حسام ســرا
| ||
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟ پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست این اشک دیده من و خون دل شماست این گرگ سالهاست که با گله آشناست آن پادشا که مال رعیت خورد، گداست تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست کو آنچنان کسی که نرنجد زحرف راست؟
[ سه شنبه 90/6/15 ] [ 2:25 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |