زمانه به ما هيچ ندادست ياوري
خورشيد به ما هيچ نکردست مادري
درد مي پيچد در دل مان يکهو، بي هيچ ندانيم انگار چيزي در سر
چون دوست دشمن است، شکايت کجا بريم ؟ شکايت کجا بريم ؟
اي کاش، اي کاش، اي کاش . . . داوري، داوري، داوري . . . در کار ، در کار، در کار بود
کاشکي، کاشکي، کاشکي . . .قضاوتي، قضاوتي، قضاوتي . . . در کار ، درکار ، در کار بود .
گفتي ز خاک بيشترن، اهل عشق من
از خاک بيشتر نه، که از خاک کمتريم
اي کاش، اي کاش، اي کاش . . . داوري، داوري، داوري . . . در کار ، در کار ، در کار بود
کاشکي، کاشکي، کاشکي . . . قضاوتي، قضاوتي، قضاوتي . . . در کار ، در کار ، در کار بود
فرصت کوتاه بود، و سفر جانکاه
اما يگانه بود و هيچ کم نداشت
کاشکي، کاشکي، کاشکي . . . قضاوتي، قضاوتي، قضاوتي . . . در کار ، در کار ، در کار بود
اي کاش، اي کاش، اي کاش . . . داوري، داوري، داوري . . . در کار ، در کار ، در کار بود