حسام ســرا
| ||
سلامتی همیشه همراه آدمی نیست ونعمتی است که تابه خطرنیفتد قدرش را نمی دانیم.دیشب به عنوان همراه بیمار افتخارمراقبت ازپدر راداشتم ،جراحی کوچکی داشت وناچار تیغ جراحی دردش را التیام بخشید دراتاق بیمارستان به جز تخت پدر، چهار تخت دیگر هم بود ؛دوجوان حدودا" بیست ودوساله مراقبت جوان دیگری بودند که درحین کار، ازساختمانی هفت طبقه سقوط کرده وبه طرز معجزه آسایی زنده مانده بود واگر چه ازشکستگی دست وپا درچندناحیه رنج می برد وهنوزهوشیاری کامل نداشت اما پزشک معالج وضع عمومی او را رضایت بخش اعلام می کرد، ازدوهمراه این بیمار می گفتم که پروانه وار گرد وجود بیمار می چرخیدند ونگرانی از چهره وصدایشان هویدا بود به تخت بیمار نزدیک شدم وکوشیدم تا با برقراری ارتباطی انسانی وعاطفی از وضع بیمار اطلاعاتی بدست آورم ؛ کُرد بودند وغریب وجالب آن که جز، هم شهری وهم زبانی نسبت دیگری با بیمارنداشتند ، کارشان را تعطیل کرده وآمده بودند تاشاید دوباره زندگی را درسیمای استوار دوستشان به تماشا بنشینند . از ساعت 2تا5 صبح روی صندلی چندین بار خوابم برد وهنگامی که چشم می گشودم یکی وگاهی هر دوی آنها را می دیدم که چشم از بیمار بر نمی داشتند و این وضع تاصبح ادامه داشت . دیشب دوباره امید به وجود عاطفه انسانی دروجودم ریشه کرد ودانستم هنوز هم می شود به نسیمی از انسانیت که فراتر از هر آیین ومذهبی است دلخوش بود ... پی نوشت : 1- بیمارستان محیط خوبی نیست اما می تواند داشته هایمان را به ما یاد آور شود تابا این داشته هایمان زندگی کنیم وقدرسلامتی را بهتر وبیشتربدانیم . 2- کار پرستاران سخت وطاقت فرساست اما گاهی فکر می کنم کار برای این فرشته های زمینی چنان عادی شده که آه وناله بیمار را برای بررسی وضعیت او درنظر نمی گیرند ودیر به فریادش می رسند شاید هر یک از ما هم چنین موقعیتی پیدا کنیم به همین وضع دچار شویم پس کسی را محکوم نمی کنم . 3- کاش از این همه مطلب گوناگون که خوانده ومی خوانم قدری هم به بهتر شدن ارتباطات خود با دیگران ومحاسبه رفتارم اهمیت می دادم تا شاید دل کسی را نمی شکستم وآنان نیز . باید به کارنامه اعمالم نگاهی دو.باره بیندازم 4- همان یک شب کافی بود تا از بیمارستان رها شوم ، شکر خدا حال پدر درحال بهبود است. [ جمعه 87/9/8 ] [ 7:25 صبح ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |