حسام ســرا
| ||
دوازده سال مدرسه رفتن ودانش آموز بودن، چهارسال دانشجویی ، بیش از بیست وپنج سال ارتباط نزدیک کاری بامعلمان مختلف وشرکت در چندین وچند دوره آموزشی مفهوم معلم ودانش آموز را برایم واضح تر از هر پدیده ای کرده است تعدادی از معلمان(مدیران هم دراین تعریف معلم فرض شده اند) ظاهرمعلمی را مبنای کار خود قرار می دهند از نظر اینان معلمی چیزی نیست جز قیافه ای حق به جانب. به نظر این گروه معلم کسی است که اجازه دارد خصوصی ترین ویژگی های دانش آموز را با هر لطایف الحیلی کشف کند وبداند ! گروهی دیگر دنیای معلمی را با وظایف پلیس وکارآگاهان اشتباه گرفته اند از نظر اینان معلم کارآگاهی است که باید با هر ترفندی به کشف جرم در مدرسه بپردازد ومغرور از این کشف ، ثابت کند که هیچ چیز ، آری « هیچ چیز» از دید او مخفی نمی ماند اما گروه زیادی از معلمانی که من شناخته ام انسانهای بی ادعایی بودند که فارغ از غم نان و نام همه ی وجودشان را دراختیار دانش آموز قرار دادند وبه مصداق تعبیر مشهور، « چون شمع » آّب شدند و رفتند اما آثار وجودیشان را دررفتارهای نسلی که آموزش دادند می توان یافت. می گویند آدم های خوشبخت کسانی هستند که یا پدرومادرخوبی داشته اند ویا معلمانی خوب و من می گویم خوشبخت کسی است که هم پدرومادرخوبی دارد وهم معلمانی خوب. واقعیت این است که حتا طبقه تحصیل کرده ما نیز نمی داند کدام مدرسه وکدام معلم کارآمدتر است وکدام مدیر ومعلم می تواند درشکوفاشدن استعدادهای ذاتی فرزندش موثرتر باشد! این همه مدارس جور واحور که همه، یک محتوا را به دانش آموز عرضه می کنند وفقط ظاهر متفاوت وگاه حتا یکسان دارند نشانگر همین مدعاست. مدیران ومعلمانی را می شناسم که بدون صدا وتبلیغات وبدون آن که به تقدیرنامه مدیران مافوقشان نیازی داشته باشندبرای ایجاد زمینه درتربیت دانش آموزان که شکوفا شدن __ ونه «شکوفاکردن» به هر وسیله و قیمتی __ است از جان مایه گذاشته ومی گذارند اما کمتر به چشم آمده اند وفقط کسانی که روی آنتن تبلیغات ( به هر دلیلی ) بوده اند مطرح شده اند شاید آنان اصولا مطرح شدن را در دستور کار خود قرار نداده اند. به نظرمی رسد « بعضی آدمها معلم به دنیا می آیند» وبعضی دیگر هرچه مهارت کسب کنند در این وادی توفیق زیادی به دست نمی آورند .دراین زمینه، عده ای معلمی را«هنر» وگروهی «علم» می دانند گروه اول به ذاتی بودن «هنر» معلمی معتقدند اما گروه دوم بر این باورند که معلمی «فن یامهارتی »است که باگذراندن دوره های آموزشی قابل آموزش واجراست. سال گذشته دخترم در مدرسه وکلاسی قرارگرفت که درتمامی سال روان دانش آموزان ووالدینشان را آزرد آن هم نه به صورت خواسته وآگاهانه. معلمشان زحمتش را می کشید اما انگار برای این کار ساخته نشده بود بامدیرشان صحبت کردم چندین وچند بار و او که نمی خواست مشکل مدرسه اش درجایی (مثلا" مدارس دیگر یا اداره منطقه ) بازگو شود برمشکل سرپوش گذاشت وماجرا را ماستمالی کرد خودم با معلمشان صحبت کردم ابتدا مقاومت کرد اما وقتی متوجه شد قصد مچ گیری وایرادتراشی ندارم کوتاه آمد ولی این کوتاه آمدن تغییری در رفتارش به وجود نیاورد شاید هم ایجاد تغییر برایش ممکن نبود . اوایل فکر می کردم فقط من به دلیل حساسیتهایی که دارم بیش از اندازه ریزبین شده ام اما بعد متوجه شدم که این موضوع مساله ومشکل بیشتر دانش آموزان است وخانواده هایشان پیگیر هم بوده اند ولی به نتیجه نرسیده اند.دردسرتان ندهم جلسه وتذکر وخواهش وکوتاه آمدن وانعطاف از طرف همه والدین هیچکدام سودی نبخشید وسرانجام سال تحصیلی به پایان رسید... دلم می خواست کاری را که درتمام عمرم نکرده ام دراین باره بکنم دلم می خواست نفرین کنم اما نتوانستم. ناچار نفرینم را درقالب آرزویی ریختم تا بتوانم به آن با دید مثبت نگاه کنم آرزویم این است که: ای کاش فرزند دانش آموز آن مدیر ومعلم به معلم ومدیری مانند خود دچارشوند وهمه اقداماتی راکه برای بهبود وضعیت بکاربردند برای فرزندشان به اجراگذارند تا بدانند در این یک سال چه بر سر دانش آموزان و والدین انان آمده است همین . [ پنج شنبه 89/8/20 ] [ 1:54 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |