حسام ســرا
| ||
در سال 1285 خورشیدی)1879 میلادی) به هنگام کاوشهای باستانشناسی هیئت بریتانیایی در محوطه باستانی بابل در بینالنهرین )میانرودان(، هرمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار، استوانه? گلیای را یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود.جنس این استوانه از گل رس است، 22.5 سانتیمتر طول و 11 سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن 45سطر (به جز بخشهای تخریبشده) به خط و زبان اکدی نوشته شدهاست. بررسیهای بعدی نشان داد که نوشتههای استوانه در سال538پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ پس از شکست دادن نبونید و تصرف کشور بابل، نویسانده شده است. این اثر در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک) در شهر بابل قرار داده شده بود. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود. از سوی دیگر، در سال 1375 آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را متعلق به نبونید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانه کوروش بزرگ، از سطرهای 36 تا 43 است. پس از این آگاهی، این پاره از لوح استوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید. کوروش دوم یا کورش کبیر، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل، در بابل بر تخت پادشاهی نشست و ادیان بومی را آزاد اعلام نمود. او برای جلب محبت مردم بینالنهرین، مردوک را که بزرگترین خدای بابل بود به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد. به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالین نگاشته شد و در معبد مردوک قرار گرفت این منشور یکی از بزرگترین نشانههای روحیه بردباری در فرهنگ ایرانی است..برگردان فارسی منشورکوروش بدین شرح است :
منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
[ شنبه 89/6/27 ] [ 7:19 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
عیدسعیدفطر برهمه مسلمانان وتمامی کسانی که بی دلیل وبادلیل از ما رنجیده اند مبارکباد [ جمعه 89/6/19 ] [ 12:32 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
درمجلسی استادان دانشگاههای کشور مشکلات دانشگاهها را با رهبر معظم انقلاب درمیان گذاشتند درمیان این گروه زیاد، نگاههای همه ی کسانی که فرصت یافتند دیدگاههایشان را بیان کنند معطوف به آموزش عالی بود بسیاری از این استادان عالی مقام که برای توسعه ایران اسلامی دردها رابیان و راهکار ارائه می دادند زمانی نه چندان دور در نظام آموزشی دیگری به نام آموزش وپرورش به تدریس ویا مدیریت اشتغال داشته واکنون به فضای جدید اسباب کشی کرده اند اما انگار یادشان رفته که زیربنای شخصیتی دانش آموزان وآنچه به عنوان مبانی علمی در ذهن دانش آموزان تثبیت می شود در فضای دیگری غیر از آموزش عالی پی ریزی می شود؛دریغ از یک نفر که ضمن توجه به اهمیت آموزش عالی ورسیدگی به استادان وبرنامه های آن به اهمیت وضرورت نگاه ویژه به آموزش وپرورش (برنامه ها ، کتابهای درسی ، امکانات ، زیرساخت ها و...) بپردازد انگار که در این سرزمین نهادی به نام آموزش وپرورش وجود خارجی ندارد . از سوی دیگر بسیاری از رشته های دانشگاهی در زمینه علوم انسانی در حوزه های علمیه نیز تدریس می شوند واز اتفاق سالهاست که به همان شیوه تاریخی ره می پیماید پرسش این است که چرا از میان روحانیون محترمی که اکنون کسوت استادی دانشگاه را نیز به کارنامه وسوابق خود افزوده اند کسی از لزوم توجه به تغییر در برنامه های آموزشی حوزه ها داد سخن نمی دهد ؟مگر تدریس علوم انسانی فقط به دانشگاها ختم می شود ؟ علوم انسانی رشته های متنوعی راشامل می شود وآنچه اکنون در اختیاربشر قرارگرفته حاصل کوشش چند هزارساله او در درازنای تاریخ است برخی از رشته های این حوزه جدیدند مانند روان شناسی ، اقتصاد، روابط بین الملل، حسابداری ، جامعه شناسی مشاوره و.. درست است که محتوای بعضی از این رشته ها کاملا" وارداتی است وباید باتوجه به شرایط فرهنگی این سرزمین ومردمانش بومی سازی شوند اما به نظر می رسد نگرانی برخی از افراد از علوم انسانی بیشتر به شیوه ها ی رفتاری دانشجویان در دانشگاهها برگردد نه به محتوا ی مطالب . علت چیست ؟ به گمان من آنچه تغییر رفتاری شدید وگاه شکننده دانش آموزان را پس از ورود به دانشگاه درمیان برخی افراد ایجاد کرده بدان دلیل است که دانش آموزان درفضای آموزشی وتربیتی مدارس بیشتر تقلید کننده هستند تا پژوهش کننده ، باید آنچه مسئولان تصمیم گرفته اند بشوند نه آنچه توانایی دارند ، فضای مدارس بسته ویک سویه است ونگاه دوسویه ودرنتیجه چند سویه در این نهاد وجود ندارد ، فضا به گونه ای نیست که دانش آموزان به مطالعه کتابهای غیر درسی ترغیب شوند ، حرمت واعتباروجایگاه معلمان به دهها دلیل پیدا وپنهان درهم شکسته شده است ،آیین نامه ها هر روز دستخوش تغییر می شوند ، ثبات مدیریتی وجود ندارد ومدیران جدید که می دانند عمر دولتشان کوتاه است به کارهای روبنایی می پردازند و... درنتیجه دانش آموزی که از این نهاد فارغ التجصیل می شود به محض ورود به فضای بازتری که همزیستی آموزشی با دانشجویان غیر هم جنس خود رانیزتجربه می کند، از خانه وخانواده دور است ونظارت آنان را بر رفتارش نمی بیند ، فضای خشک و یک سویه مدارس را پشت سر گذاشته ودنیای دیگری را تجربه می کند ، چالش های اساسی ذهنش را پاسخی درخور نداده اند وفضایی هم برای رفع مشکلات ذهنی اش برنداشته اند به ناگاه تغییر رفتار می دهد ، جسور می شود ، تغییر قیافه می دهد ، گاه لهجه عوض می کند ، با پدر ، مادر وافراد بزرگتر که تا دیروز همراه فکری بوده به مخالفت می پردازد و.. وهمین موارد موجب می شود که گروهی علت العلل مسئله را به دانشگاه مربوط کنند درحالی که به نظر می رسد ذات دانشگاه درهمه جای دنیا اینگونه هست وگریزی از این موضوع نیست مگر آن که بپذیریم که فضای دانشگاهها را نیز مانند دبیرستانها تغییردهیم که در آن صورت فارغ التحصیلان ما قدرت وتوان تولید فکر وبالمآل تولید علم را نخواهند داشت. آموزش وپرورش کشور ما چالشهای اساسی دارد واگر این توجه همه جانبه که به آموزش عالی می شود هماهنگ با میزان توجه به آموزش وپرورش نباشد _که نیست _دشواری ها بیش از گذشته رخ خواهد نمایاند . فکری باید کرد که فردا دیر است . [ سه شنبه 89/6/16 ] [ 12:34 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
این مطلب برای آشنایی افراد غیر ایرانی با کلمات و واژگان ایرانی بوده و فاقد هرگونه ارزش دیگریست!!! ممکن است برخی لغات دارای شکل املایی یکسان در ایران قدیم بوده اما نسخه جدیدش معانی سابق را نمیدهد!!! بیمهی عمر: قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود. قبولی در دانشگاه : نتیجهای است که در کمال عدالت و انصاف، هیچ ربطی به رتبهی کسب کردهتان ندارد. سریال : فیلمیست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوههای دزدی را به شما آموزش میدهد. تلفن همراه: وسیلهای سهکاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن و نهایتا عکس گرفتن است. گرانی: کلمهیی است زادهی توهم غربیان که در ایران تا کنون مشاهده نشده است!! مترو: سونای بخار متحرک عذرخواهی: در ایران دمُده شده و بجای آن از توجیه استفاده میشود. آثار باستانی: خرابههایی که هرچه زودتر باید نابود شوند چون خیلی جا گرفتهاند. خودپرداز: دستگاهیست که همیشهی خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد و اگر صفی در کار نباشد 99.99 درصد خراب است. اداره: محلی که شما بعد از تنشها و جدلهای منزل در آنجا استراحت میکنید. مجرم: فردی که هیچ فرقی با سایر افراد ندارد و تنها تفاوتش در این است که توانستهاند او را دستگیر کنند. رئیس جمهور: فردی که هر آنچه راقبل از انتخابات گفته است بعد از انتخابات تکذیب میکند. تورم: عددی بیخود و چرت بوده که همچنان در ایران یک رقمی است!!! گارانتی: یک اسم زیبا و خوش تلفظ تحقیق: کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی شب امتحان: حکم بین دو نیمه در فوتبال ایران در زمان مربیگری مایلیکهن را دارد و فقط باید توکل کرد به خدا و دعا خواند. شناسنامه یا کارت ملی: دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است. دانشجو: یک عده افراد همیشه معترض رئیس: فردی که وقتی شما دیر به سر کار میروید خیلی زود میآید و زمانی که شما زود به اداره میروید یا دیر میآید و یا مرخصی است ایرانسل: خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا شهرداری: گرفتن رشوه، داشتن صدها پرژههای نیمهتمام و نصب تابلوهای روزشماری جهت افتتاح سطل آشغال: وسیلهییست موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آنها مدرک تحصیلی: کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق میکند. حراج: اصطلاحیست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج میکنند.
و غیره (و ...): نشانهای برای باوراندن این مطلب که شما بیش از آنچه تصور میکنید، میدانید [ سه شنبه 89/6/9 ] [ 12:29 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
آیا شما تجربه جدیدتری دارید ؟ اصلا" دلایل تقلب کاری ما آدمها چیست ؟ [ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 12:23 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشی دراصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی از دست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم. مثال: به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوّت به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی به جای گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟ به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه به جای مگه مشکل داری؛ بگوییم : مگه مسئله ای داری؟ به جای فقیر هستم؛بگوییم : ثروت کمی دارم به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم به جای به درد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه به جای داد نزن؛ بگوییم : آرام باش به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد ؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نمی ریزد وقتی بعد از مدتی همدیگر را میبینیم، به جای توجه کردن به نقاط ضعف همدیگر و نام بردن از آنها مثل: چقدر چاق شدی؟”،چقدر لاغر شدی؟”،چقدر خسته به نظر میآیی؟”،چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟”،چرا ریشت را بلند کردی؟”،چرا توهمی؟”،چرا رنگت پریده؟”،چرا تلفن نکردی؟”،چرا حال مرا نپرسیدی؟” و …. بهتر است بگوییم : “سلام به روی ماهت”، “چقدر خوشحال شدم تو را دیدم”، و …. عبارات دیگری که نه تنها بیانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نیست بلکه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء میکند. البته می توان درباره ی موضوعات مشترک، البته در محوریت مثبت با هم صحبت کنیم. شما هم میتوانید به این لیست مواردی را اضافه کرده و برای دیگران بفرستید… پی نوشت : آنچه خواندید حاصل وبگردی های من است که از این وبلاگ آوردم . باتشکر از مدیر وبلاگ . [ یکشنبه 89/5/24 ] [ 12:39 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
1) کتاب« گزنه» نوشته ی جعفرشهری را باز می کنم قبل از هر نوشته ای آورده است : «پیشکش به آنها که به من بدکرده ،زحمت رسانیده ،ستم روا داشته اند » به کلماتش می اندیشم ؛ کدام یک از ما بدی دیگران وستمی را که به ما روا شده فراموش کرده ایم؟ بخشیدن ، کار آزادمردانی است که روح بزرگی دارند . یادم آمد جایی خواندم که «دیگران را ببخشید نه بدان دلیل که آنها سزاوار بخششند بلکه بدان دلیل که خود سزاوار آرامشید ». نکته : آزاد مرد کلمه عامی است که مشترکا" به زنان ومردان آزاده اطلاق می شود وتفکیک جنسیتی دراینجا راه ندارد . 2) این چند روزه که به جاهای مختلفی رفته ام وبه صورت گذری به رادیو وبرنامه های سیما گوش فراداده ام صدای زنده یاد محمد نوری از در و دیوار ودستگاههای مختلف درحال انتشار است گو این که این مرد محجوب موسیقی ایرانی تازه کشف شده است! انگار در این جامعه فردی که می میرد قابل تقدیر می شود یادم به این جمله از جلال رفیع در کتاب بهشت شدّاد افتاد که گفته بود : ایران سرزمنی است که در آن زنده خوب ومُرده بد وجود ندارد . اگر جلال رفیع این جمله را ازدیگران هم نقل کرده باشد باز راست گفته است. [ سه شنبه 89/5/19 ] [ 1:11 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |