حسام ســرا
| ||
ابتدا این خبر رابخوانید . نمی توانم بگویم وقتی این خبر راخواندم شوکه شدم چراکه پیش از این نیز چیزهایی خوانده یاشنیده بودم اما با این وسعت وپراکندگی دربین شخصیت ها ورجال مطرح اروپایی خبری حیرت آور بود . سخن از « زن » است همو که «مادربچه ها» نام می گیرد ، درکارت عقد وعروسی « دوشیزه » می نامندش واز داشتن نام خودش محروم است ،وقتی شوهرش می خواهد اورا صدا بزند ، به ویژه آن هنگام که غریبه ای درمیان باشد نام فرزندان ذکور را دارد وآن هنگام که می میرد، حتّا اگر پیرزنی فرتوت باشد از داشتن عکس یاتصویری دراعلامیه ترحیم ومراسم زنانه نیز محروم است آری او « زن » است همان کالای خریدنی وفروختنی .شیئی که باوجود هزاران سال از تاریخ بشری انگار تغییر ماهیتی نداده است ، شهرنشین شده ودرجامعه سر وسرّی دارد، رئیس شده ودرمقام نخست وزیر ورئیس جمهمور هم دیده می شود اما هنوز دروادی اول با مردان نتوانسته نرد ببازد . براستی دراین ماجرای «شیئ جنسی بودن» چه کسی کوتاهی کرده است؟اگر بگویید فقر وناداری این را سبب شده نمی توانم باشما همنوا شوم چراکه این مقوله ی اخیر تفاوتی دارد با نمونه های «خودفروشی» وشایدبا «رفاه» نسبتی تواند داشت. وقتی این خبر راخواندم نظر یکی از ««دوستان وبلاگ نویس»» را دراین باره جویا شدم بدنیست نظر او را بخوانید : ««گفته بودی نظرم در مورد این لینک چیست؟ خوب. تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که زنها هنوز هم در قرن 21، شان و منزلتشان و ارزششان مثل سالهای اولیه تاریخ است. جلد اول ویل دورانت را می گویم. هنوز هم شیی اند و جز املاک مردان. می شود تعویضشان هم کرد! البته این همه بودن، یعنی این همه نبودن، همیشه گفته ام که تقصیر زنهاست که از ماست که بر ماست. نمی دانم و واقعا نمی فهمم این حس کمبودی که در بین خیلی از زنان است و من به عینه آن را در جامعه ام دیده ام، واقعا تقصیر کیست؟ تقصیر مردان؟ اگر تقصیر مردان است پس چرا زنان نتوانستند در طول تاریخ مردان را دچار حس تحقیر و خودکم بینی کنند؟ نمی دانم واقعا این ها همه سئوالهای جدی ذهن من است. سئوالهایی که هرچه بیشتر در جامعه حضور پیدا می کنم و بیشتر با اقشار مختلف ارتباط برقرار می کنم، پررنگ تر می شود. چون می بینم این حس، برخلاف تصور سالهای گذشته ام، مخصوص یک طبقه، یا جامعه نیست. متاسفانه!»» اگر ازدواج وهمسرگزینی رادرطول تاریخ بررسی کنیم به موارد جالبی برمی خوریم . تاریخ و حتی فرضیات مربوط به ماقبل تاریخ ، دوره ای را نشان نمی دهد که در آن دوره بشر به کلی فاقد زندگی خانوادگی بوده باشد . الف ) ازدواج دسته جمعی : ویل دورانت در صفحه 60 جلد اول تاریخ تمدن می گوید : « در بعضی نقاط ، ازدواج به صورت دسته جمعی صورت می پذیرفته به این معنی که گروهی از مردان یک طائفه گروهی از زنان طائفه دیگر را به زنی می گرفته اند . مثلاً در تبّت عادت بر آن بوده که چند برادر ، چند خواهر را به تعداد خود به همسری اختیار می کرده اند به طوری که هیچ معلوم نبود کدام خواهر ، زن کدام برادر است و یک نوع کمونیسم در زناشویی وجود داشته و هر مرد با هر زنی که می خواسته همخوابه می شده است . ب)چند شوهری : یعنی یک زن در آن واحد چند شوهر داشته باشد . ویل دورانت می گوید : « این کیفیت در قبیله تودا و بعضی از قبایل تبّت قابل مشاهده است . » ج) تعدد زوجات : شکل دیگر چند همسری ، چند زنی یا تعدد زوجات است.اعراب جاهلی،قوم یهود،ایران در زمان ساسانیان و دربعضی ملل دیگر این رسم وجود داشته است . مونتسکیو می گوید : « در قانون مالایو گرفتن سه زن مجاز بود » و « والنتینین» امپراتور روم به علل مختلف اجازه داد مردها چند زن بگیرند . » چندسئوال : 1- آن گونه که پیداست نوع کنونی ازدواج وهمسر گزینی یعنی تک همسری ( یک زن دربرابر یک مرد ) نتیجه تجربه ای طولانی درتاریخ بشری است ؛ پرسش این است که رواج پدیده ی تعویض همسر،نشان از رشد مدنیت وانسانیت انسان دارد یا سیر نزولی وقهقرایی انسانیت رانشان می دهد ؟ وضعیت ایران ما دراین مقوله چگونه است ؟ 2- یادم آمد درجایی خواندم که از انیشتن ، فیزیکدان مشهور ، درباره سلاح مورد استفاده درجنگ جهانی سوم پرسیده بودند و او به طعنه گفته بود : جنگ جهانی سوم را نمی دانم ولی درجنگ چهارم جهانی سربازان از تیروکمان استفاده می کنند!! این کنایه ی انیشتن شاید بیانگر این واقعیت هم باشد که سیر تکاملی تمدن روندی سینوسی دارد وهر از گاهی به پایین ترین نقطه نزولی خود می رسد وشاید پدیده جدید تعویض همسر نیز شاهدی بر این مدعا باشد اگر نیست آیا می توان آن را یکی از نشانه های تکاملی خانواده وتمدن درهزاره سوم میلادی دانست ؟ 3- برای انتخاب نام این نوشته بسیار اندیشیدم،مثلا" می خواستم نام آن رابگذارم : «زن، کالایی تاریخی» یا«درجستجوی حقوق مردانه»یا«زن درهزاره سوم» و... ،ولی دیدم جامع ترین واژه در همین کلمه یعنی «زن» نهفته است ... در ادامه مطلب، نکاتی سودمند در باره سیرتکاملی این روند آمده است. [ یکشنبه 88/2/20 ] [ 7:10 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
محرم وصفر به پایان می رسد وبازار جشن های عقد وعروسی به راه می افتد نیمی از بدنه جامعه ما را زنان تشکیل می دهند اما باور مردان درباره زنان چیست ؟ باکدام جمله مخالفید وچرا؟ زن شاهکار خلقت است
برای این که نظرم را درباره زنان بدانید مطلب لینک زیر رابخوانید: http://hashivar.blogfa.com/post-13.aspx [ شنبه 87/12/10 ] [ 8:48 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
حمید رضا ترقی، عضو شورای مرکزی و معاونت فرهنگی کمیته امداد در نشست خبری این کمیته که امروز برگزار شد در پاسخ به این سئوال که شما آیا در زمینه همسریابی افراد تحت پوشش خود اقدامی انجام می دهید ، گفت: در رابطه با همسریابی برای افراد تحت پوشش کمیته امداد دو روش مستقیم و غیر مستقیم داریم. پی نوشت : ?انتخاب همسر هنوز هم لااقل درباره بسیاری از خانواده های کم درآمد وتحت پوشش کمیته امداد از الگوی انتخاب والدین تبعیت می کند می گویید نه؟ به سخنان بالادوباره دقت کنید . ?برگزاری مراسم روضه خوانی ، دعا وسخنرانی کارکردهای بسیاری دارد واز آن جمله است همسر یابی نیایش دسته جمعی با خالق همراه با پذیرایی وبه قصد همسریابی! . ?ااصل خبر را می توانید اینجــــا بخوانید
[ پنج شنبه 87/9/14 ] [ 1:30 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
من« دوشیزه مکرمه» هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سایند و همزمان قند توی دلم آب می شود. من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم. من «والده مکرمه» هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی20آگهی تسلیت در20روزنامه معتبرچاپ می کنند. من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند. من «زوجه» هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان، بدهد. من «سرپرست خانوار» هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید. من «خوشگله» هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده می گذرانند.من «مجید» هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند. من «ضعیفه» هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند. من «بی بی» هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند. من «مامی» هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند. من «مادر» هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم. من «زنیکه» هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در پارکینگ می شنود.من«مامانی»هستم، وقتی بچه هایم خَرَم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم. من «ننه» هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می کنم و نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش هستم... به آنها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم. من «یک کدبانوی تمام عیار» هستم،وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند. من «بانو» هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند. من در ماه اول عروسی ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی، عزیزم،عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و...» هستم. من در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد،«سلیطه»هستم.من درمحاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ «دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار، ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و...»هستم.دامادم به من«وروره جادو» می گوید.حاج آقا مرا«والده آقا مصطفی» صدا می زند. من «مادر فولادزره» هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم. مادرم مرا به خان روستا «کنیزشما» معرفی می کند. من کیستم؟!! مطلب بالا از این وبلاگ گرفته شده است. [ جمعه 87/6/29 ] [ 2:27 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
عزیزم! می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود! اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم! اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد! اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای! اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از شنای کنار دریا خوشم می آید... جلوی چشم همه هم که نمیشود! اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟! اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی! [ جمعه 87/6/1 ] [ 2:31 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
رفته بودم آرایشگاه نشستم تانوبتم شود، کسی که زیر تیغ بود گفت: نمی دانم چرا مردها منتظرند تا زنشان بمیرد وهمسری جوانتر از زن قبلی ( ترجیحا با سن وسال دختریا پسرشان ویاحتی نوه شان !) اختیار کنند و زن ها نیز درانتظارند تاپس از مرگ شوهرشان ایرانگردی وجهانگردی را آغاز نمایند ؟ خنده آرایشگر نشان از تایید موضوع داشت ومن به استحکام خانواده ها وفیلم ها ی صیغه ای سیما !!وتحمل اجباری زوج ها وخیلی چیزهای دیگر می اندیشیدم ...... [ جمعه 87/2/20 ] [ 1:10 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
یکم : برای انجمن نقد کتاب رُمان کیمیا خاتون ، نوشته سعیده قدس انتخاب شده بود ؛ منتظر بودیم تا در نشست عمومی انجمن دیدگاه خانم قدس درباره رنج ها ومشقت های رفته بر زنان ابتدا توسط خود آنان وبعد به وسیله مردان بیان شود ، داستان به نادختری مولانا وازدواجش با شمس تبریزی مربوط است ...اما .... قداست، همچون هاله ای چنان مولانا وشمس را فراگرفته بود که کسی از این ظلم تاریخی سخنی به میان نیاورد ،زنان بیشتر مجذوب افکار صوفیانه وتقدس شمس شده بودند.شاید از این رو زنان درهمه جای عالم بیشتر از مردان به خرافات وجادو وجمبل معتقدند( گفتم شاید ..)فراموش نکنیم که کیمیا خاتون رمان است ورمان، بیان تخیلی واقعیت هاست ، همین. دویّم: درکلاس درس درباره حقوق وتکالیف زن شوهر بحث می کردیم ، دانش آموزان پسر تقریباً بالاتفاق معتقد بودند زن وظیفه ای جز شست شوی ورفت وروب ندارد واینها جزء وظایف ذاتی زن است! نمی دانم شاید همه آموزه های اسلامی و حقوق بشری در اعتقادات واقعی زندگی ما تاثیری نداشته اند . باید درباره چرایی اش بیشتر بیندیشم وبیندیشند . [ شنبه 86/10/8 ] [ 9:41 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |