سلام دوست خوبم
يادم هست که وقتي اولين بار به وبلاگ شما سر زدم در پست «دوراهي تصميم» بود همانجا نوشتم که تعريف و تمجيد نابجا و بي حد و حصر عامل بسيار مهمي در جهت رکود شخص و مانع بسيار عظيمي دراعتلاي نوشتن است .متاسفانه فرهنگ غلط ما ايرانيها در تعريف و تمجيد از شناخته ها و ناشناخته ها و خوانده ها وناخواندها درد عظيمي است که همواره انديشمندان جامعه آن را به دوش مي کشند و کار فرهنگي بسيار بزرگي نياز است تااين کار عبث و بيهوده از جامعه رخت بربندد که تاکنون چنين کاري در خور شايسته و تامل صورت نگرفته است و متاسفانه برداشت عمومي جامعه هم از اينها تلقي به مهرباني و صبوري و گذشت و......است و حال آنکه هر انساني که از بيشن روشن و از آگاهي اجتماعي برخوردار است به خوبي مي داند که اين معاني بسيار متفاوت هستند و تعارف وتمجيد هرگزدر قالب مهرباني نمي گنجد .
اگر نظر دهندگان ما که صد البته نمي توان به يقين گفت همان خوانندگان وبلاگمان هستند به اين مسئله واقف بودند که گاهي ارائه نظر مغالطه آميز نوعي خيانت به نويسنده است که مي تواند در نويسندگان نوعي احساس خودبيني ايجادکند و آنها گاها به اشتباه تصور ميکنندکه در قله قرار گرفته اند و ديگر نيازي به صعود و ترقي در خودنمي يابند واين يعني سقوط بزرگ.شايد هرگز اينگونه قلم فرسايي نمي کردند.البته نويسندگان واقعي از نوع نظرات خوانندگان خود به خوبي به کنه واقعيت پي مي برند ولي اين مورد در همه افراد صدق نمي کند .و در ضمن يک نويسنده واقعي هر گز با يک نظر خود را نمي بازد و در روياي قله بودن سير نمي کند.