• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : كنكور و . ..استرس
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    درود بر شما

    البوم عکس زاينده رود وزرين شهر

    درود بر شما گرامي دوست
    در ديده ما نشسته باران برگرد
    يخ بسته لبان روزگاران برگرد
    اسب تو يراق بسته و آماده است
    اميد وصال سربداران برگرد

    با چند رباعي ظهور آماده خوانش شما خواهم بود
    بدرود

    سلام دوست عزيز. ممنون از لطف شما

    مطلب شما در پايگاه خبري تحليلي صراط منتشر شد.

    لينک مطلب شما در صراط:

    http://www.seratnews.ir/fa/weblog

    باتشکر

    ........................................

    بالينک کردن صراط در وبلاگ خود مارا ياري نماييد

    با سلام؛ فرهنگ آذربايجان با مطلبي در مورد ارکستر عاشيقلار موسوم به دل غم به سرپرستي رضا افشار بروز مي باشد


    با سلام؛ فرهنگ آذربايجان با مطلبي از ارکستر عاشيقلار موسوم به دل غم به سرپرستي رضا افشارپور متخلّص به افشار بروز است

    [گل]

    سلام

    با خوندن مطلب نظر خاصي ندارم چون بعضي از فرمايشات را مي پذيرم اما در بعضي بفکر فرو ميرم مگه اينطور نيست که راه موفقيت از دانشگاه ميگذرد ؟هر چه علم بيشتر راز موفقيت هم بيشتر است .
    با تشکر

    اي صبا با تو چه گفتند که خاموش شدي؟
    چه شرابي به تو دادند که مدهوش شدي؟
    تو که آتشکده عشق و محبت بودي
    چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدي؟
    به چه دستي زدي آن ساز شبانگاهي را
    که خود از رقت آن بيخود و بي هوش شدي؟
    تو به صد نغمه زبان بودي و دل ها همه گوش
    چه شنفتي که زبان بستي و خود گوش شدي؟!
    خلق را گر چه وفا نيست و ليکن گل من
    نه گمان دار که رفتي و فراموش شدي
    تا ابد خاطر ما خوني و رنگين از توست
    تو هم آميخته با خون سياووش شدي
    ناز مي کرد به پيراهن نازک، تن تو
    نازنينا چه خبر شد که کفن پوش شدي؟!
    چنگي معبد گردون شوي اي رشك ملک
    که به ناهيد فلک همسر و همدوش شدي
    شمع شب هاي سيه بودي و لبخند زنان
    با نسيم دم اسحار هم آغوش شدي
    شب مگر حور بهشتي ات به بالين آمد
    که تواش شيفته زلف و بناگوش شدي؟
    باز در خواب شب دوش ترا مي ديدم
    واي بر من که توام خواب شب دوش شدي
    اي مزاري که صبا خفته به زير سنگت
    به چه گنجينه اسرار که سرپوش شدي
    اي سرشك اين همه لبريز شدن آن تو نيست
    آتشي بود در اين سينه که در جوش شدي
    شهريارا به جگر نيش زند تشنگي ام
    که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدي؟
    محمد حسين بهجت تبريزي(= شهريار)..
    + توانگر 
    درود
    جوانان نبايد خيلي نگران باشند،موفقيت فقط عبور از کنکور وداشتن تحصيلات دانشگاهي نيست ،راههاي ديگري هم وجوددارد که انسان را به سوي نيکبختي سوق مي دهد.
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ چهارشنبه 7 تير 91 نوشته (و اما کنکور ...) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.