• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : تحول ياتخريب فكري ؟
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    ادرس وبلاگ اشتباه شده بود عذر ميخام دوباره فرستادم

    سلام دوست عزيز

    موضوع جالبي بود ولي چقدر خوبه تو جامعه ما نه سفيد پوست داريم و نه سياه پوست اگه نه نميدونم چي ميشد

    فقط ميدونم كه خوب ادما را طبقه بندي كرديم .

    راستي به وبلاگ گروه تاريخ اگه يه سري بزني ممنون ميشم بخصوص نظرت را راجع به پيونداش بگي

    سپاس

    سلام آقاي حسامي

    چند روزي هست كه نيستين يعني كم پبدا هستين

    باي تا بعد

    موفق باشيد

    عيدتان مبارك

    اووووووووووووووووووووووووه

    حالا كجاشو ديدي........

    خبر نداري/اين دغدغه ها ديگه دموده شده

    كاملاً درست نوشتي دوست خوبم

    كاملاً درست و درد جامعه ما اكنون همين است كه جاي هنجار با ناهنجار و ارزش با ضد ارزش عوض شده است

    راستي خيلي وقته كه ديگه به من سري نميزني نكنه ديگه دوستت نيسم يا از وبلاگم خسته شديد؟؟

    رويا

    كاملاً درست نوشتي دوست خوبم

    كاملاً درست و درد جامعه ما اكنون همين است كه جاي هنجار با ناهنجار و ارزش با ضد ارزش عوض شده است

    راستي خيلي وقته كه ديگه به من سري نميزني نكنه ديگه دوستت نيسم يا از وبلاگم خسته شديد؟؟

    رويا

    سلام... چي بگم والا... به قول مادر بزرگا: آخرالزمون شده مادر!
    سلام بزرگوار
    هذيان نيست ،اما آن قدر ارزش ها تغيير كرده كه شان و منزلت افراد در اين وادي پر هياهو گم شده و كسي حاضر به جستجويش نيست حتي سراغي ازش نمي گيرند .
    اصلا اين همه تغيير نگرش بين دو نسل متمادي براي چيست ؟
    از غيرت و جوانمردي گفتي ، از امنيت و اعتبار گفتي ، فكر مي كني چند نفر معناي اين واژه ها را بدانند و در جاي خود، به كار ببندند؟ چند نفر را مي شناسي كه براي اندوختن عزت و آبرو تلاش مي كند ؟ چند نفر شبهاي قدر از خدا خواستند كه راه درست زيستن را به آن ها بياموزد؟ و در مقابلش چند نفر از خدا مال و منال و همسر و فرزند خواستند ؟ شايد هم خواسته باشند اما كدوم درخواست سوزناك تر بوده؟ !!!
    ما آدم ها ( خودم را ميگم ) واقعيت زيستن را هنوز درك نكرديم .عده اي پشت به دنيا و گروهي رو به دنيا با سرعت مي تازيم حد وسطي برامون وجود نداره يا رومي روميم يا زنگي زنگ؛ اينه كه ارزش ها براي خودمون و آيندگانمون ضد ارزش شده ؛ آن قدر افراط و تفريط مي كنيم كه راه را بر خودمان و بچه هايمان مي بنديم .
    اگه من مادر يا شماي پدر (برفرض مثال) ارزش هامون براي زيستن ارزش باشه ؛ چرا نسلي كه از ما پا مي گيره اين قدر بي هويته و اصول اساسي زندگي ( راستي و درستي و جوانمردي وهمه ي صفات نيك ) براش نا مفهومه؟ اگه ما درست بيانديشم و درست به كار ببنديم ،اگه زبان و عمل مون يكي باشه و همه ي اعتقاداتمون نمود حقيقي داشته باشه و در زندگي بروز پيدا كنه ، چرا بايد بين دو تا نسل پياپي اين همه اختلاف نظر باشه ؟
    راستي چه كرده ايم كه بچه هايمان حاضر نيستند حتي شغل مان را ادامه دهند؛ چه رسد به اين كه زندگي مان را سرلوحه ي زندگي خودشان قرار دهند .
    كجاي كار غلط بوده كه بچه هاي ما مي خواهند ره صد ساله را يك شبه بپيمايند و براي كوتاه كردن جاده ي حصول به مقصود از هر كاري فرو گذار نيستند؟


    سلام به شما

    جناب حسامي بجز ابراز تاسف نظر ديگري ندارم.

    با احترام

    حسام جان سلام

    بسيار بجا نوشتي

    كاش ايميلت رو بهم بدي تا يه flash در مورد تفكر سازي واست ميل كنم

    وامصيبتا بر ما

    همه چي يا رياست يا تهي

    منتظرتم استاد

    سلام .

    من تازه وارد دانشگاه شده ام . استاد رياضيمون خانوم هستن . يه خانوم چادري . واقعا برام جالبه كه چه طور دانشجوها احترام قائل نيستن و حرمت شكني ميكنن !

    استفاده كردم و كاملا موافقم ...

    علي يارتون

    سلام

    نميدونم چرا ماها اينجوري ايم تا وقتي تو مملكتمون ترويج لامذهبي و بي قيد و بندي بود خودمون رو ميكشتيم كه آرزو ميكرديم كه يه جامعه ي اسلامي داشته باشيم اون روزا كه به خوندن نماز بها نميدادن صفوف نماز اونم به جماعت فشرده ي فشرده بود اما اين روزا افراد خيلي كمي بي ريا تو صف نماز حاضرن.

    روزايي تو اين مملكت مرز بين آدماي خوب و بد تا حدي مشخص بود ولي اين روزا متاسفانه از خيلي از آدم خوباش بايد ترسيد .

    نميدونم شايد هممون داريم هذيون ميگيم يا اينكه ....

    سلام

    1. تا اونجا كه يادمه توي فيلم يا توي و اقعيت كوچه بازار هميشه وقتي يك موتوري يا غير موتوري مزاحم يك خانم با حجاب يا بد حجاب! ميشه اگه براش هورا هم نكشن، نيششون تا آخر يا حداقل نصفه باز ميشه!!!!!!!!!!!!!!!

    آن هياهوي تشويقي كه هم اشاره كرده ايد بيشتر براي آن جوانمرد! بوده است. همان داش مشتي كه دخترهاي محله خودش ناموسش بودند و دخترهاي محله هاي ديگر... من فكر مي كنم چيز زيادي عوض نشده است فقط دايره ناموس جوانمردها تنگ تر شده همين. وگرنه شوخي با احساسات و حس امنيت زنها همچنان برقرار است .

    2. شنيده ام چيزهايي . نمي دانم. ما كه نديده ايم

    در مورد كيميا خاتون اگر مطلب موثقي بود ممنون ميشوم برايم بگويي. نميدانم . اما در اين همه نقد و بررسي كه اين داستان شده چرا كسي چيزي نگفته يا نفهميده؟ در ضمن اين اثر اگر در سوژه دزدي هم باشد نثر و قلم روانش مال سعيده قدس است مي توانست خود را يك مترجم معرفي كند. نمي دانم.

    پايدار باشي

       1   2      >