حسام ســرا
| ||
یکم: راه که می افتی همه اش به این فکر می کنی که چگونه از ترافیک وگردنه ها بگذری ودرسبقت ها جانمانی بیشتر به فکر رسیدنی ویادت می رود که مسیر سفر هم جزیی از سفر است ، مناظر اطراف ونیز گفتگوها وسختی های مسیر راباید بخشی از مسافرت به شمار آورد . می کوشم چنین باشم. دوّم:صدای موسیقی فضای ماشین را پُر کرده است ؛ یادم به دوران کودکی ونوجوانی ام می افتد که کمتراثری از ترکیب صداوتصویر (نماآهنگ= ویدئوکلیپ) بود وشنونده خود براساس تصورات ذهنی ودانسته ها ودیده ها وشنیده هایش تصویری به فراخور موضوع برای خود می ساخت که ماندگار می شد امروز که یکی از آن آهنگ های قدیمی را می شنوم همان تصویر دوره نوجوانی برایم تداعی می شود . انگار ترکیب کردن موسیقی باتصاویر دلخواه کارگردان، ذوق شنوندگان را کور می کند شاید به همین علت متخصصان رسانه رادیو را از نظر پرورش قوای ذهنی ورشد خلاقیت برتر از تلویزیون دانسته ومی دانند . سوّم:می گویند وسعت چندین کشور اروپایی بامساحت بخش شمالی ایران (ناحیه خزری ) برابر است. همیشه برایم این سئوال بوده وهست که ما تاکدام اندازه از این امکان خدادادی برای توسعه وپیشرفت کشورمان ورفاه مردمانی که در این نواحی زندگی می کنند بهره برده ایم .فقر وتهیدستی مردمان روستاهای شمال رنج آورتر از آن است که بتوان تصور کرد درست است که مردم با این مشکلات کنار آمده اند اما لیاقت مردم ما بیش از این است که می بینیم . وقتی با شوق به ماسوله پا می گذاری ودرمغازه هایی که با زحمت بسیار اجناس را به آن می رسانند انواع برنج پاکستانی را تلمبار می بینی دلت برای دستان پینه بسته زنان شالیکار شمالی که رنج وزحمتشان به دیناری خریدار ندارد می سوزد ونمی دانی چه بایدبکنی .شاید تغییر درشیوه کاشت وداشت وبرداشت برنج که با کاهش هزینه ها همراه باشد وبتواندبا برنج وارداتی رقابت کند بتواند راه حلی باشد ، خدا را چه دیده اید حالا که همه راه حل اقتصادی می دهند شاید این هم راه حلی باشد مگر نه این است که ایرانیان باهوش ترین مردم جهانند ،خُب این هم یک نمونه اش ! می گویند رکود اقتصاد جهانی موجب شده تاقیمت بسیاری از کالاهای مصرفی وموادخوراکی دربیشتر کشورهای جهان کاهش یابد اما انگار اقتصاد ما مثل بعضی چیزهای دیگر برخلاف معیارهای جهانی است ، اینجا اثری از کاهش مواد خوراکی ،کالاهای مصرفی و..به چشم نمی خورد.
چهارم:درجای جای جاده، انبوهی از زباله های یک بار مصرف را می بینی که چره کریهی را به نمایش گذاشته اند راستش ما در ادعا بهترینیم گاهی می شنویم که ایرانیان باهوش ترین مردم جهانند وبر این ادعا از طرف افراد مختلف تاکید می کنیم اما آنچه می بینیم نشانی از تیزهوشی ندارد اگر بخواهی زباله ها راجمع کنی جایی را نمی یابی که آنها را به درستی جمع آوری کنند این مسئول شهری یا روستایی اگر آدم باهوشی باشد برای این معضل فکری خواهد کرد ! ومن اگر باهوش باشم خیابان وجنگل کوه ودشت را زباله دان تصور نمی کنم . شاید بهتر باشد این شعار مشهور را اینگونه نهادینه کنیم که : کشورما خانه ما ونه شهرما خانه ما !! واگر باهوش باشیم باید بگوییم : زمین،خانه ماست درتمیزی آن بکوشیم.
پنجم: گردنه اسالم به خلخال یکی از زیباترین جاهایی است که در ایران دیده ام، آرام آرام بالا می روی تا درانبوهی از ابر ومه محو شوی ، وقتی قطره های باران را باهمه وجودت حس می کنی یادت می رود که آخرین روزهای دومین ماه تابستان رامی گذرانی ! شکوهی داری ایران ، ای وطن من .
ششم:به اردبیل که می رسی انگار به تاریخ قبل از صفویه پرتاب می شوی ،این حس، زمانی تقویت می شود که به مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی پای می گذاری . همه چیز تاریخ معاصر ایران از اینجا آغاز می شود ، جایی که شیخ صفی وجانشینانش شیوه ای از تصوّف را که مبتنی بر دعا وذکر وتوبه بود با رقص وسماع آمیختند و هوادارن بسیاری پیداکردند و166سال بعد(901 قمری) به همت همین پیروان، سلسه ای از پادشاهی را با تکیه بر اعتقادات شیعی بنیاد نهادند که تا امروز اثراتش برفرهنگ، سیاست ، اقتصاد ومذهب ایرانیان ماندگار شده است .
هفتم: وقتی اسم بازار آستارا را می شنوی فکر می کنی جایی است که هر چیز بخواهی درآن می یابی وآن هم به قیمتی باور نکردنی . شاید روزگاری این بازار باحضور فروشندگان روسی چنین وضعیتی داشته است اما امروزش به هیچ وجه تداعی کننده بازاری برای خریدکالای مناسب وارزان نبوده ونیست . سوداگرانی که بالطایف الحیل تلاش می کنند اجناس خود را به خریداران قالب کنند واغلب درکارشان توفیق می یابند . به این نمونه درباره تبلیغ جوراب توجه کنید :
هشتم:وقتی به مناطق روستایی می رویم ویا به طبیعت پای می گذاریم یادمان می آید که از طبع خویش جدا افتاده ایم اما ما ایرانیان انگار پیوندی ناگسستنی با سنّت داریم دلمان می خواهد باسرعت شیوه زندگیمان تغییر کند ومدرن شود اما وقتی تغییر کرد به شدّت دلمان برای زندگی سنتی تنگ می شود وحسّ «نوستالژیک» مان گُل می کند! از شما چه پنهان که من نیز به این بلا مبتلایم شما را نمی دانم . سفر، تجربه ی بزرگی در زندگی انسانهاست ممکن است سفر سخت وپرمشقت باشد امّا لذّت دیدار از جاهایی که ندیده ای وتجربه دیدار مردمانی با فرهنگ وآدب ورسوم متفاوت در دیدگاه ما اثراتی ژرف خواهد داشت . برایتان سفرهای خوش وسلامتی همیشگی را آرزومندم.
[ جمعه 88/5/30 ] [ 11:54 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |