• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : مديريت يا رياضت؟
  • نظرات : 2 خصوصي ، 24 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يادم مياد يكي از اساتيد دانشگاهمان ميگفتند:ادم بايد هم خدا رو بخواد هم خرما رو ...چون ادم گرسنه دين و ايمون نداره
    n
    nمجنون هنگام راه رفتن کسي را به جز ليلي نمي ديد. روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين که متوجه شود از بين او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي؟ مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق ليلي هستم تو را نديدم تو که عاشق خداي ليلي هستي چگونه ديدي که من بين تو و خدايت فاصله انداختم؟
    موفق باشيد برادر عزيز