• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : دلنوشت جواني
  • نظرات : 6 خصوصي ، 23 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام استاد

    زيارتتان مقبول . جواني انديشه كه از نوشته هاتان سرشار است

    جواني و ميانسالي و پيري وازه هايي قرارداديند . رفتار و اعمال - انديشه و فكر ماست كه منعكس كننده ي جواني يا فرسودگي ماست

    پايدار و برقرار

    درودي دگرباره

    شما از كدام روحاني صحبت مي كنيد كه از دين زرتشت به عنوان دين توحيدي ياد نكرده اند ؟؟اگر منظور شما همان روحانيت موجود در ايران است خوب منطقي است كه اينان نبايد از اين دين به عنوان دين توحيدي ياد كنند!! وقتي اينها ريشه تمام خوشبختي ها و سعادت بشر را در اسلام و عربها جستجو مي كنند و اصلا در ذاتشان چيزي به نام عرق ايراني وجود ندارد چگونه شما انتظار داريد كه به گذشته ايران به نيكي بنگرند !!اينان وقتي ايران باستان را غير از جباريت و .... نمي پذيرند منطقي نيست كه توقع چنان چيزي داشته باشيم.

    من هدفم اين نيست كه بگويم دين زرتشت دين يكتاپرستي بوده يا نه و قصد هم ندارم كه در اين زمينه به گذشته برگردم فقط حرفم اين است كه حتي اگر چنين هم مي بود بنابه هزاران دليل آشكار و نهان نبايد انتظار مي داشتيم كه روحانيون به يكتاپرستي آن اشاره كنند.

    حرف بسيار است وزمان اندك

    بدرود

    درود بر شما

    زيارتتون قبول و اميدوارم سفر خوبي را پشت سر گذاشته باشيد

    نوشتار شما باعث شد ياد خاطره اي بيفتم و شما و خوانندگان وبلاگتون رو به خوندن آن دعوت کنم .

    ايام عيد در حرم مطهر بودم و نزديک غروب در صحن مقابل دفتر شفا يافتگان بودم . فرصت را غنيمت شمردم و خودم را به دفتر رساندم و خواستم در مورد بسياري از مسائل با مسئول دفتر گفتگو کنم . ابتدا خودم را معرفي کردم و از ميزان سواد خود که حداقل ليسانس هستم را به وي گفتم که مطمئن شود کسي که پيش روي وي نشسته است آدم بي سوادي نيست و بتواند يک ارتباط منطقي با من داشته باشد گرچه بعضي وقتها حتي براي چنين افرادي داشتن سواد طرف مقابل هم باعث ايجاد يک رابطه منطقي نمي گردد که شايد در اين زمينه هم خاطره اي خدمت شما نقل کنم . خيلي صريح و روشن و بدون هيچگونه حاشيه پردازي و بدون کنايه مطالبم را بهش مي گفتم و او هم تا حد ممکن جواب مي داد ولي فهميدم که در ارائه جواب بسيار ناتوان است و ناچار شد که در بسياري از موارد با بنده همنوايي کند . وقتي از ايشان سوال کردم که چندسال است که در خدمت امام رضاست گفت :25 سال است و وقتي از وي خواستم که صادقانه بهم بگويد در اين مدت 25 سال چند نفر را به چشم خويش ديده است که شفا يافته است بسيار مردد بود و در نهايت گفت که فقط درسال گذشته از انبوه جمعيتي که به حرم آمده اند دو نفر شفا يافته اند که تازه يکي از آنها هم مشکوک به شفاست و گواهي پزشکي آن را تاييد نکرده است و فقط يک سرطاني است که به طور قطع شفا يافته است که اکنون به کشورهاي مختلف سفر مي کند و جلسات سخنراني برپا مي کند ووقتي

    نشسته اند که توسط دوربين زنان و مردان اطراف ضريح را رصد مي کنند واقعا با ديدن اين صحنه ها چه حسي بهشون دست ميده مخصوصا خانمها که در اين زمينه گوي سبقت را از مردان ربوده اند و چنان فريادهايي مي کشند که تمام حرم را به لرزه در مي آورند و در اين ميان صحبتهاي بلند بلند آنها با امامشان گاهي دل هر شنونده اي را به درد مي آورد و آدم حسرت مي خورد که چرا بايد در کشوري که مملو از نعمات گوناگون خداوندي است افرادي اينچنين دردمندانه لب به سخن بگشايند و از فقر و نداري و گرفتاري خود سخن بگويند . راستي هر چه نگاه مي کردم مي ديدم بسياري از کساني که خود را به ضريح مي رسانند کساني هستند که به شدت دردمندند و ناچارا به چنين باوري رسيده اند که اگر سختي و فشار اين سفر چند متري را تحمل کنند امامشان بيشتر به آنها توجه خواهد کرد.

    فکر مي کنم خود آنها که چنين زيارتهايي را به ما تجويز کرده اند قطعا براي بر آورده شدن نيازهايشان هرگز به آنجاها سفر نمي کنند و اين بيچارگان هستند که همواره به يک نيروي فراطبيعي براي برطرف کردن نيازهايشان اميد بسته اند . شايد فقط از نظر روحي اين مکانها مسکن درد باشد و گرنه در عمل چنين چيزي مفيد فايده نخواهد بود من که هرگز تاکنون کسي را نديده ام از اين زيارتها به خواسته هاي خود رسيده باشد . و فقط هم که به آنجاها سفر مي کنم فقط قصدم يک بازديد است همانطور که از اماکن باستاني بازديد ميکنم.

    تا درودي ديگر بدرود

    از ايشان سوال کردم که چرا امام رضا فقط بيماراني از اين دست را شفا مي دهد کساني که بيماري لاعلاج دروني دارند و مثلا چرا وقتي انگشتش قطع مي شود و دچار نقص عضو مي گردد از امام رضا کاري بر نمي آيد که متاسفانه هيچ جواب قانع کننده اي بهم داده نشد يا وقتي از ايشان سوال کردم که چرا وقتي اين ائمه زنده بودند چنين بيماراني را شفا نمي دادند ولي بعد از وفاتشان به چنين نيرويي دست يافته اند هيچ جوابي برايم نداشت . وقتي از ايشان سوال کردم که مگه : فرقي دارد که شما خواسته خود را از امام از چه نقطه اي از حرم بخواهيد ؟ پس چرا اين مردم بر روي هم سوار مي شوند و خود را به تکه اي فلز مي چسبانند ؟ و اگر غير از اين است چرا مسئولين جلوي اين کار را نمي گيرند و يا حداقل نمي گويند که چنين کاري شايسته نيست ؟ تنها جوابي که به من داد گفت من هم با شما موافقم و فکر مي کنم که خود مسئولين چنين چيزي را مي خواهند و حتما منافعي در اين کار است .در نهايت هم چون ديد که در مقابل سوالات من چيزي براي گفتن ندارد کتابي به نام شفا يافتگان به من هديه داد تا بخونم .

    اما خودمونيم ماها عجب آدمهاي ساده اي هستيم و خوش باور.من در اون شلوغي جمعيت حتي يک روحاني را نديدم که بخواهد خود را به زور به ضريح بچسباند و فقط از دور سلام مي کردند و در جايي دور دعا مي خواندند . مطمئن باشيد اگر نفعي در اين دست رسوندن بود با شناختي که از جماعت روحاني داريم نوبت به ماها نمي رسيد ولي متاسفانه ماها کاسه داغتر از آش شده ايم گاهي به خودم مي گويم وقتي کساني که پشت اون مونيتورهايي

    راستي جناب حسامي

    شما فكر مي كنيد دليل استغاثه به ائمه به خاطر اين چيزهايي كه گفتيد فقط به خاطر نداشتن اين چيزهايي است كه گفتيد؟

    و شما معتقديد كه اگر مشكلات مالي و مادي و اين دنيايي مردم حل شود آنها دعا كردن كاربردي را ياد مي گيرند؟

    و بعد اينكه شما فكر مي كنيد اينكه از ائمه بخواهيم كه يك خانه 50 متري توي اين دنيا برايمان دست و پا كنند با اينكه توي آن دنيا يك كلبه در بهشت، واقعا فرقي مي كند؟ يعني دومي از اولي بهتر است؟

    ببخشيد اگر بيراه گفتم

    پاسخ

    قرار است اعمال ما برايمان آخرتي دست وپا كند

    هميشه به سفر

    و هميشه جوان باشيد و عاشق و برقرار

    سلام زيارتتون قبول از وبلاگتون خيلي خوشم اومد تبريك مي گم وب زيبايي داريد

    با اجازتون لينكتون كردم

    موفق و سرافراز باشيد

    اصلا فكرش كرده ايد كه امر قدسي با امر مقدس...يا همان ساحت قدسي با چيز مقدس و اصلا تقدس با مذهب هم نشيني اجباري ندارند؟ شايد هم نبايد درباره اين چيز ها حرف زد. شايد هم آدم ها بايد ساكت باشند. شايد هم صداي خودمان را نشنويم بهتر است. اين ها به حساب سوال بگذاريد. سوال هاي يك نفر آدم رواني از يك نفر آدم فرهيخته كه مي دانيد. راستي...انتظار بي فايده بود...محل قرارمان را عوض كردم. به اين كوچه بياييد.

    anarcky.blogsky.com

    سلام

    قدح پركن كه در دولت عشق

    جوانبخت جهانم گرچه پيرم

    + ستاره شب كوب 

    سلام دوستان در لينك زير مي توانيد جديدترين طنزهاي مربوط به احمدي نژاد را مشاهده كنيد:
    + پرستو 
    سلام نوشته اتون و كه خوندم فكر كردم شايد شما هم تو فضاي فكري سابق من در مورد دين باشيد. خوشحال شدم خواستم نظرم و بگم ولي فعلا منتظر ميمونم شايد اشتباه كرده باشم.موفق باشيد
    سلام؛ با يه پست جديد به روز هستم. به اميد ديدار شما .(وبلاگ مديران هزاره سوم)

    با سلام

    اميد دارم در همه احوال جوان و عاشق باشيد.

    شايد آن موقع ديگه به اين مكانها سر نمي زديم.

    شايد هم براي حل مشكلات اون دنيا دعا مي كرديم.

    سلام و خسته نباشيد.

    انشاءالله كه هميشه جوانبخت و جواندل باشيد.

       1   2      >