حسام ســرا
| ||
محمد پرنیان، خالق داستان «حسنک کجایی» پس از 40 سال سکوت در 62سالگی در نوشهر درگذشت.
[ دوشنبه 93/3/26 ] [ 1:4 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
همه ما بدون توجه به این که کجا زندگی میکنیم و برای زندگیمان چهکار میکنیم، خواهان رشد و شکوفایی همهجانبه به ویژه رشد فرهنگی و اقتصادی و برخورداری از یک زندگی فردی و اجتماعی باکیفیت برای خود و خانواده مان هستیم. بنابراین از دید اجتماعی، پذیرفتنی است که مدیریت شهر برای بهبود کیفیت زندگی مردم و افزایش قابلیت زندگی آنها در شهر، ناگزیر باید با هماندیشی و همکاری خود آنها چنان برنامهریزی کند که شهروندان آنچه را خواهان و سزاوارش هستند، به دست آورند. اما منظور از افزایش قابلیت زندگی و ایجاد یک شهر قابل زندگی چیست؟ بدیهی است پیش از هر چیز مردم خواستار مسکنی هستند که ساخت یا خرید آن در استطاعتشان باشد. دوم، شغل و کسب و کاری میخواهند که در نزدیکی محل سکونتشان باشد. سپس خیابانهای ایمن برای رفت و آمد میخواهند. همچنین سیستم حمل و نقل سریع و مطمئن برای جابجایی نیاز دارند. پس از آن، پارک و محوطههای بازی برای کودکان و خانواده میخواهند که در دسترس آنها باشد. در همه شرایط هم خواهان هوایی پاک برای تنفس و آبی پاک برای نوشیدن هستند. مطمئناً آنها شهری با هویت و با شخصیتی متمایز و غرورآفرین برای زندگی میخواهند که نظیر بسیاری از شهرهای دیگر بتوان به زندگی در آن بالید. اما در بسیاری از شهرها یا در بخشهایی از شهر ما همین چیزهای ساده نیز یا نیست یا به سختی به دست میآید. یکی از دلایل آن هم این است که شهر بدون ارزیابی و در نظر گرفتن کیفیت زندگی مردم و به صورت ناهماهنگ و پراکنده رشد کرده است. به طور مثال، احداث خیابان بدون توجه به آثار و پیامدهای منفی آن برای ساکنین (به ویژه سالمندان و کودکان) و کسبه و تغییر فرهنگ ترافیکی مردم انجام میپذیرد. یا مجتمعهای مسکونی بدون توجه همهجانبه به نیازهای جمعی و شرایط زندگی گروهی در یک مکان به صورت انبوه ساخته میشوند. گذشته از این مثالها، گاهی ادارهکنندگان شهرها بدون در نظر گرفتن هویت و سبک زندگی مردم، اقدام به اجرای پروژههای عمرانی بزرگ و کوچک در سطح شهر کرده و ناخواسته و ناآگاهانه شهر را دچار انحطاط میکنند. به عنوان نمونه، در جایی که مردم به پیادهروی و دوچرخهسواری، رفت و آمدهای آرام و ایمن و دورهمنشینیهای محلی در فضاهای همسایگی عادت دارند، مدیران با سر دادن شعار توسعه و احداث معابر ماشینرو، این رفتارهای پسندیده را با محور قرار دادن حرکت خودرو، دستخوش تغییرات و دگرگونیهای ژرفی میکنند که اغلب بازگرداندن آن به سادگی امکانپذیر نیست. برای مقابله با چنین آشفتگی و پراکندگیهای ناخواسته و ناآگاهانه در توسعه شهرها، امروزه بسیاری از جوامع به سمت «رشد هوشمندانه» و راهبردهای رشد هوشمندانه برای ایجاد جوامعی قابل زندگی روی آوردهاند. آنها با این شعار که « بهترین را جامعه میداند»، هر جامعهای با جوامع دیگر متفاوت است و بهترین تصمیم توسط خود جامعه گرفته میشود، از طریق مشارکت و همکاری با مردم به برنامهریزی برای رشد هوشمندانه اقدام میکنند. از سوی دیگر، معتقدند مسئولیت حکومت محلی، تنها کمک به مردم و آگاهسازی آنها برای توسعه و حفظ و نگهداری جامعهای است که متعلق به خود آنهاست، نه ریاست بر آنها. اگر نگاهی به گذشته بیندازیم، خواهیم دید که همواره شهر ما سرشار از قول و قرارها و عهد و پیمانهای مختلف برای اجرای پروژههای عمرانی بوده است. اوج خوشبختی ما را در این ترسیم کردهاند که در شهرمان، میدان، کتابخانه، فرهنگسرا، پارک، خیابان، شهرک مشاغل کارگاهی و از این دست طرحها اجرا میشود. ولی در این میان، هرگز از ما سؤال نشد که مکانهای شهر چه احساس یا هیجانهایی را باید در شما برانگیخته کند؟ شما در مکانهای عمومی چه فعالیتهای مسرتبخشی را میخواهید انجام دهید؟ در فضاهای شهری میخواهید چه مکتب و چه سبکی از زیبایی را ببینید؟ دوست دارید با همسایگان و همشریان خود کدامیک از فعالیتهای فرهنگی را به صورت دسته جمعی برگزار کنید؟ شهر خود را با چه صفات و ویژگیهایی میخواهید به دنیا معرفی کنید؟ و الی آخر. مایندگان شما مردم شریف چمگردان در شورای چهارم اسلامی شهر و مجموعه شهرداری قصد دارند به پرسشهای فوق پاسخ داده و با ارجحیت و اولویت دادن به موضوعات و مسائل فرهنگی شهر ضمن اجرای طرحها و پروژههای عمرانی، علاوه بر تأمین نیازهای عمومی مردم، گامهای اساسی در راستای رشد هوشمندانه و ایجاد شهری با هویت متمایز و افتخارآمیز بردارند.....
. Smart growth
[ چهارشنبه 93/3/21 ] [ 10:15 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
چمگردان یا «عقیق زایندهرود» و از فراز دیگر، شهر «ایمان و اخلاق» در سالهای گذشته پیشرفتهای چشمگیری داشته است. چنانچه آن را از نظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و عمرانی از دیگر شهرهای همتراز یا همجوار خود برجستهتر ساخته است. شهر چمگردان، امروز با اتکاء بر زیرساختها، فضاها و ظرفیتهایی که در دورههای گذشته به خوبی و بهدرستی فراهم شده است، میخواهد یک برنامه بلندمدت و یک دوره گذار دیگر و پر از فرصتهای عالی را تجربه کند. برنامهای که پیامد آن، شکوفایی دو چندان شهر و شهروندان در ابعاد گوناگون و نیز حفظ پایداری برای نسلهای کنونی و آینده باشد. برنامهای که محیط کالبدی و از آن مهمتر محیط معنوی و احساسی شهر را تقویت نموده و کیفیت زندگی تک تک شهروندان را بهبود بخشد. در برنامه راهبردی شهر چمگردان، چشمانداز شهر در افق 1404، مهمترین موضوعات و مسائل شهر، و اولویتهای مربوط به چهار سال آینده برای دستیابی به چشمانداز تبیین میشود. از همین رو، سیاستها، ارزشها، ساختارها، برنامهها و خدماتی که شورای اسلامی شهر و شهرداری در صددند با هماهنگی، همکاری و همافزایی میان همه ارکان ادارهکننده شهر و همچنین با پشتیبانی شهروندان، آنها را ارائه و نهادینه نمایند، در برگرفته و در حد امکان آنها را تشریح میکند. البته، با توجه به اوضاع متغیر و برخی از جوانب ناپایدار درون شهرهای کشور نظیر درآمدها، این برنامه چه در سطح کلیات و نیز چه در سطح جزئیات، تا آنجا به پیش رفته و کالبدشکافی میکند که انعطافپذیری لازم برای سازگاری با شرایط آینده را در بر داشته باشد. به هر حال، برنامه حاضر به طور کلی جهتگیری اصلی برای صرف منابع (مالی، انسانی، فنی و غیره) و جلب مشارکت مردم برای رسیدگی به اولویتهای مد نظر را مشخص مینماید. از همین رو در همین جا از مردم آگاه و دانای شهر خود درخواست مینمایم گام به گام با شورای اسلامی شهر و شهرداری همراه شده و در هر مرحله، آنها را از دیدگاهها و پیشنهادهای خود بهرهمند سازند. چرا که هیچ منبعی بهتر از شناخت شما برای الهام گرفتن و هیچ سازوکاری بهتر از مشارکت با شما همشهریان گرامی، برای ساخت آیندهای بهتر در چمگردان وجود ندارد. پیشاپیش دست یاری شما را به گرمی میفشاریم.
[ دوشنبه 93/3/12 ] [ 9:1 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
خرداد ماه 1393 است ، سرجلسه امتحان ایستاده ام . دانش آموزان دراندک فرصتی از نفرات مجاورشان کمک می گیرند . به چشمان مراقبان امتحان زل می زنند وکارخودشان را دنبال می کنند... برمرکب افکارم سوار شده ام ، به گذشته می روم .درنسل ما درهرکلاسی یکی دونفر مشهور به تقلب درامتحانات بودند وعموما هم نمره خوبی کسب نمی کردند ... از آن نسل شهرام جزایری،بابک زنجانی ،محمود رضا خاوری بیرون آمدند ... نسل عوض شده است واز نسل کنونی درهرکلاس یکی دونفر اهل تقلب نیستند . از این نسل درآینده چه اعجوبه هایی بیرون خواهد آمد ؟
[ چهارشنبه 93/3/7 ] [ 1:4 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
می گویند وشما نیزشنیده وشاید گفته اید که «ما ایرانیان درکارهای انفرادی قوی هستیم ودرکارجمعی ضعیف».شاهد مثال را هم فوتبال وکُشتی می آوریم که دراولی چندان موفق نبوده ایم ودر دومی همواره گوی سبقت را از همگنان خود ربوده ومی رباییم. اما داستان پر رمز و راز این ناکامی درکارهای گروهی چیست؟ ضرب المثل های ایرانی وباورهای مردم را که می کاویم ضدیت با کارگروهی را درآنها به وضوح مشاهده می کنیم برای نمونه: شریک اگر خوب بود خدا هم داشت! دیگی که برای من نجوشد سر سگ درآن بجوشد!! آشپز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک!! و.... این مثل ها بُن مایه فرهنگی ما را ساخته اند . بافت استبدادی حکومتهای تاریخی ایران که عمدتا" برمدار یک نفر به نام شاه می چرخید وتا کوچکترین واحد تقسیمات کشوری( آبادی ) وبا نظر مستقیم کدخدا اداره می شد اجازه کار گروهی وفعالیت جمعی را به مردم نمی داد. درمطالعات جامعه شناسی کسانی کوشیده اند فعالیت های مقطعی مثل لایروبی قنوات وجوی ها را که با مساعدت همه کشاورزان انجام می گرفت نمونه ای ازمشارکت وکار گروهی قلمداد کنند اما به باور من این حرکت ها نوعی الزام اجبار طبیعی واجتماعی بود وعدم حضور در لایروبی قنات علاوه بر آن که فرد را از آب وکشت محروم می ساخت منجر به غضب کدخدا نیز می شد که خوشایند جامعه بسته روستا وروابط چهره به چهره مردم نبود . درنظام شاهی ایرانی ،شاه کسی بود که جامعه، استبداد وخود رأیی او را پذیرفته بود. در این نظام ،شاه به وزیر، وزیر به والیان واستانداران ، استانداران به کدخدایان وکدخدایان به مباشران ومیرابها زور می گفتند وکشاورز ساده روستایی هم اگر در استفاده از آب (حتی اگر حق هم داشت) با زورگویی میراب ودشتبان روبرو می گشت ، چاره ای جز اطاعت نداشت ودرنتیجه این خشم فروخفته را سر زن وبچه اش خالی می کرد واینگونه بود که این دور بسته هزاران سال تکرارشد....نتیجه این فرهنگ آن شد که همه ما می خواهیم رئیس باشیم حتی اگر توان مدیریت وریاست راهم نداشته باشیم!! ادبیات فارسی ما نیز که برگرفته از باورهای ایرانی است ،عموما" نوعی تک روی را ترویج می کند شاعران بسیاری کوشیده اند نظر سلطان را حتی اگر مبتنی برمشورت وکارشناسی نباشد عین صواب معرفی کنند و با فرمان خدا برابر بدانند! چنان که گفته اند: چو فرمان یزدان چو فرمان شاه که یزدان خداى است و شه پادشاه یا: هرعیب که سلطان بپسندد هنر است ! از این ادبیات ونوع زندگی استبدادی،کارگروهی بیرون نمی آید.این وضع در صدسال اخیر با ایجادمدارس جدید وگسترش آموزش های عمومی دچار تزلزل شد وبا ایجاد نهضت مشروطه وبه وجود آمدن مجلس قانون گذاری لزوم کارگروهی ودوری جستن از استبداد رأی نموار گشت اما ناکامی در ارائه آموزش های اصولی نتوانست کارگروهی را درمیان ما ایرانیان نهادینه کند . اصول آموزشی مدارس ما بر فردگرایی بناشده است این موضوع حتی در روزگارما نیز باهمه تبلیغاتی که روی آموزش های گروهی انجام گرفته همچنان روش فردگرایی را دنبال می کند. آموزش های فردی، تکالیف فردی، فعالیت های عملی فردی، خوردنی های فردی، و... چیزی جز دانش آموز فارغ التحصیلی که جز به «خود» نمی اندیشد را تربیت نخواهد کرد . برای نمونه نگاهی به آموزش وپرورش ژاپن وایران می کنیم تا دریابیم دراین دو کشور چگونه کارگروهی را دربین دانش آموزان به یک فرهنگ تبدیل می کنند . کتاب علوم تجربی سال اول دبستان درژاپن کم حجم و مبتنی بر فعالیت های عملی است . نظام آموزشی ما بدون توجه به زمینه های فرهنگی وآموزش های لازم به معلمان، بخشی از این آموزش ها را درکتاب اول دبستان ایران جای داده است برای مثال : معلم از دانش آموز می خواهد لوبیایی را در لیوان یک بار مصرف بکارد و آن را درکنار پنجره قرار دهد. دانش آموز موضوع را با اولیای خود مطرح می کند ومادر به کاشت لوبیا اقدام می نماید ، هر روز به لوبیا سرمی زند وآن را آبیاری می کند و سرانجام در روز مهمی که قرار است نتیجه فعالیت دانش آموزان ارزیابی شودنتیجه عملکرد اولیا درکلاس درس نمایش داده می شود ودانش آموز بی عرضه ای که لوبیا را از نزدیک ندیده است تشویق می شود! تا به مرور دریابد می توان کارنکرد وتشویق شد!! . این موضوع را در هنگام تولید روزنامه دیواری هم می توان دید ؛ کودکان زرنگ وبازیگوش کارها را به دوش کودک آرام ودرونگرایی می اندازند واو یک تنه همه کارهی روزنامه دیواری را سرو سامان می دهد ودست آخر اسامی همه تهیه کنندگان را به ترتیب حروف الفبا زیر روزنامه می نویسد چراکه اگر براساس میزان فعالیت، اسامی را ثبت کند ویا اسامی افراد کم کار را ثبت ننماید با مواخذه معلم روبرو می گردد واینگونه است که کودک پرکار یادمی گیرد که با وجود یکسان بودن دوغ ودوشاب درکارهای بعدی کمتردرگروه کارکند وخود را به زحمت نیندازد ... واما درژاپن. درباغچه مدرسه قطعه ای را جدامی کنند و از دانش آموزان می خواهند باهم لوبیا ( یا دانه ای دیگر) بکارند . هر روز در زنگ علوم دانش آموزان به کنار باغچه می روند تا با کاشت، نگهداری ومراحل رشد گیاه آشنا شوند کودک در این روش می آموزد که اگر بخواهد به لوبیای کاشته شده اش صدمه ای وارد نشود باید به گیاه دیگران صدمه نزند ومی آموزد که باهم کارکردن آن هم زیر نظر معلم کارآزموده، تنها روش یادگیری است . نتیجه این آموزش آن می شود که در زلزله وسونامی اخیر ژاپن هیچ کس برای دریافت کمک های امدادگران از صف خارج نشود وحقوق دیگران را رعایت نماید . این موضوع را با کشورهایی که نظام آموزشی مشابه کشور ما دارند مقایسه کنید تا تفاوت شیوه آموزش را دریابید. بی هیچ تعارفی ما نتوانسته ایم درگسترش فرهنگ باهم کارکردن وکارگروهی موفق شویم برگزاری سمینار وهمایش هم تاکنون نتوانسته این نقیصه را برطرف کند وبه نظر نمی رسد درآینده نیز بتواند کارگشا باشد ....
[ سه شنبه 93/2/30 ] [ 2:21 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
چندین قرن از تدوین شاهنامه فردوسی وگلستان سعدی می گذرد اگر خوب دقت کنیم زبان امروزی ما با زبان گلستان سعدی وتاحدودی شاهنامه هماهنگی دارد این هماهنگی نشان از قدرت فرهنگی ایران زمین دارد یا از ضعف فرهنگی ما ریشه می گیرد ؟این که ما با زبان سعدی حرف میزنیم و می نویسم قابل دفاع است یا نقد بر آن وارد است ؟ [ جمعه 93/2/26 ] [ 12:57 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
آداب تشکر کردن : آداب پرسیدن ساعت برای این که جلوی مردم مودب جلوه کنیم ، باید یاد بگیریم چطور سوال کنیم . مثلا" چطور از یک خارجی وقت را بپرسیم. مستر (یا میسیز)خارجی ساعت چند است ؟ مستر(یا میسیز)خارجی ممکن است بگویید ساعت چند است؟ لطفا" ساعت را به من بگویید. البته فراموش نکنید که در موقع پرسیدن وقت نباید ملیت طرف را به رخش بکشید.مثلا" نگویید آقای فرانسوی ساعت چند است ؟ بهترین انتخاب این است که بگویید ساعت چند است ؟ یا میشه لطفا" بگین ساعت چنده ؟ توجه اگر به زبان مادری خویش جواب شما را داد وی را مسخره نکنید ! آداب سلام کردن به دیگران : آداب دست دادن : توجه : اگر آقای فلانی هیچ کشفی نکرده نباید بگویید:"آقای فلانی را که هیچ کشفی نکرده به شما معرفی می کنم ." برای معرفی بی نوایی که نام فامیل بسیار عجیب و مشکلی دارد کافی است او را با نام کوچکش معرفی کنید. 3- حرمت به ثروتمندان : - همیشه مودب باشید - آب دهان نیاندازید [ دوشنبه 93/2/15 ] [ 2:44 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |