• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : مرگ تدريجي
  • نظرات : 6 خصوصي ، 37 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    سلام كاشكي اين جملات بار ها در ذهن تكرار مي شد موفق باشيد
    پاسخ

    كاشكي

    اگر به وبلاگ ما سر نزني

    تو به آرامي شروع به مردن مي كني

    منظور اين كه .... به ما هم سر بزنين...

    پاسخ

    سرزدم اونم چه سري
    واقعيتي ديرين و زيبا بود

    سلام. بسيار لذت بردم.

    موفق باشيد.

    سلام

    دير بهم سر زدين

    ولي همين كه اومدي ممنونم

    پستتونم مثل هميشه زيبا بود

    موفق باشيد

    بدرود

    پاسخ

    وقتي وبلاگت باز نميشه چه خاكي بايد به سركنم؟

    سلام ، مثل هميشه عالي نوشتيد و جذاب . اميدوارم در تمامي مراحل زندگي تون موفق و پيروز باشيد.

    موفق و پيروز باشيد در پناه حق

    عكس مطلب قبلي ات خيلي جالب بود.

    گامي در جستجوي خوشبختي !

    پاسخ

    پيشكش دوستان
    سلام ...به روز شد يه سري بزني يه كامنت بذاري خوشحال ميشم منتظرم

    مرگ تدريجي چيست؟

    ماندن در يك نقطه و در جا زدن براي رسيدن به ناممكن ها

    ماندن و پوسيدن در افكار قديم و تغيير نكردن

    مرگ من زماني فرا خواهد رسيد كه بمانم در يك نقطه ، در يك آغاز كه پاياني به دنبال ندارد

    سوختن و ساختن با ناممكن ها و بايدها و نبايدهاي الكي...

    سلام

    عمريست از حضور او جامانديم

    در غربت سرد خويش تنها مانديم

    او منتظر است كه ما برگرديم

    مائيم كه در غيبت كبري مانديم

    موفق باشيد

    تشكر

    يا حق

    خواستي يه سرس بزن اپمممممممممممممممممممممممممممممم
    اي دوست با کوله باري از خاطرات تلخ و شيرين برگشتم ....
    بيا تا باور کنم فراموشم نکردي...
    منتظرت هستم...
    بيا...
    بيا...

    آرام اغاز به مردن مي كني

    در سراشيبي زندگي

    چون بره اي خود را اماده فنا شدن مي كني

    ميروي به جايي كه خودت هم خودت را نمي شناسي...

    بگذار يكبار ديگر يك دل سير نگاهت كنم و براي هميشه به خاطر بسپارمت
    بگذار بار ديگر با نگاهت هواي عاشقي را در دلم تازه كنم و به ياد داشته باشم كه عشق را با تو فهميدم و بي تو عشق را از ياد خواهم برد...

    سلام

    خيلي متن زيبايي بود. من را ياد يك متني اند اخت كه مدتي پيش از دان هرالد خونده بودم. دوست دارم شما هم بخوانيد و لذت ببريد:

    البته آب ريخته را نتوان به كوزه باز گرداند، اما قانوني هم تدوين نشده كه فكرش را منع كرده باشد .

    اگر عمر دوباره داشتم مي كوشيدم اشتباهات بيشتري مرتكب شوم . همه چيز را آسان مي گرفتم . از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مي شدم . فقط شماري اندك از رويدادهاي جهان را جدي مي گرفتم . اهميت كمتري به بهداشت مي دادم . به مسافرت بيشتر مي رفتم . از كوههاي بيشتري بالا مي رفتم و در رودخانه هاي بيشتري شنا مي كردم . بستني بيشتر مي خوردم و اسفناج كمتر . مشكلات واقعي بيشتري مي داشتم و مشكلات واهي كمتري . آخر ، ببينيد ، من از آن آدمهايي بوده ام كه بسيار محتاطانه و خيلي عاقلانه زندگي كرده ام ، ساعت به ساعت ، روز به روز . اوه ، البته من هم لحظاتِ سرخوشي داشته ام . اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشي بيشتر مي داشتم . من هرگز جايي بدون يك دَماسنج ، يك شيشه داروي قرقره ، يك پالتوي باراني و يك چتر نجات نمي روم . اگر عمر دوباره داشتم ، سبك تر سفر مي كردم .

    اگر عمر دوباره داشتم ، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مي رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مي دادم . از مدرسه بيشتر جيم مي شدم . گلوله هاي كاغذي بيشتري به معلم هايم پرتاب مي كردم . سگ هاي بيشتري به خانه مي آوردم . ديرتر به رختخواب مي رفتم و مي خوابيدم . بيشتر عاشق مي شدم . به ماهيگيري بيشتر مي رفتم . پايكوبي و دست افشاني بيشتر مي كردم . بيشتر سوار چرخ و فلك مي شدم . بيشتر به سيرك مي رفتم .

    در روزگاري كه تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسي وخامت اوضاع مي كنند ، من بر پا مى شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مي پرداختم . زيرا من با ويل دورانت موافقم كه مي گويد: " شادي از خرد عاقل تر است . "

    اگر عمر دوباره داشتم ، گل مينا از چمنزارها بيشتر مي چيدم

    زندگي ميكنيم چون عشق را در لحظه لحظه زندگي احساس ميكنيم.

    مردن براي انانيست كه با دريچه غم به زندگي مينگرند.

    زندگي رسم خوشاينديست.و مرگ براي زندگيست زيرا زندگي با مرگ شيرينتر است.براي انانيكه ايندو را با هم دارند.

    چه بسا انانيكه زنده ي مرده اند.

    زندگي صحنه يك بازي سخت وزيباست.

    حبف است از اين كارزار دور ي كردن.

    پاينده باشيد

     <      1   2   3      >