سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

درمطب پزشکان چه خبر است

درمطب منتظربودیم که:

1- منشی پیرمردی را کنار میزش فراخواند و از او دفترچه بیمه طلب کرد ؛ روستایی بودن پیرمرد از کلاه نمدی وشلوار سیاه وگشادش هویدا بود ،پیرمرد بی درنگ کلاهش رابرداشت ودفترچه بیمه اش را از دل کلاه بیرون کشید وبه منشی داد ، نگاه تعجب برانگیز حاضران ماجرا را به دقت تعقیب می کردپیرمرد به صندلی اش برگشت ، نفسی تازه کرد وبا اقتدار آروغ بلندی زد وخدای را شکر کرد .

پیش خودگفتم این هم بخشی از سنت های ماست که می خواهیم باهزاران اما و اگر حفظش کنیم واز برباد رفتنشان گاه اندوهگین هم می شویم.

2- رفتار نامتعارف جوانکی که درجایگاه منشی بود اعتراض مرد کناردستی ام را موجب شد دنبال هم صحبت می گشت روبه من کرد وگفت :یعنی آقای دکتر می داند منشی اش چگونه با بیماران رفتارمی کند؟از گرمای سالن انتظار خبردارد؟ وادامه داد ما وقتی فشاری جسمی یا روانی متحمل می شویم بیماری به سراغمان می آید آیا این گرما موجب بیماری افراد ناتوان نمی شود ؟ برای لحظاتی سخنانش را گوش دادم دلش می خواست صحبت کند ومنتظر همزبانی بود به او گفتم برای دکتری که آن سوی این دیوار به طبابت مشغول است احوال آدمیان این سوی دیوار چندان مهم نیست آنان اغلب از این سوی دیوار بی خبرند برای پزشکان پس از مدتی بیمار، حکم وسیله ای راپیدا می کند که باید تعمیر شود وهرچه قراضه تر بهتر ! اگرچه نمی توان همه آنان را دراین فرمول چای دادولی فکر می کنم بیشتر پزشکان به بیماران نگاهی ابزارگونه دارند .

چند روز بعد دریک مرکز رادیولوژی وسونوگرافی منتظر آمدن پزشک بودم که مردی که از درد به خود می پیچید خود را به کنار درمطب رساند همسرش که زنی میانسال بود با لحنی آرام به منشی گفت اگر امکان دارد اجازه هید سونوگرافی شوهرم اورژانسی انجام شود منشی باتندی گفت فقط بیمار روی برانکارد اورژانسی است همراه بیمار گفت اجازه دهید خودم با پزشک صحبت کنم منشی پاسخ داد حوصله دکتر از من کمتر است سفارش کرده هرکس معترض شد دفترچه اش را پس بدهم اینجا یک مرکز خصوصی است  و...

زن چاره ای جز سکوت نداشت درحالی که شوهرش از درد به خودمی پیچید آرام روی صندلی نشست وبه فکر فرورفت .

پی نوشت :

درهرقشر وطبقه ای همه جور آدم می توان یافت این نوشته فقط بخشی از یک مشاهده است. به یقین بین پزشکان افرادی که به رفتارمنشی های خود حساس باشند، انسانیت برای آنان درکنار مادیات ارزشمند باشد و برای انسانیت ارزشی بیشتر از مادیات قائل باشند وبه انسانها نگاهی ابزارگونه نداشته باشند وجود دارد این را نوشتم که تر وخشک باهم در آتش ندانم کاری نسوزند وحق گروهی از پزشکان شریف پایمال نشود اگر چه یافتن این گروه از پزشکان در روزگار ما کمی بیش از گذشته دشوار شده است...

 


[ جمعه 90/7/8 ] [ 7:11 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 133
بازدید دیروز: 129
کل بازدیدها: 1454405