سلام بر جناب حسامي بزرگ
حقيقت بر اين است که سري قبل وقتي نام حسامسرا را به لينکباکس وبلاگم لينک دادم و به شما خبر دادم و شما متقابلا لينک نداديد(هرچند اجباري نيست)ناراحت شدم .ولي خب صلاح مملکت خويش خسروان دانند! حق اعتراضي نبود (ولي وقتي ديدم اين همه سايت از زريشهر و سده و...رو اضافه کرديد ولي وبلاگي که به گونه اي به نام شهر خودتان است را...يکم بهم برخورد)به خصوص که به سبب شناخت جزيي که از شما دارم انتظار حمايت داشتم!
پس امروز سپاس گذارم که افتخار داديد
بگذريم...
هميشه شناختم بر اين محور است که (ببين چه گفته نه اين که که گفته!)پس ترجيح ميدهم زيبا بنگارم و بنويسم تا از اين باب جلب نظر کنم نه اين که مدرک تحصيل و فلان حرفي که جدم در فلان مکان زد و اسمان ابي شد را مسبب شناخت خود به ديگران کنم ...پس اين را بر من ببخشاييد که معرفي نميکنم هر چند فکر ميکنم اگر اسم و رسم هر برم چندان معرف حضورتان نخواهم بود! به طور خلاصه : هنوز بعد از چندين سال درس خواندن فکر ميکنم چيزي نميدانم و هرروز اين احساس قوي تر در من بروز ميکند پس بيش از پيش به کسب علم ميپردازم ...
فهرست بار کتاب بسيار خوانده ام ولي در حقيقت هنوز کتابي نخوانده ام چرا که جلوه ي چنداني از خوانده ها بر زندگي ام نديده ام
فعلا...