حسام ســرا
| ||
عکس هوایی از جزیره ابوموسی جزایرمصنوعی امارات درکنار ابوموسی وتنبان! این جزیره ها چگونه ساخته می شوند؟
قدیم ها خاکی بود که به آن گل سرشوی می گفتند ،خواصی مشابه صابون داشت و برای شستشو استفاده می شد...! چون نیک نظرکرد پر خویش درآن دید گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست! اصل مطلب را اینــــــــــــــجا ببینید
[ جمعه 91/2/29 ] [ 8:44 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روز ششم کار می کرد. یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد: چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟ خداوند فرمود: آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید؟ او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، باید بیش از دویست قسمت متحرک داشته باشد که در نهایت ظرافت، کارشان قابل تعویض باشد. او باید در آن واحد غذاهای بسیار بپزد و در آن واحد چند کودک را در آغوش کشد آغوشش باید دردهای بسیاری را دوا کند از زانوی زخمی شده تا... قلب شکسته و همه اینها را فقط با دو دست انجام خواهد داد... فرشته متحیر مانده بود ..."با دو دست ؟ " امکان ندارد ؟"و این طرح برای همه آنها است؟!کار سختی است برای یک روز چرا فردا تمامش نمی کنید؟" خدا فرمود: اینکار را نخواهم کرد و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم است، کامل خواهم کرد. وقتی که ناخوش است، از خودش مراقبت می کند. او می تواند 18 ساعت در روز کار کند. فرشته نزدیکتر آمد و زن را لمس کرد. ”اما ای خدا، او را بسیار لطیف آفریدی.“ خداوند فرمود: بله او لطیف است، اما او را قوی نیز ساخته ام. نمی توانی تصور کنی که او چه سختیهایی را می تواند تحمل کند و بر آن فائق شود. فرشته پرسید آیا او می تواند فکر کند؟ خدا فرمود :"نه تنها می اندیشد ؛ بلکه می آموزد استدلال می کند و نتیجه می گیرد." فرشته گونه زن را لمس .. کرد ، "خداوندا این مخلوق چکه می کند .شاید بارش را سنگین کرده ای." خداوند فرمود:"نه چکه نمی کند این اشک است" فرشته پرسید:"اشک برای چیست؟ و خداوند فرمود: ”اشکها وسیله او برای بیان غم هاو تردیدهایش، عشق اش و تنهایی اش، تحمل رنجها و غرور اش است.“ این گفته فرشته را بسیار تحت تأثیر قرار داد و گفت ”خدایا تو نابغه ای. خداوند گفت :"درست می گویی زن قدرتی دارد که همه را به شگفتی در می آورد. او مشکلات بسیاری را حل می کند، بارهای سنگینی را بر دوش می کشد ،خوشبختی می آفریند، عشق می ورزد و معتقد است . می خندد وقتی در دل فریاد می کشد ، می خواند، وقتی در دل می گرید ،می گرید در نهایت شوق و می خندد در نهایت ترس . برای اعتقادش می جنگد و در مقابل بی عدالتی می ایستد برای تداوم خانواده از خود گذشتگی می کند، دوست بیمار را به طبیب می رساند و عشق او مشروط به چون و چرا نیست. زن از شادمانی دیگران شادی می کند، از تولد کودک دیگری و ازدواج بیگانه لذت می برد، از مرگ انسانی دیگر قلبش می شکند، و در ناگواری ها سنگ صبور است. با این همه در مصائب، نیروی خود را باز می گیرد و زندگی را دوباره می سازد. اما .... او فقط یک اشکال دارد: فراموش می کند که چه ارزشی دارد. برگرفته از اینترنت
[ سه شنبه 91/2/26 ] [ 2:32 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
سال 76 نماینده فرماندار دربرگزاری انتخابات ریاست جمهوری بودم. از صبح تاظهر مانند انتخابات پیشین روند امور عادی بود بعدازظهر هجوم مردم برای رأی دادن شگفت انگیزبود ناظران مانند همیشه برروند اجرایی کارها نظارت داشتند، طبق قانون، اعضای شعبه ی اخذ رأی ونمایندگان کاندیداها وناظران نمی توانستند درنوشتن رأی برای افراد بیسواد اقدام کنند، رأی دهنده باید کسی راباخودمی آورد یا از یکی از رأی دهندگان می خواست برایش بنویسد،این توافقی بود بین رأی دهنده وفرد اجیرشده! ناظران حق مشاهده رأی راهم نداشته وندارند . در آن روز یکی از ناظران که ازاتفاق محلی هم بود وهمه را می شناخت خود را به افراد بی سواد نزدیک می کرد وفرایند نوشتن رأی ونام نامزد مورد نظر را مشاهده می نمود تا خدای ناکرده حقی ضایع نگردد!! یکی دوبار محترمانه از او خواستم این کار را ادامه ندهد بار سوم با قاطعیت گفت : به ما گفته اندنگاه کنیم! گفتم :آقای محترم! رأی،مخفی است، اگر فرد بیسوادی به کسی اطمینان دارد از او می خواهد برایش بنویسد،این توافقی اخلاقی بین آن دوفرد است ونگاه کردن شما مخفی بودن انتخاب را زیرسئوال می برد ... نگاه سردش حاکی از قانع نشدن بود ... دوباره گفت: به ما گفته اند نگاه کنیم... به چشمانش خیره شدم وباقاطعیت گفتم : به ماهم گفته اند اگر ناظران خواستند چنین کاری انجام دهند شماموظفید نگذارید! پاسخی نداشت کم کم آرام گرفت وسرجایش نشست ... از آن تاریخ تاکنون15 سال می گذرد قبل از آن هم انتخابات بسیاری در ایران انجام شده است اما انگار این مخفی بودن رأی چیزی بوده که کمتر به آن پرداخته اند .به صحنه های نوشتن رأی درهمه جای ایران نگاه کنید... میز زهوار دررفته ای که در ازدحام جمعیت لبریز از رأی دهندگان است وهرکس باکمترین مزاحمتی می تواند رأی دیگران را به نظاره بنشیند. وقتی تلویزیون انتخابات افغانستان را نشان می داد که با کارتُن های کاغذی اتاقکی برای نوشتن رأی درست کرده بودند آرزو کردم کاش دراین مورد خاص از افغانها می آموختیم .. وقتی کشورهای دیگر اروپایی وامریکایی را درروز انتخابات دیدم مشخص بود که مخفی بودن رأی برای مسئولان ومردم امری بدیهی به حساب می آید ...
34 سال از پیروزی انقلاب درایران می گذرد پیش از انقلاب هم دراین سرزمین انتخابات برگزارمی شده است(کیفیت برگزاری ،آزادبودن انتخابات،شیوه انتخاب شدن افراد وقدرت برگزیدگان موضوع دیگری است) آیا در این همه سال کسی به فکر سلامت نوشتن رأی بوده است ؟ آیا مشاهده رأی دیگران توسط هرفرد دیگری قانونی است؟آیا فراهم کردن اتاقکی مقوایی، یا پرده ای پارچه ای، هزینه زیادی به کشور تحمیل می کند؟آیا اصلا" این موضوع اهمیت بحث کردن دارد یانه؟نظرشما چیست ؟باید از افغانها بیاموزیم؟...
[ شنبه 91/2/23 ] [ 8:25 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
انتخابات تمام شد«مهم وغیر مهم انتخابات»رابیشتر بشناسیم اکنون که این مطلب را که برای مرحله اول انتخابات نوشته بودم دروبلاگ قرارمی دهم هنوز نتایج مرحله دوم انتخابات مجلس نهم اعلام نشده است این راگفتم که گمان کسانی به این نرود که چون نتیجه انتخابات اینگونه یا آنگونه شده اینها رانوشته ام بهتر است بدانیم : مهم نیست که چه کسی برای چه کسی تبلیغ می کرده است . مهم نیست که دردلمان از چه کسی تنفر داشته ایم که مبادا رأی بیاورد!. مهم نیست که اصلا" درانتخابات شرکت کرده ایم یانه! مهم نیست که دیگران را به رفتن به پای صندوق رأی تشویق کرده ایم یا دلسرد. مهم نیست که دربرگزاری انتخابات از جیبمان هزینه کرده ایم یا نه! مهم نیست که در عرصه تبلیغات درآمدی کسب کرده ایم یانه! مهم نیست که باشناخت،رای داده ایم یا تحت تاثیر سفارش ِبدون ِتحقیق ِدیگران،انتخاب کرده ایم!! مهم نیست که می دانیم وظیفه نماینده چیست یا نمی دانیم! مهم نیست که نماینده ای که برگزیده ایم می داند وظیفه اش چیست یا نمی داند! مهم نیست که نماینده برگزیده،همشهری وهم مسلکی ماست یااز شهر و دار و دسته دیگری است. مهم نیست که فرد برگزیده بر آرمانهای خویش ایستاده است یا فقط شعارداده است. مهم نیست که هزینه تبلیغات برگزیده وبرنگزیده ها ازکجا تأمین شده و چه کسانی پشتیبانشان بوده اند مهم نیست که...... اینها هیچ کدام مهم نیست ... اما....... *** *** مهم این است که: رقابت ها پس از پایان انتخابات اگر به رفاقت هم تبدیل نمی شود به دشمنی تبدیل نشود . مهم این است که: این همه حساسیت درانتخاب شدن ونشدن افراد بعد از انتخابات هم ادامه داشته باشد. مهم این است که: جلسات مکرر با نامزد برگزیده به صورت متوالی وبا همان صراحت وحساسیت ادامه یابد مهم این است که: نماینده درخدمت مردم باشند نه مردم درخدمت او مهم این است که: فردبرگزیده، نماینده کسانی که به او رأی نداده اند هم هست، یادمان باشد. مهم این است که: بدانیم باانتخاب یک فرد و سپردن کارها به امیدخدا مشکلات جامعه حل نمی شود باید پیگیر وحساس بود . مهم این است که: میان فرد برگزیده ومردم عهدی بسته شده است که درحیطه ی وظایف نمایندگی قابل تعریف وپیگیری است ،پیگیرش باشیم مهم این است که: افراد تبلیغ کننده برای نامزد برگزیده باید بیشتر از دیگران برتعهدات او پای فشاری کنند وتا دستیابی مطالبات برحق مردم کوتاه نیایند. مهم این است که: این انتخاب بر رشد اجتماعی مردم اضافه کند وآنان را با وظایف خود و وظایف نماینده، بیش از گذشته آشناسازد . مهم این است که: مردم ما درهمه روزهای سال به اندازه ی روزهای انتخابات،مهم به حساب آیند!نه فقط درروزهای انتخابات... ....خیلی چیزها مهم است وخیلی چیزها مهم نیست ... «مهم این است که این خیلی چیزها را از آن خیلی چیزها تشخیص دهیم»
[ جمعه 91/2/15 ] [ 10:27 عصر ] [ اکبر حسامی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |