سلام ...
من به اين منطقه تعلقي ندارم ؛ اما همه جاي ايران سراي من است ...
به
زعم من کسي که به خانه ي ملت راه پيدا مي کند وکيل مردم است نه نماينده .
درست مثل وکيلي که به او وکالت مي دهيم تا زميني را در غيابمان بفروشد يا
بخرد ...
از يک وکيل چه انتظاري داريم ؟
امانتداري ؟ حفظ
منافع موکل؟ متعهد به وظايفش ؟ آگاه به منافع ملي ؟ آگاه به قوانين و حقوق
مدني و اجتماعي ؟ داشتن درايت و اقتدار براي تصميم گيري درست و عاقلانه ؟ و
...؟(بيشترش را همگان بهتر مي دانند )
احساساتي و جو گير نشدن و عدم تاثير پذيري از جمع را هم به آن بيفزاييد .
حالا اينجا دو گزينه داريم :
يکي 12 سال فرصت ( لازم و کافي ) داشته تا به موکلانش شايستگي يا عدم شايستگي خود را اثبات کند .
دومي
هنوز هيچ امتحاني پس نداده و خربزه ي نبريده است .که بايد بيشتر او را
کاويد . آيا عملکرد وي در يک کارخانه با تصميمات محدود و بسته ؛ گوياي
شايستگي وي خواهد بود ؟به فرض داشتن کارنامه اي درخشان در محيط کاري فعلي
اش ، آيا او توانايي حفظ همين عملکرد در فضايي باز و جديد و متفاوت را
دارد ؟ آيا وقتي در قفس باز مي شود ؛ عنان از کف نمي دهد؟
سوال پيچيده و گستره اي را مطرح کرديد ؛ از هر زاويه که بدان مي نگرم جاي بحث و تفکر دارد و سوالي تازه برايم به وجود مي آيد...
گاهي انسان بين بد و بدتر مي ماند و انتخاب سخت مي شود .
از طرفي بستر فعاليت نمايندگان هم مهم است .
ايا کرسي هاي مجلس بر چهار پايه خود استوارند يا مجلس فرمايشي است و نمايندگان عروسک هاي خيمه شب بازي اند ؟
آيا بين نماينده و ملت آن قدر تعامل هست که تصميماتي که در خانه ي ملت گرفته مي شود واقعا راي و نظر مردم باشد ؟
آيا کسي براي نظر مردم تره خرد مي کند ؟
آيا همه ي ما مردم به خير و صلاح خود واقفيم ؟
حالا شما به اين سوالات جواب بدهيد تا من بگم کدام مناسب ترند؟
* قوميت هم مهم است قوميت هم مي تواند محبوبيت حاصل کند هم انزجار .
محبوبيت همدلي و همکاري به دنبال دارد ولي پيامد انزجار کارشکني است .
* مردم ايران قابل پيش بيني نيستند