حسام ســرا
| ||
1 ــ چندی پیش بعداز مدتها رفته بودم سینما ؛ موتورسواری جلوی دختران ویراژ می رفت ومزاحم آنها می شد ، باهر مزاحمتی صدای سوت وجیغ تماشاچیان(خوشحالی وتشویق!! ) به هوا برمی خاست وسالن راپر می کرد ....کمی فکر کردم سالها پیش وقتی نامردی درفیلمی چنین صحنه ای رابازی می کرد کسی تشویقش نمی کرد وبرعکس زمانی که جوانمردی دختری را از دست مزاحمی می رهانید فضا از هیاهوی تشویق برمی شد ..... فکر کردم وباز فکر کردم، چه اتفاقی افتاده است که ما به این روزافتاده ایم ؟باید باز هم فکر کنم . 2 ــ یاد دوران تحصیلم می افتم که معلمانمان با وضعیت روز ( دامن وجوراب ، بدون مقنعه ،گاهی باروسری وگاهی بدون آن ) به مدرسه می آمدند ، درسشان رامی دادند وگروهی از آنان نماز هم می خواندند. سلامت ورود وخروجشان ــ جز درموارد استثنایی که هیچ قانونی را بی اثر نمی کند ــ تامین بود وبرایشان احترامی ویژه قائل بودند . ما را چه شده است که اکنون حضور یک زن درمدرسه پسرانه ، حتی با چادر ومقنعه، وصله ناجوری است که ظاهرا" هیچکس را یارای تحمل آن نیست وکسی نمی تواند سلامت ورود وخروج زنی درسیمای معلم وغیر آن رابرتابد ؟ هذیان که نمی گویم؟ [ دوشنبه 86/7/16 ] [ 6:38 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |