غروبهاكه ميشودخيال چشمهاي توتو را دوباره دردل شكسته جارميزند
يكي نگاه ميكند يكي گناه ميكند يكي سكوت ميكند يكي هوار ميزند
وعشق درد مشترك ميان ماست باهمه كسي كه شعرگفته يا كسي كه تار ميزند درست مثل بازي گذشته هاي شاعري
كه جاي سنگ وگل به دوستش انار ميزند
خداكند به وعده اش عمل كندكه گفته بود
شبي مرابه جرم عشق خويش دار ميزند