعاتشان بهره برد؟

مشکل بزرگتر منطقه ما ترس از بزرگ شدن آدمهاست . من از ترس این که مبادا دیگران جایم رابگیرند هرگز اجازه نداده ونخواهم داد تا رقیب برای خودم بتراشم ، اگر هم احساس کردم که فلان شخص شاید برای میز من دردسرساز شود با هر لطایف الحیلی ریشه اش را از جای برخواهم کند اگر غیر از این است شمابه من بگویید درتاریخ هزارساله این منطقه چه کسانی فضارابرای پرورش مدیران بومی آماده کرده اند؟ دریکی دوسده اخیرچگونه؟ ودر سه دهه اخیر ؟؟

کمی بیشتر که فکر می کنم کمتر نتیجه می گیرم . سوالی که اکنون می خواهم بپرسم اگر چه رنگ وبوی سیاسی دارد اما اصلا سیاسی نیست سوال این است که :

اگر ازهرکدام از مابپرسند برای انتخابات مجلس شورای اسلامی فارغ از جناح وباند وحزب وگروه وسلیقه چه فرد فرهیخته ومدبری را می شناسید که بدون تعصب وقوم گرایی به فکر اعتلای منطقه وکشورباشد واز رشد رقیب هراسی نداشته باشد چه کسی را معرفی خواهید کرد؟ چند نفر را می توان درکل لنجان پیداکرد که از لاک تعصب بیرون آمده اند وبه فراتراز محله وشهرخود می اندیشند؟

نمی توانم مطلبم را به نوشته ارزشمند آقای مسعودناظم رعایا درباره بیسوادی سفید ارتباط ندهم چراکه به روشنی این بی هویتی با بیسوادی سفید ارتباط دارد . شهروندان لنجانی درسالهای اخیر مدارک دانشگاهی بسیاری گرفته اند وسطح مدارک تحصیلی به صورت تصاعدی بالارفته است اما ناکارآمدی نظام آموزشی موجب شده تا نوعی بیسوادی پنهان که مسعود ناظم رعایا از آن به بیسوادی سفید تعبیرکرده است رایج گردد این بیسوادی سفید موجب می شود تا افراد خود را بی نیاز از دانستن قلمداد کنند وبه صرف داشتن مدرک، احساس همه چیز دانی نمایند این همه چیز دانی در دراز مدت از من فردی پرمدعا وپرتوقع خواهد ساخت که درهمه زمینه ها اظهارنظر می کنم ،خود را به جامعه جهانی متعلق می دانم درحالی که هیچ تعلق خاطری به زادگاهم ندارم. سایت های اینترنتی وفضای مجازی را درنظزبگیریم خواهیم دید که بیشتر ما درباره هرموضوع فضایی، دریایی، نجوم، زیست محیطی، سیاسی، اجتماعی ،اقتصادی، اخلاقی، تفسیر آیات قرآنی و... به اسانی نظرمی دهیم واگر نظرمتفاوتی درکنارنظرخود دریافت کردیم می کوشیم تا سرحد ارتداد وی را از میدان به درکنیم وآنقدر دراین زمینه تند می رویم تا نظردهنده بعدی با حروف اختصاری خودش را معرفی نماید واز هویت اصلی خود دست بردارد این موضع باسوادهای جامعه ماست از بیسوادها انتظاربیشتری داریم؟

واقعا از مردمی اینچنین که من هم یکی از این دسته هستم چه انتظاری داریم ؟ انتظارداریم فرهیخته باشد وهویتش را پاس بدارد ودرتعامل با مردم شهرستان وشهرش تلاش کند؟ کدام جشن وجشنواره شهرستانی شیرازه هویت بخشی شهرستان بوده وهست ؟هویت ناخودآگاه تقویت نمی شود .چندنفر دراین شهرستان درسالهای گذشته برای انسجام اجتماعی شهرستان قدم یا کمتراز قدمی برداشته اند که توانسته باشد دست کم صدنفر را برای مدتی نسبتا طولانی درکنارهم منسجم کند؟ از ظرفیت مساجد ومراسم مذهبی برای انسجام شهرستان چه بهره ای برده شده است ؟ اعیاد ومراسم مذهبی وملی را چگونه برای هویت بخشی به کاربسته ایم؟

درنظرات کاربران محترم مقایسه ای باشهرستانهای همجوار صورت گرفته بود  اولا بافت جمعیت درشهرستانهای یادشده نسبتا بومی تر است وثانیا درآن شهرستانها زمینه های رشد هویت اجتماعی ایجاد وپرورش داده شده است . لنجان کنونی ما حتی یک روزنامه فراگیر که هدفش رشد فرهنگی شهرستان باشد دراختیارندارد دراین شرایط شاید انتظار کره گرفتن از آب انتظارمعقولی نباشد.

اگر در دوره قاجار فرهیختکان جامعه می توانستند درباره کشور نظربدهند بدان دلیل بود که همه تحصیلکردگان را می شد درزیر یک سقف گردآورد

ما مردم همه چیزدانی هستیم واحساس ضعف اطلاعاتی نداریم ما می خواهیم برترین باشیم اما بدون زحمت. ما می خواهیم به بهشت برویم اما نمی خواهیم بمیریم .ما می خواهیم جامعه تغییر کند اما نمی خواهیم خودمان تغییر کنیم .اینها را باخودم هستم شما اصلا خودتان را متهم نکنید.

ما حس نوستالژیک بسیار پرقدرتی داریم  اگر درحد واندازه یک سده پیش مانده بودیم واثری از صنعت در منطقه ما هویدا نشده بود ای بسا امروز همگی دست به کارشده بودیم تا بساط صنعت را باهمه عوارضش به لنجان بکشانیم همچنان که دیگر نقاط کشور تلاش زاید الوصفی می کنند تا از نیش ونوش این صنایعی که می دانند مخرب محیط زیست وایضا" جاذب جمعیت مهاجر هستند بهره مند شوند .

از دوران پیش از صنعت وعوارض آن سالهاست دورشده ایم اما هنوز در فامیل وبستگان هستند کسانی که دوران قدیم را بخوبی درک کرده اند از انان (یعنی از عامه مردم) بپرسید که روزگار زندگی در آن دوره وامروز لنجان چگونه بوده است ؟ بپرسید عامه مردم درآن زمان چگونه روزگارمی گذراندند ؟ بپرسید همان محصول اندکی که برداشت می کردند را با چه امکانات وزحماتی به دست می آوردند وچه مقدار از این محصول نصیب خودشان می شد؟

لنجان بزرگ از پل زمانخان تا دستگرد را شامل می شد وبرای من مطلوب آن بود که همه این سرزمین، همچنان لنجان نام داشت اما در آن صورت  وبا ویژگی های مدیران کنونی وانتصابات بعضآ بی ضابطه،کدام مدیری را می شناسید که بتواند این محدوده فراتر از یک استان را با اختیاراتی در حد فرماندار اداره کند ؟باید بپذیریم که داستان اداره جامعه به فراخور روزگار وبه جبر تصمیمات مدیران، تغییر اساسی کرده است دو راه بیشتر نداریم ؛ افسوس گذشته را بخوریم ودر حس نوستالژیک گذشته شناور باشیم ویا طرحی نو در اندازیم وبیندیشیم برای حفظ داشته هایمان چه می توانیم بکنیم واین کاری است پرزحمت، تخصصی، شاید پرهزینه ودرمسیری دشوار با مردمانی سختکوش ومصصم . اگر راه دوم را برگزیدیم باید فکری کارساز وکاری کارستان کرد چندنفر برای این راه پرنشیب وفراز آماده اند؟

حرف آخر این است که  درد مشخص وراه تا حدی معین است فقط همت می طلبد واراده . وبا تمام احترامی که برای همه دلسوزان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... قائلم فعلا همتی دراین زمینه نمی بینم ...امید وارم دراین زمینه کاملا اشتباه کرده باشم ...



[ جمعه 94/5/23 ] [ 1:7 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 74
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 1470107