• وبلاگ : حسام ســرا
  • يادداشت : از واقعيت تاسراب
  • نظرات : 5 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام خسته نباشي. اقاحسام ما خيلي وقته شمارو لينك كرديم ولي.....

    با سلام به جناب حسامي دوست انديشمند و گرامي ...

    طبق معمول مطلبتان كامل و دقيق بود با ديد زيبا و نگارشي زيباتر ...

    متاسفانه مثل اين است كه همه چيز بهم ريخته و يا حس اينكه ساقه باريك رشد و ترقي در كشور مهار نشده و كج ميرود ... و اين بهم ريختگي هر چه ميگذرد بدتر است ...

    از برق هم نگوييد كه دل ما خون خون است ...

    با چه سختي ها و مشكلاتي در شهر ديگر درس بخوانيم و ...

    چقدر ما به اين سو و ان سو براي فراهم كردن زمينه ادامه تحصيلمان يا بازار كار برايمان نامه فرستاديم...

    چقدر نامه ... و پيوست ... به حتي مقام معظم رهبري ...

    ولي به هيچ جايي نرسيد ...

    اصلا نفهميديم براي چه در اين رشته دانشجو گرفتند و ...

    واقعا براي چه ؟!

    البته فقط برق نبود رشته هاي فني ديگري هم بودند كه به همين اوضاع دچار بودند ...

    انقدر ما دراين زمينه كم و كاستي داريم كه اگر بگوييم از برق كه هيچي ... اديسون هم از اختراعش بكلي مايوس ميشه ...!

    گفتني ها در اين زمينه بسيار است و زمان محدود ...

    ارزوي سلامتي و موفقيتتان را دارم دوست گرامي

    با سلام دوباره

    اين دانشگاههايي كه فرموديد تنها مربوط به لنجان نيستند اين دئانشگاهها سراسري دانشجو مي گيرند و اين امار ار بايد با دانشگاههاي كل كشور جمع كرد و بر جمعيت كل تقسيم كرد.اما اين درد نيست.شما مي دانيد كه من دوسال در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه دولتي عمرم را حرام كردم.اصلا دانشگاه مهم نيست مهم اين است كه در همان تهران هم كسي حرفي براي گفتن ندارد.اصولا بيشتر كساني كه كار فرهنگي مي كنند خارج از دانشگاهند.دوم اينكه تا دانشجو نخواهد استاد هم به سمبل كردن ادامه مي دهد.و دانشجو براي چه بخواهد؟مگر ديوانه است او 4سال عمر حرام مي كند تا مشكلاتش را به تاخير بيندازد.از سوي ديگر مدرك هم كه داشته باشي كو كار.بهتر است رفت دنبال كوكنار.عمرت مستدام و دولت اقبالت در درخشش باد

    با سلام

    راست مي گويد خانم ملك محمد كه مطلب طولاني به درد وبلاگ نمي خورد اما نمي شود به صرف اينكه مطلب كوتاه باشد ان را بي يال و دم و اشكم نمود.پيش از اين هم عرض كردم مطلبتان را بايد در روزنامه ها يا مجلات بدهيد چاپ كنند.در اينترنت مفيد فايده نيست .ان هم به قول اقاي توانگر با وبلاگرهايي كه براي رفع تكليف به وبلاگ سر مي زنند يا مي ايند كه پاسخي به رفتن شما داده باشند.به هر حال اين مطالب را در رسانه هاي مكتوب هم چاپ كنيد كه شناسنامه دار شوند.در دزدگاه اينترنت فردا مي بيني كسي اين مطالب را به نام خودش در مجله اي چاپ كرد يا در سميناري ارايه نمود.

    + علي صدرنيا 
    با سلام
    آري اينگونه است که فرموديد
    چه ميشود کرد
    چه کسي فکر ميکند به عاقبت کار؟
    گويا همه به امروز فکر ميکنند و در پس امروز فردايي نمي بينند.
    شاد باشيد
    با احترام

    با سلام بر حسامي گرانقدر

    حرف شما متين و استوار

    به نظر مي رسد در بيشتر كشورهايي كه در حال تست الگوهاي مختلف توسعه مي باشند جزيره اي عمل كردن به يك رويه تبديل شده است و افراد مختلف با طرح شعارهاي رنگارنگ مردم را به دنبال خود همراه نمايند.

    شما دانشگاه را مطرح نموديد ديگه توي مملكت ما هر كس آشنا و اندكي سرمايه داشته با تشكيل يك گروه هيئت موسس كوچك و سهيم كردن ديگراني كه توان تخصيص اين اميتازات را دارند براي خود نان داني تحت عنوان دانشگاه ايجاد نموده است همانطور كه اشاره نموديد فقط كافي است شهر كوچك خودمان را بررسي نماييم تا به اين كه بدان افتخار كنيم كه فلان دانشگاهها را داريم به عمق مسئله در چند سال آينده پي ببريم.

    از قضا امروز حسب كاري در وزارت علوم در خيابان پيروزان بودم جواني ناراحت و افسرده از اتاق 206 طبقه چهارم وزارتخانه خارج شد در حالي كه به زمين و زمان بد و بيراه مي گفت ماجرا را جويا شدم بنده خدا مي گفت در يكي از همان دانشگاه ها كه شما فرموديد و فقط مانده كه شعبه ي قله ي دماوند آن افتتاح بشه درس خونده و با رتبه ي عالي فارغ التحصيل شده است اكنون كه مدرك خود را براي ادامه تحصيل به سفارتخانه يكي از كشورها ارائه نموده است آن كشور ادعا دارد مدرك اين دانشگاه در صورتي پذيرفته مي شود كه وزارت علوم آن را تاييد نماييد و وزارت علوم هم چنين كاري را انجام نمي دهد

    بنده خدا مي گفت با توجه به شرايط خاصم مجبورم در خارج از كشور باشم و اكنون مانده ام كه چه كنم .

    آري حسامي عزيز آفات توسعه بسيار است و هيچ زمان براي مردم باز گو نمي شود

    شايد اوايل انقلاب ماجراي حمام عمومي در تركمن صحرا را شده باشيد كه در آن منطقه با بودجه سنگين آن زمان حمام هاي عمومي مجهزي ساخته شد بعدآ كاشف به عمل آمد كه در اين منطقه مردم سنت هاي ديگري دارند اكنون تمام آن ساختمانها به اصطبل اسب ها تبديل شده اند.

    به نظر مي رسد تا الگوي بومي توسعه بنا به مقتضاي هر منطقه طراحي و اجرا نگردد ماجرا همين است و حيف و مال بيت المال و پيامدهاي فرهنگي و اجتماعي پس از ان .

    به اميد آينده اي روشن

    سلام

    با فرمايشات شما كاملا موافقم و گاه خود نيز براي جا نماندن از قافله به دنبال آنها مي رويم و بلكه گوي سبقت از آنها مي رباييم !

    مطلب بسيار جالبي بود

    امارتون هم خيلي با حال بود

    ممنون

    سلام/اگه انقدر كه به فكر كميت هستيم ؛ به فكر كيفيت بوديم حال رو روزمون بهتر از اين بود/موفق باشيد

    سلام

    ممنون بابت حضورتان

    مطلبتان را خواندم هرچند از مطالب طولاني زياد خوشم نمي آيد

    موفق باشيد آقاي حسامي

     <      1   2