حسام ســرا
| ||
این شب ها شبکه استانی اصفهان درحال پخش مجدد سریال «شبهای برره» است . نقد ونظرهای این سریال را درزمان خودش گفته اند وشنیده ایم . اکنون که دوباره بعضی از قسمت های این سریال را می بینم وبا دقت بیشتری به نوع گفتگوها وشخصیت بازیگران آن نگاه می کنم به نکات جالبی برمی خورم . «برره» ناکجا آبادی است کوچک امّا به بزرگی ایران . از نقدها وانتقادهای این مجموعه که بگذریم شاید از همین رو این همه بیننده داشته ودارد. در این روستای مدعی درهمه زمینه ها هیچ کدام از اهالی آن، کسی از محله متفاوت وروستاها وشهرهای دیگر را آدم حساب نمی کند برره ای ها مدعی اند همه چیز را می دانند ومی توانند بدون داشتن تولید قابل اعتنا وفراهم کردن زندگی شرافتمندانه برای همه انسان ها به تکامل برسند . جالب تر این که کیانوشِ از شهر رانده شده که تحصیلاتی دارد ، یک چندی به روزنامه نگاری مشغول بوده ودست کم بیشتر از همه اهالی روستا دنیای اطرافش را می شناسد نه در یک جا ویک موضوع که مکرر به نفهمی متهم می شود واو که در اوضاعی غیر قابل باور گیر افتاده واز طرفی امکان بازگشت به شهر ویا ترک برره را ندارد در این ناکجاآباد برره می سوزد ومی سازد . توجه ویژه به مفاهیم درونی هر قسمت مارا به نکات جالب توجهی رهنمون می کند که علاوه برخنده ی شیرین، گاهی خنده های تلخی از نوع طنز حقیقی برلبانمان خواهد نشاند .برره یک ایران برزگ است . [ شنبه 88/4/27 ] [ 1:31 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |