سر ارادت ما و آستان حضرت دوستکه هر چه بر سر ما ميرود ارادت اوستنظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهرنهادم آينهها در مقابل رخ دوست
با وبلاگي ديگر وبه روز بودن اون منتظر حضور سبزتون هستم
با سلام
وبلاگ آسماني به روز است
باتشكر از حضور سبزتون
سلام
از ديدن پست جديد حضرتعالي و طرح دقيقه اي كه ممكن است با موضوعيتهاي گوناگون پيش پاي هر كس بيفتد بسيار مسرور و مشعوف شدم چرا كه مي بينم نكات جالب و مفيدي مورد توجه قرار مي دهيد سابق بر اين شنيده بود م يكي از دانش آموختگان مدارس سنتي و قديم به استادش مي گويد چرا من وقتي در درس شما مي نشينم و آرا شما را مي شنوم و به آن مي پردازم مي پذيرم كه راي صحيح راي شما ست و آنگاه كه در درس فلان كه دقيقا خلاف نظر شما را دارد مي نشينم و نظر او را هضم مي كنم راي ونظر او را درست و صحيح مي دانم؟اين چگونه است؟ و ايشان پاسخ زيبا و درستي مي دهد : چون شما مبنا نداريد و در قياس به نتيجه درستي نمي رسيد. راستي همين هم هست اگر انسان در درون خود وسعت كافي و مبنا ومعيار و ميزان مناسب نداشته باشد نمي تواند به نتيجه مطلوبي برسد يك وقت در زمان دانشجويي من با يكي از عزيزان اهل جماعت صحبتي داشتيم و به نقطه اي انجاميد كه مثلا من توانستم بگويم من درست مي گويم اما واقع امر اينست كه ايشان چون درك و دريافت كافي از موضع خود نداشت از عهده بر نيامد و اين اثبات حق من نمي كند در مجادلات زبان آوري و محفوظات و غناي آموخته ها از موضوع وموضع نشان مي دهد كه كدام سر آمدند اما اين به معناي درستي و نا درستي راي يكي يا نادرستي آرا ديگري نيست چه چيزي نشان دهنده حقانيت است ؟ يك مبنايي بيرون از اين مجادلات. يك مبناي عقلي! ما امروز سرگشته و دچار حيرتيم كه با مقوله غرب و ديگر تمدنها چگونه رفتار كنيم و در مواجهه دست و پاي خود را نبازيم لازم است مبناي صحيح و محكمي براي سنش خود انتخاب كنيم تا دچار غرب زدگي و غرب گرايي و ... نشويم.(مطمئنم با شتاب و عجله اي كه الان دارم و بايد بروم از عهده گفتار بر نيامده ام اميد كه پوزش مرا بپذيريد)
سلام حسام عزيز
چشم قربان سياسي نميائيم . خدمتتون كه عرض كنم : ((سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد وانچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد )) حرفتون متين است . نظر بنده اينست كه هر عملي چه از غرب و چه از عرب و چه از عجم اگر عمل خوب و مثبت و منطقي چه از لحاظ عقل و چه از لحاظ شرع بود بايد پذيرفت (بدون تعصب) و بكار بست . و بايد روشن كنيم كه ايراني مسلمان هيچ چيزي كم ندارد . از لحاظ دين كامل ترين دين و از لحاظ قدمت و اصالت يكي از قديمي ترين و با اصالت ترين هاي عالم هستيم. اگر خودمان را خوب بشناسيم اين بحران و شخصيت زدگي را ميتوانيم براحتي از بين ببريم . موفق باشيد
مشکل همون نداشتن شخصيت سالمه که باعث ميشه نگرش هاي افراطي يا تفريطي داشته باشيم...
موفق باشيد
فعلا
منهم با عقيده شما موافقم
وبلاگ جالب و خوندي داريد
خوب اما كم بود در باره عرب زدگي بيشتر مينوشتيد .
موضوع تازه اي است.
موفق باشيد.
اللهم صل علي محمد وال محمد وعجل فرجهم
اساسا خيليها در غرب ايرانيها را عرب مي دانند. مثل بوعلي. خوارزمي و ...
صحيح است.
با سلام و تشكر
1- لينك شما اضافه گرديد. 2- فكر مي كنم تفاوتي بين غرب گرايي و غربزدگي نباشد. در زبان جامعه كه اين طور است.
3- متاسفانه ما مقوله مسلمان بودن را با عرب بودن اشتباه گرفته ايم. نگاه كنيد به سخنرانيهاي رسمي. خيليها از سر اردت به مسلماني سعي مي كنند همه چيز را عربيزه كنند. متاسفانه اين آفتي است كه به فرهنگ و زبام ايراني در طول بيش از هزار سال گذشته صدمات زيادي زده است. اساسا خيليها در عرب ايرانيها را عرب مي دانند. مثل بوعلي. خوارزمي و ...
4- مسئله سيد بودن هم يك پديده كاملا عربي است كه در تار پود فرهنگ ايرانيو ارد شده. مطلب قبلي ام در اين باره بود:
http://otopia.blogfa.com/post-93.aspx
مويد باشيد.