• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : نگاهي به جايگاه «زن» درشعر فارسي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 28 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + حامد 
    حضراتي که اين مطلب را خوانده اند بايد منصفانه به اطراف خود بنگرند و قضاوت کنند.حداقل به درون خود بنگرند و از خود شروع کنند.نيازي نيست که به کسي پاسخ گويند قضاوت کنند بر اساس رفتار و گفتار زناني که در پيرامون خود ديده اند.مي گوييد مردها به زنها نياز دارند و هر جا ناکامي از معشوق ديده اند به چنين باورهايي رسيده اند.ولي نمي دانم اين خانمها در جامعه ايراني خودشان ديده اند که چگونه مردان در کنار يکديگر به راحتي مدتهاي مديدي کار يا زندگي مي کنند ولي زنان به شدت در اين زمينه دچار مشکل هستند.تا به حال به علت اين امر توجه کرديد.در خانواده هاي بزرگ قديمي تمام برادارن در کنار يکديگر به آرامي زندگي مي کردند ولي از وقتي پاي يک يا چند عروس به ميان خانواده باز مي شد نفاق ها شروع مي شد و جدايي و از هم گسستن خانواده آغاز مي گرديد.اينکه مردان به زنان نياز دارند چيزي را عوض نخواهد کرد.لابد مي گوييد اگر زنها اينگونه اند پس چرا شماها به زنها نياز داريد.اينگونه استدلال کردن اندکي مضحک مي نمايد.مي گوييد در جامعه زنان هم پاي مردان حرکت مي کنند اين هم چيزي را عوض نخواهد کرد.مگر حرکت کردن زن هم پاي مرد مي تواند منکر اين واقعيت باشد.مي گوييد زنها نيز همانند مردها متخصص شده اند اما به راستي اگر بخواهيد به يک وکيل مراجعه کنيد کداميک را ترجيح مي دهيد.به جز در مواردي که به دليل اخلاقي به دکتر زنان مراجعه مي کنيد در بقيه موارد خود زنها دکترهاي خانم را قبول ندارند و به ندرت به آنها مراجعه مي کنند.توهين نکنيد بي جهت بر آشفته نشويد .به درونتان برگرديد تا به واقعيت حرفهاي که گفتم پي ببريد.عصبانيت چيزي را تغيير نخواهد داد.ضمنا فقط هم ما ايراني ها نيستيم در جوامع ديگر نيز وضع به همين گونه است.
    + نه مرد ، نه زن 
    خب واقعيت هاي ديگري هم براي گفتن هست! مثلا حرمسراها و شراب خواري و کودک آزاري و ضرب و شتم زنان توسط مردان ! مرداني که زنان خود را مجبور به تن فروشي مي کنند تا عفت همسر شان را شب دود کنند و نعشه شوند!
    آيا کودک آزاري و سو استفاده از زنان ؛ باورهاي ما را مي سازد ؟!!!

    شاعران براي سرودن شعر ، نياز به قلقک ذهن دارد .
    گاهي سرخوش از باده ي عشق ؛ در مدح زن مي سرايند و زماني به دليل ناکامي از معشوق ، در مذمت وي سخن مي رانند.لذا همه ي اشعار نمي توانند باورهاي فعلي ما را بسازند.
    روي کثافت را بايد خاک ريخت و پوشاند تا صحنه ي زشت و بوي تعفنش جامعه را آلوده نکند.
    ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
    اشاعه و ترويج افکار و عقايد تلخ و پوچ بعيد بود
    نسل امروز کمتر از اوحدي و خاقاني و ناصر خسرو و اسدي طوسي و فخرالدين اسعد گرگاني مي خوانند و مي دانند .( لااقل تا اين حد نمي خوانند)
    چنان چه اين قبيل اشعار بازگو نشوند يقينا به دست فراموشي سپرده مي شوند اما اگر به هر دليلي بيان شوند :
    1- همين باورهاي کهنه ، در ذهن ها جامه اي نو مي پوشند و افراد ناخواسته درصدد مشابهت سازي بر مي آيند.
    2- صحه اي بر بي فرهنگي مردان ما خواهد گذاشت .
    اگر باوري تلخ و غلط است بيان و اشاعه ي آن ناگوارتر از خود باور است و قطعا نتايجي را که شما درپي آن هستيد، به دنبال نخواهد داشت . باز گويي اين اشعار ؛ باز کردن زخم کهنه بود .

    برخي گمان کرده اند که سراينده چنين اشعار مردي است استخواندار، نه آنکه بانويي خانه دار.

    جواب پروين در دو بيت زير اشاره به قضاوت باطل چنين افرادي ست:

    از غبار فکر باطل پاک بايد داشت دل

    تا بداند ديو کاين آيينه جاي گردنيست

    مرد پندارند پروين را چو برخي اهل فضل

    اين معما گفته نيکوتر که پروين مرد نيست

    شعري از پروين اعتصامي

    نهال آرزو اين شعررا پروين براي جشن فارغ التحصلي سروده است

    اي نهال آرزو،خوش زيکه بار آورده اي

    غنچه بي بادصبا، گل بي بهار آورده اي

    باغبانان تورا، امسال سال خرمي است

    زين همايون ميوه، کز هر شاخسار آورده اي

    شاخ و برگ نيکنامي، بيخ و بارت سعي وعلم

    اين هنرها، جمله از آموزگار آورده اي

    خرم آنکو وقت حاصل ارمغاني از تو برد

    برگ دولت، زاد هستي، توش کار آورده اي

    غنچه اي زين شاخه، ما را زيب دست و دامن است

    همتي، اي خواهران تافرصت کوشيدن است

    پستي نسوان ايران، جمله از بي دانشي است

    مرد يا زن، برتري و رتبت از دانستن است

    زين چراغ معرفت کاموز اندردست ما

    شاهراه سعي و اقليم سعادت، روشن است

    به که هردختر بداند قدرعلم آموختن

    تا نگويد کس، پسر هشيار و دختر کودن است

    زن ز تحصيل هنر شد شهره در هر کشوري

    بر نکرد از ما کسي زين خواب بيدردي سري

    ازچه نسوان ازحقوق خويشتن بي بهره اند

    نام اين قوم از چه، دور افتاده از هر دفتري

    دامن مادر نخست آموزگار کودک است

    طفل دانشور، کجا پرورده نادان مادري

    با چنين درماندگي از ماه و پروين بگذريم

    گر که ما را باشد از فضل وادب، بال وپري

    شعراي مرد که در ثناي زن چيزي کم نگذاشتن اما کاش اون شعر پروين اعتصامي در ثناي زن رو هم در کنار شعراي مرد مي آورديد

    البته فروغ هم در ثناي مردان کم نگذاشته اونجا که مي گه: برو اي مرد اي موجود خودخواه.....

    بقيشو محض رعايت احترام و ادب سانسور مي کنم:)


    در عجبم از قدرت زنان واز توان آنها که قابل قياس با هيچ تواني نيست

    اما در تعجبم از باور مردان که زن را ضعيفه مي پندارند

    در عجبم از توان زنها در مقابل نا ملايمات که هم بايد خودشان را تسکين دهند هم مرد را ولي بازهم مردم براين باورنند که بيچاره مادر

    در عجبم از عشق زنها که حاضرند از خواب وخوراک خود به خاطره بچه بزنند تا او بخوابد واز پدر بودن مرد که بعد از يک ساعت نشده عصباني مي گوييد خفه اش کن وقاضي که مي گوييد حق تقدم نگهداري بچه با مرد است .

    در عجبم از فداکاري زن که غذا را مي پزد با توجه به سليقه همه را در نظر مي گيرد اما هيچ وقت کسي از او نمي پرسد ونمي داند که مادر چي دوست دارد اگر سالي فقط يک بار آش مورد علاقه خودرا دور هم درست کنند تا ماهها با يد سوال وجواب پس بدهد که خوب با خواهران خودت آش مي پزي وفلان

    در عجبم از مهر مادر که اگر پس انداز دارد صرف وسايل خانه مي کنند تا مهمانان بابا خوش حال باشند وخانه متنوع

    در عجبم از فداکاري مادر آخرين کسي است که در عيد به فکر رخت ولباس خودش است واگر هم نگيرد کسي متوجه نيست .

    در عجبم از اينکه مادر تاريخ تولد اعضاء خانه را بايد حفظ باشد وسالها مي گذرد تا تاريخ تولد مادر را بچه ها بدانند

    در عجبم از عشق مادر

    توان مادر

    فداکاري مادر

    مهر مادر

    گذشت مادر

    از قدرت مادر

    به خاطر همين دنياي خارج از ما به اين توانها زودتر از ما واقف شده اند ودر کارهاي کليدي از توان زنها استفاده مي کنند ومقام وپست هاي حساس را به آنها مي سپارند

    وما که هنوز در اين انديشه ايم آيا عقل زنها به اندازه مردان است يا نصف آنها ؟

    اين گلها تقديم به تمام زنهاي توانمند ومادران ايران

    + نه مرد ، نه زن 
    بي سلام
    عنوان کردنش از طرف شما ؛ به هر منظوري بعيد بود!!!!!!!!!
    شايد اين که ميگند مردها سرو ته يه کرباسند خيلي بي ربط نباشه !
    هدف؛ ياد آوري بود ؟
    فعل معکوس بود ؟
    تاييد با ترفند و تدبير و سياست بود ؟
    نقض پيچيده در لفافه بود؟
    يا کاهگل کردن دو طرف ديوار بود؟
    هر چي بود که جاي تاسف داشت .
    انديشه ي پشت اين نوشته،نه قابل دفاع است نه ارزش جنگيدن دارد.
    شايد بهترين عکس العمل ؛ تحريم بود.
    با مدعي مگوييد اسرار خود پرستي
    تا بي خبر بميرد در درد خود پرستي


    پاسخ

    واقعيت گاهي آنقدر تلخ مي شود كه بيانش از طرف هركسي مي تواند تلخ تر باشد منظورم مفهوم شعرهانيست منظورم بيان كردن واقعيتهاست ...قصد من فقط بيان اين نكته بود كه اين اشعار بزرگان ادبيات فارسي باورهاي ما را مي سازند همين وبس ...با اين توضيح اين كه شما انتظار آوردن چنين شعرهايي را نداشته ايد برايم قابل فهم نيست !

    نوري ز حريم مرتضي آمده است

    با حلم و وقار مصطفي آمده است

    فرمان اجابت دعا در اين ماه

    از يمن قدوم مجتبي آمده است . . .

    ميلاد اولين نواده نبوت و نخستين زاده امامت مبارک

    + حامد 

    از واقعيت نمي توان فرار کرد.اين سخنان و اشعار بي جهت سروده نشده اند.شايد افکار زنان در گذر زمان رشد کرده باشد و اندکي با گذشته متفاوت باشد ولي واقعيت همان است که اين شاعران گفته اند.در ضمن فقط در اشعار شاعران ايراني نيست که اينگونه مطالب عنوان شده اند.کافي است شما فقط در گوگل سرچ کنيد کلمات قصار بزرگان خارجي در باره زن تا به ديدگاههاي جوامع ديگر نيز به زن پي ببريد.اينکه من و شما از وجود چه کسي زاده شده ايم واقعيت را تغيير نمي کند.ما به مادرمان به عنوان يک موجود مقدس و آسماني نگاه مي کنيم ولي واقعا در بسياري از موارد براي مشورت اصلا به آنها مراحعه نمي کنيم يا اگر مي کنيم صرفا از باب احترام است و گرنه کار خود را مي کنيم.حال عده اي مثل قزل حصاري جبهه خواهند گرفت و قلم فرسايي خواهند کرد ولي واقعيت را نمي توان انکار کرد.صحبت سر کوبيدن بر سر زن نيست اصلا منظورم از اين نوشتار تاييد اين مطلب نيست ولي اينکه زنها موجوداتي حيله گر و بي وفا هستند اصلا شک نکنيد.حتي اگر تمامتان به جنگ اين اشعار بر خيزيد حتي به بنده بگوييد که لابد مادرتان يا خواهرتان اينگونه بوده اند يا هستند خواهم گفت جنس زن اينگونه است و نمي توان اين مطلب را ناديده گرفت.
    پاسخ

    قصد من از انتشار اين اشعار اين بود كه خميرمايه تفكرات كنوني ما را همين شعرها ساخته اند واين موضوعي است كه ريشه درهزارتوي تاريخ ايران دارد
    + البندي 

    درود

    اگر به فرهنگ گذشته خود نگاه کنيم به روشني مي‌توان ديد که فکر و انديشه انديشمندان، و شاعران بزرگ، مالامال از زن ستيزي و خشونت عليه زنان است. که بيشتر آنها بر گرفته از فرهنگ و احاديث جعلي(که براي مردم و شاعران مقدس بوده) موجود در آن زمانه مي باشد، و تا اشعار شاعران و احاديث جعلي نقد نشود، زن ستيزي ادامه خواهد داشت.
    مورد ديگر تضاد و تناقض گوئي گفته هاي آنان است، آنان از طرفي زن را دروغگو و ناقص العقل مي دانند و از طرف ديگر بعنوان مادر به او احترام مي گذارند. جهل و ناداني و بي‌سوادي گسترده يکي از سر چشمه‌هايي است که خشونت عليه زنان در جامعه‌ي ما را آبياري مي‌کند.
    بدرود


    سلام

    هرچند فکر ميکنم نگاه نسبتامنفي داشتيد نسبت به انتخاب اشعار ولي خب بطن نوشتتون درسته! اين اشعاري که انتخاب کرديد از شعرايي هستند که به نوعي ميشه گفت داريم بهشان افتخار ميکنيم شعرايي که زير ساخت هاي فکري مردم ايران زمين را از قرن ها پيش ساخته اند ولي خب جاي خوشحالي داره که اين چنين افکاري کم کم داره از بين ميره هر چند هنوز در گفتار بسياري از مردم اثارشون هست ولي خب وضعيت نگرش به جاي گاه زن در اين چند دهه ي اخير نسبت به قبل خيلي بهتر شده که جاي خوشحالي داره

    برقرار باشيد

    + قزل حصاري 
    چطور مي‌توان با آوردن ابياتي الحاقي از فردوسي بر تصوير زنان فرهيخته‌اي چون سيندخت و کتايون در شاهنامه ‌ي فردوسي خط بطلان کشيد؟! چگونه مي‌توان نقش زن ايران‌دوست و پهلواني چون گرديه را ناديده انگاشت؟! چگونه مي‌توان از داستان‌هاي لطيف عاشقانه‌ي "زال و رودابه" و "بيژن و منيژه " گذشت و به تصوير و موقعيت زنان اين داستان‌ها نپرداخت؟! چطور مي‌توان تصوير گردآفريد، تهمينه، فريگيس، فرانک، جريره، شيرين، هماي، بوران‌دخت، آزرميدخت و ديگر زنان يگانه‌ در شاهنامه را زن‌ستيز معرفي کرد. شاهنامه ‌اي که با اينکه يک اثر حماسي است، بيش از ديگر متون ادبيات فارسي باستان در عرصه‌هاي متفاوت زناني فرهيخته، پهلوان، قدرتمند و خردمند را به تصوير کشيده است.
    " معرفت‌شناسي تصوير زن " در متن اين داستان‌ها نهفته است و نه در ابياتي الحاقي يا غيرالحاقي که از زبان يکي از شخصيت‌هاي داستان و يا حتي خود شاعر طرح شود. منظومه‌هاي عاشقانه و حماسي نيز همچون يک داستان، متني به هم پيوسته‌اند که براي نقد آنان بايد زبان و کُنش شخصيت‌ها تنيده در سير روايت بررسي شود و نه يک بيت از يک منظومه همچون جمله‌اي از يک داستان براي بررسي کل آن.

    در شاهنامه ‌ي فردوسي به شاه‌بانواني برمي‌خوريم که دادگر و آبادگرند. از هماي گرفته تا بوران‌دخت و آزرميدخت دوره‌ي ساسانيان
    پاسخ

    آنجه آورده بودم نظر شاعران ايراني درباره زن است نظر من البته با اين ديدگاهها تفاوت دارد
    + قزل حصاري 
    مي توانستيد اشعار مثبت را هم مورد تامل قرار دهيد

    سعدي شاعر غزلسراي فارسي، سلطان بوستان وگلستان اشعاري چند درباره ي زن قلم زده است. ليکن در باب "مادر" تنهاشعر موجود در کتاب بوستان اين شاعر گرانقدر، در باب هشتم،حکايت دوم آمده است. واژه زن ومادر نه فقط در اشعار سعدي،بلکه در اشعار تمامي شعرا مورد توجه قرارگرفته ومقام ومنزلت زن بويژه در نقش مادر مورد ستايش و قدرداني قرارگرفته است.

    در قطعه شعر فوق الذکر،اين شاعر شيرين سخن در باب مقام مادر و آزردن دل مادر حکايتي در قالب شعر آورده که شنيدني وبسي عبرت انگيز مي باشد.

    متن شعر از قرار زير مي باشد:

    جوانى سر از رأى مادر بتافت

    دل دردمندش به آذر بتافت

    چو بيچاره شد پيشش آورد مهد

    كه اى سست مهر فراموش عهد

    نه در مهد نيروى حالت نبود

    مگس راندن از خود مجالت نبود؟

    تو آنى كزان يك مگس رنجه اى

    كه امروز سالار و سرپنجه اى

    ب

    زن خوب فرمانبر پارسا

    كند مرد درويش را پادشا

    برو پنج نوبت بزن بر درت

    چو يارى موافق بود در برت

    همه روز اگر غم خورى غم مدار

    چو شب غمگسارت بود در كنار

    كرا خانه آباد و همخوابه دوست

    خدا را به رحمت نظر سوى اوست

    چو مستور باشد زن و خوبروى

    به ديدار او در بهشت است شوى

    كسى بر گرفت از جهان كام دل

    كه يك دل بود با وى آرام دل

    اگر پارسا باشد و خوش سخن

    نگه در نكويى و زشتى مكن

    زن خوش منش دل نشان تر كه خوب

    كه آميزگارى بپوشد عيوب

    ببرد از پرى چهره ى زشت خوى

    زن ديو سيماى خوش طبع، گوى

    چو حلوا خورد سركه از دست شوى

    نه حلوا خورد سركه اندوده روى

    دلارام باشد زن نيك خواه

    وليكن زن بد، خدايا پناه



    و در جاي ديگر زن را عالي همت مي خواند و مرد را کوته نظر:

    يكى طفل دندان برآورده بود

    پدر سر به فكرت فرو برده بود

    كه من نان و برگ از كجا آرمش؟

    مروت نباشد كه بگذارمش

    چو بيچاره گفت اين سخن، پيش جفت

    نگر تا زن او را چه مردانه گفت

    مخور هول ابليس تا جان دهد

    همان كس كه دندان دهد نان دهد

    تواناست آخر خداوند روز

    كه روزى رساند، تو چندين مسوز

    نگارنده ى كودك اندر شكم

    نويسنده عمر و روزى است هم ...

    و در جاي ديگرزن را مايه ي آبادي خانه مي داند:


    خرابت كند شاهد خانه كن

    برو خانه آباد گردان به زن

    شايد هوس باختن با گلى

    كه هر بامدادش بود بلبلى

    چو خود را به هر مجلسى شمع كرد

    تو ديگر چو پروانه گردش مگرد

    زن خوب خوش خوى آراسته

    چه ماند به نادان نو خاسته؟

    در او دم چو غنچه دمى از وفا

    كه از خنده افتد چو گل در قفا



    پاسخ

    همه اينها درست ومنطقي است اما درديدگاه سعدي وديگر شاعران ايراني زن همان است كه درشعرهايشان آمده است مادربودن صفت ديگري از زن بودن است چه بسيار زناني كه زن هستند اما به هردليل هنوز مادرنشده اند مادربودن دركنارپدربودن معنا مي يابد وشايد پرداختن به آن براي آسودگي مردان در انجام وظايف مردانه شان باشد
    سلام دوست گرامي و همکار عزيز
    وب زيبا و وزيني داري. از مطالب جالب و عميقت خوشم آمد دوست دارم با شما تبادل لينک کنم البته من شما را به پيوندهاي وبم افزودم
    موفق باشيد.
    سلام
    نکته ي جالبي هستش
    مرسي
       1   2      >