ايشان به اين بنده حقير مي خندند كه سي سال با حقوق زير خط فقر وتحمل كلاسهاي 40 نفره فرزندان ايران اسلامي را اموزش دادم وهر گاه كه لب به اعتراض گشوديم وحتي درخواست حد اقل حقوق براي يك زندگي ابرومندانه راكرديم ،گفتند: اولا اعتراض در اين برهه از زمان كار درستي نيست ثانيا جمعيت شما زياد است ثالثا روش شما صحيح نيست و بايد از طريق نامه به مقامات پيگيري كنيد، وانچه گفتند كرديم وثمري نداشت. چهارسال است كه از اخرين روز هاي سي سال خدمتم گذشته است،
امروز حيران به گذشته ، به محروميت هاي خانواده و ضعف وفتور خود مي نگرم،چرا كه انگاه كه دندان داشتم نان نبود واكنون نه دندان هست و نه نان، فقط برايم مانده يك بار گران. شما قضاوت كنيد كسي مستحق تر از من به خنده نيست؟
بله ايشان به من مي خندند.
ومن خوشحال از اين كه توانسته ام خنده بر لب كسي بنشانم