حسام ســرا
| ||
آشفته بازاری است ، معلوم نیست ما راچه شده است که هنوز دست از افراط وتفریط برنداشته ایم .روزگاری چنان تبلیغ می کردیم که از هر 100نفر دانش آموز ورودی به دبیرستانها 20درصد به رشته ریاضی وبیشترشان به رشته علوم انسانی گام می نهادند وجامعه بافراوانی فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی روبرو بود چنانکه امروز باجابجایی معادلات از هر 100نفر ورودی دوره متوسطه( به ویژه دربین پسران ) کمتر از 5درصد به رشته علوم انسانی روی می آورند وجالب آن که بیشتر اینان کسانی هستند که از قافله انتخاب رشته جامانده اند و گریزی جز این «انتخاب!! » نداشته اند . آْموزش وپرورش درهرجامعه وظیفه دارد خروجی هایی با صفات انسانی تربیت کند ومحیطی فراهم سازد تا درآن، دانش آموزان با احساس آزادی ومفید بودن بتوانند رشد کنند وبرای آینده برنامه ریزی نمایند دراین شرایط آنچه اکنون بردبیرستانهای ما حاکم است نوعی سردرگمی در«انتخاب » است . چند پرسش : ــ آیا جامعه ما درآینده به این تعداد فارغ التحصیل رشته ریاضی نیازمند است ؟ ــ آیا فراوانی تعداد فارغ التحصیلان رشته ریاضی جایگاه این رشته رادرآینده ای نزدیک تضعیف نمی کند ؟ ــ جامعه ما مانند هر جامعه ای درآینده نیاز به گردانندگانی دربخش های فکری دارد ؛ قضاوت ، وکالت، زمینه های فکری وفرهنگی جامعه ، ادبیات ــ که روح هویتی ما بدان وابسته است ــ گذشته نیاکانی ما (تاریخ ) ، نظام دیپلماسی وسیاست خارجی و دهها مقوله دیگر همه وهمه از دل علوم انسانی زاییده شده ومی شود واین دانش نیاز به نخبگانی دارد تابتوانند چنین رسالتی رابردوش کشند . آیا با چنین شتاب فزاینده ای که برای رشد رشته های ریاضی وفنی گرفته ایم آینده را روشن تر از امروز می بینیم ؟ یاد سخنان دکتر گلشنی درهمایش چهره های ماندگار چندسال پیش افتادم که ایشان هم باحرارتی بیشتر ، از ضعف رشته علوم انسانی ــ البته دردانشگاهها ــ سخن راند ومسئولین هم گوش دادند وکف بر کف زدند واتفاقی هم نیفتاد ، جالب آن که دکتر گلشنی خود دانش آموخته علوم انسانی نیست اما بررسی واقعیت دانشگاهها وترسیم آینده او رابه چنین دلسوزی مشفقانه ای تحریک کرده بود . نظام مدیریتی ما درسالهای گذشته بویژه دربخش فرهنگ دراختیار « مهندسین » با مدرک کارشناسی قرار داشته است اگر بخواهیم درحوزه فرهنگ ونرم افزار فرهنگی جامعه تاثیر گذار باشیم باید برای این بخش نیروهایی تربیت کنیم وگرنه آینده نوید بخش اتفاق تازه ای نیست می گویید نه ؟ سری به دبیرستانها بزنید وببینید که از شنیدن نام علوم انسانی ( ادبیات ) چند نفر چین وچروک پیشانیشان افزایش می یابد وچه تعداد گل از گلشان می شکفد ؟ راستی چه کسانی دراین مساله مسئولند ؟ من ؟ تو ؟ دانش آموزان ؟ خانواده ها؟ آموزش وپرورش ؟ حاکمیت ؟ ویا ...؟ وسئوال آخر این که اگر روزگاری برای توسعه کشور نیاز به نیروهای متخصص داشته باشیم و استخدام کارشناسانی از بیرون محدوده جغرافیایی ایران توصیه شود آیا می توانیم زمام تصمیم گیری فرهنگی ، قضاوت ، سیاست خارجی ، ادبیات و.. را به دست اغیار بسپاریم ؟فکرش راکرده ایم ؟ [ پنج شنبه 86/7/12 ] [ 6:23 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |