سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

فرصتی پیش آمد تادربرنامه ای که برای معرفی سازهای موسیقی تشکیل شده بود حضور یابم ، مدرسان هر رشته درباره ویژگی های هر ساز سخنانی می گفتند ،قراربود هنرجویان با این معرفی ، ساز تخصصی خود را برگزینند ؛ وقتی برای شنیدن نوای هرساز قطعاتی نواخته شد می شد لذت موسیقایی یا به وجد آمدن تک تک آدم ها را درچهره هاشان دید.

نوای تصنیفی که استادانی مانند دلکش ومرضیه وشاید الهه خوانده بودند وعلیرضاافتخاری آن را بازخوانی کرده بودمرا به رویاهای کودکی برد به گمانم این شعر وآهنگ را شنیده باشید :

 موسیقی ایرانی؟

یادم آمد، شوق روزگار کودکی

مستی بهار کودکی

رنگ گل جمال دیگر درچمن داشت

آسمان جلای دیگر پیش من داشت

شور وحال کودکی برنگردد دریغا

قیل وقال کودکی برنگردد دریغا

به چشم من همه رنگی فریبا بود

دل دور از حسد من شکیبا بود

نه مراسوز سینه بود

نه دلم جای کینه بود

شور وحال کودکی برنگردد دریغا

روز وشب دعای من

بوده باخدای من

کزکرم کند حاجتم روا

آنچه مانده ازعمر من به جا

گیرد وپس دهد به من دمی

مستی کودکانه مرا

شور وحال وکودکی برنگردد دریغا

قیل وقال کودکی برنگردد دریغا

موسیقی را امروز نمی توان از زندگی آدمها جدا کرد ، نوای موسیقی در رادیو، تلویزیون، سینما، جشن وشادی ونیز غم واندوه ، همه جا شنیده می شود. هزاران کودک وجوان وبزرگسال این مرز وبوم به یاددادن ویادگرفتن این هنر مشغولند ؛ «صدای» موسیقی ظاهرا" بی عیب تر از «سیمای» آن است چراکه نمی توان سازی را دید اما می شود صدایش راشنید !! به نظرشما محدودیت برای نشان دادن سازهای موسیقی ویا اصولا" «محدودیت»، اشتیاق مردم را به دیدن ودانستن راز این محدودیت وپشت پرده ماجرا تشویق نمی کند ؟

پی نوشت :

1-   زندگی عرب ها مشحون از نوا ونای ساز وطرب است چگونه است که از رسوم عرب ــ ونه اسلام ــ بیشتر چیزها راگرفته ایم اما این یکی را نه !

2-   کودکان را دیده اید ؟وقتی دراوج گریه ای که ناشی از بی قراری وبهانه گیری است صدای موسیقی را می شنوند باتمام وجود به این نوا گوش می دهند وآرام می شوند . سرشت ماآدمیان موسیقی را می پسندد غنا وغیر غنابودنش به گفته عالمان دینی مرزی شخصی دارد چراکه گاهی ترانه ای شاد، کسی را به یاد خاظره ای می اندازد وبرداشتش از این ترانه با اصل شعر وآهنگ متضاد می شود .


[ شنبه 88/1/29 ] [ 12:47 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

گاهی خود را نیز بنگریم

نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، خطبای نماز جمعه، مراجع تقلید، هیات دولت و... ازصداوسیما به خاطر ساخت وپخش برنامه های ویژه ماه رمضان تشکر کردند ومطبوعات وصداوسیما نیزباپوشش خبری مناسب اخبارش را بارها منتشر وپخش کردند .

ای کاش گاهی انتقاد از برنامه ها نیز باهمین صراحت مطرح می شد وباهمین وسعت ـــ وحتی کمی کمترــ از رسانه ها پخش می گردید . اگر چنین می شد مردم نیز از صدا وسیما واز همه تشکر کنندگان بالا تشکر می کردند .


[ جمعه 87/7/19 ] [ 8:50 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

یوه ممنوعه

الف ــ سریال یک وجب خاک :

این مجموعه ماجرای خانواده ای درجنوب شهر است که بالاترین نقدینگی آنان به دو سه میلیون تومان می رسد ودرحسرت داشتن خانه وکاشانه ای روزگار می گذرانند .نگاه فیلم به ثروت نوعی فقر را توجیه می کند واز سویی با طرح موضوع پولدار شدن یک شبه خانواده با مطرح کردن خیانت داماد به پدرزن ونیز همکار آقای افشاری به اونوعی بی اعتمادی را درجامعه ترویج می کند بویژه زمانی که با مطرح کردن موضوع تبانی آقای کامرانی وهمدستش جمشیدی، غیر مستقیم به کسانی که مقداری پس انداز دارند ناامنی را تزریق می کند . این فیلم دارای ژانری طنز است وبه این دلیل شاید بتوان کاستی هایش را بااغماض پذیرفت .

ب ــ سریال اغما:

این سریال به نوعی مشابه سریال " او یک فرشته بود " و«آخرین گناه» سالهای قبل است بااین تفاوت که شیطانش کمی کارآزموده تر شده ومی داند چه می کند ؛ جدال دکتر پژوهان باخودش درکنار تحریکات شیطانی الیاس درنوع خود جذاب والبته تامل بر انگیز است هر چند ازابتدا معلوم بود که مانند دیگر مجموعه های تلویزیونی همه این مشکلات در قسمت پایانی حل خواهد شد!! ولی نباید کتمان کرد که کشش مجموعه مخاطبان ویژه خودرا یافت وآنان را به تماشای این مجموعه، هرشب پای گیرنده هایشان میخکوب کرد . نکته قابل تامل ،جدال الیاس وپژوهان درباره تخطی از رساله عملیه به عنوان پای نهادن دروادی گناه است . می دانیم که تقلید امری فردی است ومقلد می تواند مرجع تقلیدش را تغییر دهد ویا دراحکام خاصی نظر مرجع دیگری را ملاک قراردهد از سویی نظر همه مراجع درباره همه احکام یکسان نیست، درست است که جدال این دو درباره نمازوتعداد رکعاتش بود واین موضوع راهمه ی مراجع یکسان بیان کرده اند اما بیان کلی این موضوع که " رساله مربوط به عوام الناس است" باعث می شود تاچنانچه مثلا" نقدی بردیدگاههای اقتصادی رساله های عملیه بیان شود همتراز باارتداد تلقی گردد ومنتقد رامرتد ویا دست کم گناهکار بشمارند از این روشاید طرح موضوع می بایست دقیق تر صورت می گرفت.توضیح این که درباره «ربا »به دلیل کاهش ارزش پول (منظور اسکناس است ) نمی توان 100واحد پول کشوری را دراین زمان با ارزش همان میزان در دوسال آینده برابر دانست مگر آن که مبادلات تجاری با سکه های طلا ونقره انجام گیرد که هرزمان ارزش اقتصادی یکسان داشته باشد .بدون آن که بخواهم ربا را دراین نوشتار توجیه کنم ـ که البته حرام وگناه است ــ اما اگر کسی این قسمت از رساله ای رابا همین توجیه اقتصادی قبول نداشته باشد گناهکار است یامرتد یا آلت دست الیاس ؟

ج ــ سریال میوه ممنوعه :

این مجموعه از نظر نگارش ومتن قوی تر از دیگر مجموعه های امسال بود ونشان می داد که «گناه»، متعلق به طبقه ویا قشر خاصی نیست ، هرکس با هر اسم ، رسم ، عنوان، لباس وآیینی درهرلحظه امکان به گناه افتادنش وجود دارد وحاج یونس فتوحی نیز با همین استدلال دراین وادی افتاد؛ شیطانِ حاجی فتوحی برخلاف الیاس اغماء، نفسِ سرکشی بود که باچشم سر دیده نمی شد ولی همگان باآن ارتباط پیدامی کردند ومی دانستند کجاست . عشق پیرمردی به دختری جوان درتاریخ این سرزمین موضوع تازه ای نیست ازدواجهای اجباری موقت ودائمی این روزها که گاهی باهوس" دوشلواره شدن " انجام می گیرد وهمه وهمه نوعی درد اجتماعی رابیان می کند ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است؛ اگر مولانا دخترش کیمیاخاتون رابه اجبار به ازدواج شمس درمی آورد درسریال میوه ممنوعه، پدر هستی اورا به تن دادن به عشق حاجی فتوحی ترغیب می کند تابلکه از ورشکستگی رهایی یابد وچه فرقی می کند که بخواهی از ورشکستگی اقتصادی رهایی یابی یا بدون درنظر گرفتن نظر دخترت ، او را به ازدواج پیرمردی درآوری که وی را مُراد خود می پنداری ؟. ظریفی می گفت علت پرمخاطب بودن سریال «شبهای برره» آن بود که هرکس سعی می کرد خودش رادراین مجموعه پیداکند ،آیا تعداد زیاد مخاطبان مجموعه میوه ممنوعه آن نبود که مردم ما واقعیتی را که هر روزه باچشم سر درمحله وکوچه شان مشاهده می کنند از قاب الکترونیکی تلویزیون به نظاره نشسته بودند؟ راستی حاج یونس فتوحی کدام گناه کبیره رامرتکب شده بود که می بایست درمسجد چنان زار بزند که «هستی » درتخت بیمارستان از ضمیر دل آن رابشنود وخداوند، گناهش راببخشد ؟ گناه اولغو قراردادی اجتماعی (ازدواج ) وعقد قراردادی دیگر ( ازدواج باهستی ) بود وکیست که نداند درچندسال اخیر خواسته وناخواسته افرادی درترویج ازدواج مجدد چه گامهای اساسی که برنداشته اند ؟شاید حاجی فتوحی به نیابت از ایشان به توبه پناه آورده بود !.

این روزها آشنایی دختران با پسران درخیابان وپارک ودانشگاه بیش از گذشته صورت می گیرد ومخالفت پدر ومادر برای ازدواج فرزندشان ــ جز درمواردی که به دلایل فرهنگی خاص قابل دفاع نیست ــ به دلیل تجربه وآینده نگری آنان درخور توجه است نه نکوهش ! بااین توضیح ازدواج غزاله بدون اجازه پدرش در روند سریال توجیه پذیر شد وبه مخاطب نشان داد که اگر پدری باازدواج دخترش مخالفت کرد، دختر می تواند بااجازه مراجع قضایی به ازدواج موقت یادائم مردی دیگر درآید . این شاه بیت این سریال بود که فرهنگ سازیش راکرد چه بخواهیم وچه نخواهیم وچه این که هزاران توجیه برایش بتراشیم وبه خلق خدا بخورانیم . تاسال آینده که نویسندگان باتجربه وتازه کار سیما برایمان چه بنویسند وبسازند تا نقش فرهنگی سیما نیک به انجام برسدباید صبور باشیم ودل به دیگر برنامه های فرهنگی سیما خوش داریم .


[ شنبه 86/7/28 ] [ 6:33 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

به دادم برسید

1 ــ چندی پیش بعداز مدتها رفته بودم سینما ؛ موتورسواری جلوی دختران ویراژ می رفت ومزاحم آنها می شد ، باهر مزاحمتی صدای سوت وجیغ تماشاچیان(خوشحالی وتشویق!! ) به هوا برمی خاست وسالن راپر می کرد ....کمی فکر کردم سالها پیش وقتی نامردی درفیلمی چنین صحنه ای رابازی    می کرد کسی تشویقش نمی کرد وبرعکس زمانی که جوانمردی دختری را از دست مزاحمی می رهانید فضا از هیاهوی تشویق برمی شد ..... فکر کردم وباز فکر کردم، چه اتفاقی افتاده است که ما به این روزافتاده ایم ؟باید باز هم فکر کنم .

2 ــ یاد دوران تحصیلم می افتم که معلمانمان با وضعیت روز ( دامن وجوراب ، بدون مقنعه ،گاهی باروسری وگاهی بدون آن ) به مدرسه می آمدند ، درسشان رامی دادند وگروهی از آنان نماز هم می خواندند. سلامت ورود وخروجشان ــ جز درموارد استثنایی که هیچ قانونی را بی اثر نمی کند ــ تامین بود وبرایشان احترامی ویژه قائل بودند . ما را چه شده است که اکنون حضور یک زن درمدرسه پسرانه ، حتی با چادر ومقنعه، وصله ناجوری است که ظاهرا" هیچکس را یارای تحمل آن نیست وکسی نمی تواند سلامت ورود وخروج زنی درسیمای معلم وغیر آن رابرتابد ؟ هذیان که نمی گویم؟  

 


[ دوشنبه 86/7/16 ] [ 6:38 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 

«اگر یک سال و دو سال پیش برای ارزیابی توانمندی و   نحوه مدیریت ضرغامی کمی زود می‌نمود، اکنون درست زمانی است که می‌شود عملکرد او را   در هدایت صدا و سیما به مسیری که در آن در افتاده است واکاوی کرد. معمولا دولت‌ها نیز این گونه‌اند تا مادامی که محصول خودشان برنیامده است، علاقه‌مند هستند کاستی‌های برجوشیده را به دولت قبلی منتسب کنند و اگر توفیقی هست نقش دولت قبلی را در آن ناچیز بشمرند. این رویه نامبارک سال‌هاست که بین مسؤولان ما دست به دست می‌شود. مخصوصا در حوزه استانداران!


اگر لاریجانی، رمضان را ماه شادمانی می‌دانست و این شادمانی روحی را در برنامه‌های جشن رمضان به ورطه لودگی حتی کشانید، ضرغامی نیز از آن سوی بام افتاد و بی دلیل بر سر زنان ودختران بازیگر چادر و مقنعه و پیشانی بند کشید و حتی از یک تار موی آنان صیانت کرد، شاید بگوییم هم کار لاریجانی درست بوده و هم کار ضرغامی، که می‌گویم بله ظاهر امر همین است که هر دوی این بزرگواران در تشخیص خود به راه درستی در افتاده‌اند. اما فقط در محدوده تشخیص و فکر و تئوری! به محض تبدیل این فکر و تئوری به تصویر و صداست که کاستی‌ها و کارنابلدی‌ها بر می‌جوشد و رخ می‌نماید».


نخستین مشکل اساسی و محوری برنامه رادیو که مشکل شبکه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی نیز است، دولتی بودن این شبکه‌هاست که یعنی مجبورند طبق عرف نه چندان پسندیده، اما متداول حوزه‌های حکومتی از پشت واژه «محترم» به مدیران و دستگاه‌های دولتی نگاه کنند. شما در مقام یک ارباب رجوع یا یک شاکی، وقتی مدیر مخاطب خود را محترم دانستی خود به خود یک قدم در اعاده حق خود عقب نشسته‌ای یا به زعم خود یک قدم به هدف مطلوب و معهود خود نزدیک شده‌ای!


امروز کاربرد واژه‌های ترکیبی که یک سرش متغیری هم‌چون مدیر و دستگاه و نهاد و سر دیگرش عصاره ثابت محترم است بسیار حتمی و بدیهی و برگشت ناپذیر شده است. عباراتی چون مدیر محترم، دولت محترم، مجلس محترم و عباراتی از این دست اساسا در ادبیات نوشتاری ما خانه کرده و غیر از آن نیز باورپذیر و تحمل نشدنی نیست.عبارت: جناب آقای دکتراحمدی نژاد ـ ریاست جمهوری اسلامی ایران و یا جناب آقای دکتر حداد عادل ریاست مجلس شورای اسلامی ـ چقدر صمیمی و راحت است و این مسؤولان را دردسترس قرار می‌دهد تا این که بخواهیم در یک نامه رسمی و بین بخشی افراد را به واژه‌های غلیظ بیالاییم و آنان را ازدسترس دور کنیم.


مذهب در تلویزیون


مذهبی که تلویزیون و به مناسبت های مختلف پخش می کند، متاسفانه یک مذهب جا مانده در تاریخ است. مذهبی است که امکان ارتباط با سایر نحله های فکری را از خود سلب کرده و یک جانبه بر سر مخاطب بارانده می شود. مذهبی فرسوده و خسته و از رمق افتاده.


در این مذهب، از انعطاف ها و پیچش های ظریف فقهی و تطابق آن با ظرفیت های روز یا بهتر بگویم: نشاطی که ذاتی مذهب است، خبری نیست. مردم از بارش مذهب ، حظ می برند. و در آن تن و ذهن نمی شویند. از دور که یک مناسبت محزون مذهبی فرا می رسد، هم مدیران صدا و سیما و هم مردم هر دو عزا می گیرند.


مدیران صدا و سیما در این هول و هراس که چگونه از این وانفسا جان سالم به در ببرند، و مردم از این روی که چگونه آن روز رسانه ضرغامی به سر می رسد. مذهب ضرغامی بر شاکله سیما تزریق می شود، و حال آن که، مذهب، یک شاهراه است تا مردمان از آن بهره ببرند و به مقصد برسند. مذهب ضرغامی، بیش از آن که آغوش بگشاید، درها را می بندد.


آزار دهنده ترین جلوه مذهب ضرغامی، آنجاست که قرار است مستقیما یک گزارش ورزشی خارجی و بین المللی پخش شود. ضرغامی اگر می دانست حذف پی در پی صحنه ها، چه خراش به جان مردم می اندازد، و همزمان اگر از وزن نفرت مردمان نیز خبر داشت، چه بسا ترجیح می داد مثل بسیاری از موارد مشابه، از خیر پخش مستقیم آن مسابقات صرفنظر کند و گلچین آن را با کمی تاخیر تحویل مردم دهد.


 نوشته شده توسط اکبر حسامی در شنبه 7/7/1386 و ساعت 7:0 صبح | نظرات دیگران( < type="text/java">// document.write(CommAr[CC++]);
// ]]> 15)

 خاطره اول :از من خواسته شده خاطره ای از دوران مدرسه بنویسم . به نظرم مدرسه هر لحظه اش خاطره است حتی اگر آنها راننویسی ویا قدرت نوشتنش رانداشته باشی .


دوران راهنمایی من همراه با شیطنت های خاص خود بود والبته چون می کوشیدم درس بخوانم شیطنتم با آن تلاش مورد اغماض قرار می گرفت . سال سوم راهنمایی روزی از روزهای پاییز دبیر انشایمان از ماخواست تادفترهای مان را روی میز بگذاریم تا مشاهده کرده وامضانماید ناگاه متوجه شدم که دفترم نیست . وقتی به من رسید به چشمانم خیره شد وپرسید : دفترت کو ؟ گفتم : نوشته ام یادم رفته بیاورم . باخونسردی ولی فاطعیت تمام گفت: می تونی بری بیاریش؟ گفتم بله آقا! با اجازه معلم از کلاس خارج شدم ، دوچرخه ام رابرداشتم وبی هیچ مقصدی به راه افتادم ، خیابانها را طی کردم وبعد از گذشت نیم ساعت به کلاس برگشتم ، در زدم ووارد کلاس شدم اما از دفتر انشا خبری نبود .معلم ما که انگار ارشمیدس وار کشف بزرگی کرده بود با اطمینان گفت : همان موقع که به چشمانت نگاه کردم فهمیدم قصه چیست آخه دروغ گوی خوبی نیستی و... گوشم راکشید وجایتان سبز......


اومرا آموخت که راستی را هر زمان ارزشی بیش از ناراستی است .


خاطره دوم :


بسیار باهوش وزیرک بود . همان سال سوم راهنمایی . پهلوی من می نشست وشیطنت های خاص خودش راداشت یادم هست پنجشنبه بود که مثل هر روز سر صبحگاه نبود بعد هم جایش درکنارم خالی ؛ وقتی دبیر جغرافیا به کلاس آمد اسمش راخواند تا برای پاسخ دادن به سئوالات درس کنار تابلو برود ولی ...


یک هفته گذشت پنجشنبه آینده دبیر دربدو ورود اسم دوستم راخواند ولی او اصلا برای جواب دادن به پرسش ها آمادگی نداشت . معلم پرسید : هفته گذشته کجابودی ؟ گفت: آقا،  بابامون کار داشت ایستادیم کمکش کنیم !! پاسخ معلم شنیدنی بود :« ازاین به بعد هروقت کارداشتی پدرت رابیار به جای خودت بعد برو کمکش ! تو هروقت بیکاری مدرسه می یای؟ والبته نوازشی که امروز اسمش راتنبیه می گذارند وآن موقع چندان نامطلوب نبود !!» بُهت بچه ها از این منطق واستدلال بال بال می زد ولی تیری بود که از کمان رها شده بود .


آن سال گذشت .من ودوستم هر دو قبول شدیم .من برای ادامه تحصیل به دبیرستان رفتم ودوستم به جبهه.چندی بعد درعملیات خیبر دراسفند 1362 دردفاع از مرز وبوم این سرزمین شهادت را درآغوش کشید وبرای همیشه ماندگار شد . یاد شهید اکبر اسماعیلی گرامی باد.


دوستان قدیمم هریک سرنوشتی پیداکرده اند وبرخی نیز روی درنقاب خاک کشیده اند . الآن به یاد ضرب المثلی افتادم که می گوید : ای کاش جوانان می دانستند وپیران می توانستند . شاید دانش آموزان ندانند که روزی همین شیطنت ها وسخت گیری های مدرسه خاطراتی شیرین تر از عسل رابرایشان رقم بزند ، نمی دانم


از دوست خوبم بهار  که باعث شدند یادی از این همکلاسی قدیمم نمایم متشکرم.


 


از دوستان خوبم که نام ونشانی آنها را درزیر می آورم دعوت می نمایم خاطراتشان را درج وبرای اطلاع دوستان دیگر دروبلاگشان قرار دهند .
آهستان
http://ahestan.parsiblog.com/
ماه ومهر
http://massi.parsiblog.com/
تلاش معکوس
http://banoymah.parsiblog.com/
دیرزمانی است که هم صحبت باخاکم من
http://mysoushians.parsiblog.com/
رازگل سرخ
http://redrozesecret.parsiblog.com/
 نوشته شده توسط اکبر حسامی در چهارشنبه 4/7/1386 و ساعت 5:0 صبح | نظرات دیگران( < type="text/java">// document.write(CommAr[CC++]);
// ]]> 14)

تعلیم وتربیت تعلیم وتربیت ما


 یادی از گذشته

به امید آینده

 


 


 


 


 


 


 


     به بهانه آغاز سال تحصیلی


ـــ پیشرفت ما به مثابه یک ملت هرگز سریع تر از پیشرفت ما درامر آموزش نیست .


                                                                                           جان . اف .کندی


ـــ یک حکومت مردمی بدون یک نظام آموزشی صحیح وفراگیر ، مقدمه یک داستان غم انگیز است .


              جیمز مدیسون


ـــ می توان ذهن فردی را به نحوی از میلیون ها اطلاعات گوناگون انباشت که او همچنان بیسواد باشد .


                 آلک بورفه


ـــ ذهن، ظرفی نیست که باید پُرشود بلکه آتشی است که باید افروخته شود


                                                                                        پلوتارک


 نوشته شده توسط اکبر حسامی در شنبه 31/6/1386 و ساعت 5:15 صبح | نظرات دیگران( < type="text/java">// document.write(CommAr[CC++]);
// ]]> 23)

 

 


 


دن


دنیای عزیز!منرادریاب


   پسرم امروز به مدرسه می رود . این رویداد برای مدّتی برایش عجیب و تازه خواهد بود امیدوارم با او با ملایمت مدارا کنی تا بتواند خود را با شرایط جدید وفق دهد .


تو می دانی که او تا به حال پادشاه لانه اش بوده است . فرمانروای حیات خلوت خانه . در آن به پرنده ها دانه می داده و توپ بازی می کرده است . من هم همیشه دم دستش بوده ام و زخم هایش را پانسمان و دلشکستگی های کودکانه اش را التیام بخشیده ام .


ولی ... حالا وضع فرق کرده است . امروز صبح او از پله های جلوی خانه پائین رفت و برایم دست تکان داد و وارد عرصه ی بزرگی شد که احتمالاً برایش جنگ ها ، تراژدی ها و رنج های فراوانی را به همراه خواهد آورد: عرصه ی زندگی !


برای زندگی کردن در چنین اوضاع پر تلاطم ، پرهیاهو و اغلب بی رحم ، به ایمان و عشقی پایدار نیاز دارد .


بنابر این ، ای دنیا ! آرزو می کنم دست کوچکش را بگیری و به او یادبدهی که با این همه رنج و مشکل، چگونه شادمانه روبه رو شود .


ای دنیا ! به او یاد بده ،اما اگر می شود لطفا" کمی ملایم تر ! به او بیاموز که برای هر نبردی ، قهرمانانی وجود دارند و او یکی از آن هاست ! به او بگو در مقابل هر دشمنی که زندگی فراراه انسان قرار می دهد ، صدها دوست خوب هم وجود دارند . فقط کافی است آن ها را پیدا کنی . به او عظمت و شکوه «یاد گرفتن» را بیاموز .


به او فرصت بده که معنای عمیق برکه ها و جنگل ها و کوه ها و ابر ها و راز نهفته در صدای پرندگان ، زندگی زنبوران عسل و راز نهفته در آسمان آبی ، آفتاب ، گل ها و چمنزارهای سرسبز و با طراوت را ببیند و بفهمد و درک کند . به او بیاموز که شکست خوردن ، بسیار افتخار آمیز تر از پیروزی های همراه با دسیسه و خُدعه است .


به او بیاموز که به خود و آرای خود ، حتی هنگامی که همه ی دنیا معتقدند غلط هستند ، ایمان داشته باشد و پایداری کند . به او بیاموز که دانش و استدلال و تفکر خود را به بالاترین قیمت بفروشد ، اما هرگز بر سر روح و دل خود معامله نکند .


به او بیاموز گوش هایش را بر شکایت ها ، ناله ها و نا امیدی ها ببندد و اگر ایمان دارد که حق با اوست ، مردانه بایستد و بجنگد .


ای دنیا ! همه ی این ها را با ملایمت و مدارا به او بیاموز ،ولی هرگز او را نترسان .


ای دنیا ! من یک مادرم و می دانم که خواهشم ، خواهش بزرگی است : ببین برایش چه می توانی بکنی . آخر او طفل معصومی بیش نیست!


                                                       نوشته ی : پتی هنسن    ترجمه ی : پروین قائمی


  


 


 نوشته شده توسط اکبر حسامی در سه‏شنبه 30/5/1386 و ساعت 11:0 صبح | نظرات دیگران( < type="text/java">// document.write(CommAr[CC++]);
// ]]> 19)

از قدیم الایام صاحبان همه اصناف وحرفه ها، تشکیلاتی برای بهبود کار وپیشبرد اهداف خود داشتند، چنانکه مثلا" قهوه خانه ها ی قدیم پذیرای گروه های گوناگون بود ؛ امروزه هم هرکدام از شاغلین مشاغل وهنرها با تشکیل انجمن های غیر دولتی (N.G.O)ضمن ایجاد محیطی حرفه ای می کوشند تابا شناخت بیشتر درمسیر بهبود فعالیت حرفه ای گام بردارند براین اساس از همه وبلاگ نویسان شهرستان لنجان که درسایت های مختلف دارای وبلاگ هستند درخواست می شود بااعلام آمادگی دربخش نظرات خصوصی این پست درانجمن وبلاگ نویسان لنجان عضو شوند .خواهشمند است این مطلب رابه آگاهی دیگر دوستان وبلاگ نویس برسانید .


 نوشته شده توسط اکبر حسامی در شنبه 23/4/1386 و ساعت 8:1 صبح | نظرات دیگران( < type="text/java">// document.write(CommAr[CC++]);
// ]]> 10)
 


[ شنبه 86/7/7 ] [ 7:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

یادش به خیر!!!

سندباد ، پینوکیو، بل وسباستین ، مهاجران، بچه های آلپ ، کوچولوهای جهانگرد ، بچه های مدرسه والت ، مدادجادو، و...

این هابرنامه هایی بودند که هم نسلان من کودکی شان را با آنها سپری کردند ؛ تخیّل ، بیان واقعیت های زندگی ، آماده ساختن مخاطب برای زندگی آینده ، ساخت مبانی ذهنی فلسفی وچرایی وچیستی زندگی ،بخشی از آرمان های آن برنامه هابود .اکنون همه چیز تغییر کرده است همه چیز ، حتی پاسخگویی به تخیلات ساده کودکان ! شما می دانید چرا؟


[ شنبه 86/5/20 ] [ 6:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 

فرزاد حسنی نمونه ای ازاوضاع فرهنگی ماست ، باهمه شدت وضعف هایی که این مجری تلویزیونی دارد و دیگر مجریان بالا بلند سیما نیز ،تصمیم درباره عدم اجرای اودربرنامه کوله پشتی نشان از آن دارد که فرهنگ انتقادپذیری درایران زمین هنوز هم دوران طفولیت خودراسپری می کند وشاید ناچارشویم همانند سده های گذشته برای بیان انتقادمان داستان هایی را از زبان پرندگان ودرندگان وحیوانات دیگر نقل کنیم. اشتباه نکنید کسی با برخورد با اشرار واراذل مخالفتی ندارد بگیرید ودمار از روزگارشان بر آورید ولی دادگاهها را به خیابانها نکشانید اگر نظر بر گرفتن درس عبرت توسط مردم باشد همان اعدام در انظار مردمان کافی به نظر می رسد . نمی رسد؟راستی می گویند فرزاد حسنی خودش رفته تا استراحت کند یعنی بعد از چند برنامه ؟ نمی شد از اول کس  دیگری بیاید تادرباره اش شایعه نسازند ؟

البته ببخشید اینها آفتابه نیستند وبه گردن کسی هم آویزان نکرده اند !! فقط یک شوخی است !! به نو بودن آفتابه ها دقت کنید .


[ سه شنبه 86/5/16 ] [ 6:0 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 96
بازدید دیروز: 264
کل بازدیدها: 1455223