حسام ســرا
| ||
آدم ها چند دسته اند . گروهی پایین تر از سطح میانگین جامعه ومردم می فهمند ، گروهی – که اکثریت هستند – درحد میانگین جامعه هستند و گروه سوم اندکی فراتر از جامعه درک می کنند . معلوم است که گروه نخست اگر چه ممکن است برای دیگران دردسر بیافرینند امّا زندگی خودشان ظاهرا بی دردسر است . گروه دوم گاهی متمایل به دسته اول وگاهی نیز نزدیک به دسته سوم روزگار می گذرانند . در این نوشتار روی سخن من باگروه سوم است ، گروهی که متمایز از دسته اول ودوم می اندیشد واز همین رو گاهی به صفاتی مثل :ساده لوحی ، غیر اجتماعی بودن، گوشه گیری ، بی اعتقادی به برخی سنت ها و... متهم می شوند . می خواهم درباره کسی بنویسم که در تمام عمر درگروه سوم قرار داشت وبه جز همکاران ، برخی از دانش آموزان وکمی از بستگان ،کسی به درستی اورا نشناخت ، او براستی یک گام وبلکه بیشتر از میانگین جامعه جلوتر بود . مطمئن نیستم که توانسته باشید حدس بزنید ؛ آری قصد دارم درباره زنده یاد دکتر قاسم زارعی بنویسم . این سئوال همیشه مطرح است که دکتر زارعی از کدام نظر قوی تر بود ، سواد ومعلومات ، جنبه دینی ، ویا ... برای من که ازسال 1364 که شاگردش بودم تا پنج سال آخر حیاتشان که به عنوان دوست وهمکار افتخار آشنایی با ایشان را داشتم، ویژگی سلوک رفتاری وانسانیت ودرک بالای اجتماعی ایشان رادرخور ستایش بدانم . ممکن است بعضی همشهریانم برمن خرده گیرند که شخصیتی با اینچنین ویژگی ها چرا در مناصب اجتماعی وارد نشد وخود رادرگیر مشکلات اجتماعی مردم نساخت ؟ این موضوع از زوایای مختلف قابل تحلیل است : یکم – قرار نیست هرکس در رشته ای به درجات بالای علمی رسید درزمینه های اجتماعی نیز مستقیما وارد شده ومدعی اصلاح جامعه باشد . دکتر زارعی فاغ التحصیل رشته معقول ومنقول که امروزه به آن ادبیات عرب می گویند بود واز فارغ التحصیل چنین رشته ای انتظار می رود در زمینه صرف ونحو عربی دانشمند باشد که بود بعلاوه تدریس فلسفه ومنطق و بینش اسلامی را نیز سالها برعهده داشت . دویم – چنانکه خود گفته بود ومن هم از زبانش شنیده بودم در دوران طلبگی دراصفهان با کسانی مثل آیت ا... دکتر بهشتی ، آیت ا... جنتی ، آیت ا... یزدی و... هم مباحثه بوده وپس از انقلاب شرایط برای گرفتن مناصب دولتی برایش فراهم ،اما زندگی معلمی ومبارزه با جاه طلبی، وی را از پذیرفتن مناصب باز می داشت . سیم – درجامعه ما متاسفانه بلای همه چیز دانی گریبان بیشتر مارا گرفته وفکر می کنیم حلال همه مشکلاتیم ،شنیدن جمله کوتاه «نمی دانم » و«اطلاعی ندارم » از زبان افرادی مثل دکتر زارعی گاه غیر قابل هضم وگاه تامرز ارتداد پیش می رود اما باید پذیرفت که فقط انسانهای خودساخته به چنین توانایی دست پیدا می کنند ودکتر زارعی یکی از این نوادر بود . خاطرات زیادی از وی دارم وبرآنم تا به تدریج به مشتاقان عرضه کنم ، مشتاقانی که فراتر از چمگردان و لنجانات با خاطرات دوران شیرین دبیرستان حافظ ریز روزگار می گذرانند وپیوسته به یاد «معلم » ان خود هستند . خاطره اول : روزی درکتابخانه عمومی چمگردان با جمعی از دوستان ودکتر مشغول صحبت بودیم که سخن از آیت ا.. مدیسه ای به میان آمد واین که درکجا مدفون شده اند. هرکس اظهار نظری کرد ودکتر که اوضاع را آشفته وقانع کردن جمع را از راه جدل غیر ممکن می دید از من خواست شماره تلفن حاج آقا اسماعیلی – روحانی با سابقه چمگردان _ را بگیرم، ارتباط برقرار شد وسوال کردند « حاج آقا ، قبر آشیخ ابوالحسن اصفهانی کجاست » بعداز لحظاتی مذاکره تمام شد وارتباط تلفنی به پایان رسید ودکتر این جمله را باآرامش مخصوصشان _ که فقط کسانی که صفات وی رامی شناسند می دانند – گفتند : من خودم در عراق سر قبر آشیخ ابوالحسن فاتحه خوانده ام »ومقبره ایشان در عراق است .(ظاهرا نجف ) نشستن برکرسی دانایی وجاهل فرض کردن مردم وپاسخگویی باروش تحکم وجدل شیوه ای است که در جامعه ما رایج است ودکتر به این صفت متصف نبود . خدایش بیامرزاد . لطفا نظرات خود را دراین باره بیان نمایید . [ جمعه 85/11/6 ] [ 11:6 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |