متن جالبي بود و به نكته ي بسيار ظريفي اشاره كردين باباي خدابيامرزم توي خيابون مارو رضا صدا مي كرد با اينكه اسممون يه چيز ديگه بود اونوقت هر كي اسمش رضا بود مي گفت بله...
اما كلمه ي بعد فكر كنم يه چيزي تو مايه هاي ملوس يا عسل باشه